امام علی علیه السلام

اِصبِر عَلى مَرارَةِ الحَقِّ وَ ایاک اَن تَنخَدِعَ لِحَلاوَةِ الباطِلِ

تلخى حق را تحمل کن، و مبادا که فریب شیرینى باطل را بخورى.

سخنرانی دکتر علي اكبر ولايتي؛ ايران، قدرت اول منطقه است

 

 اشاره:دکتر علی اکبر ولایتی در ۴ تیر سال ۱۳۲۴، در رستم آباد، یکی از ۳۳ روستای شمیران، در خانواده ای متوسط به دنیا آمد.

در سال ۱۳۴۳ در کنکور سراسری رتبه ۴۹ کشوری را به دست آورد و در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد، و از سال ۱۳۴۲ در مدرسه قائمیه و سپس در دبیرستان جهان آرای قلهک تا سال ۱۳۵۰ به تدریس اشتغال داشت.

ولایتی، دوره ی تخصص اطفال را در مرکز طبی کودکان دانشگاه تهران و فوق تخصص بیماری های عفونی را در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا گذراند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مدتی معاون وزارت بهداری بود، در دوره ی اول مجلس به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد و سپس به مدت ۱۶ سال، در دوره های ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی، به عنوان وزیر خارجه خدمت کرد و از این حیث، پرسابقه ترین وزیر جمهوری اسلامی به شمار می آید.

پس از دوم خرداد ۱۳۷۶، با آن که خاتمی رئیس جمهور وقت، سلیقه و دیدگاه وی را برای عضویت در کابینه می پسندید، ولی

او راهی بیت مقام معظم رهبری شد و مشاور بین الملل ایشان گردید و هم اکنون نیز در این سمت خطیر انجام وظیفه می کند.

ايران، قدرت اول منطقه است

چكيده:

دکتر ولایتی به بررسي تطبيقي وضعيت استقلال کشور، قبل و بعد از انقلاب اسلامي پرداخته است. مقاله ي حاضر متن سخنان دکتر علي اکبر ولايتي در جمع مردم قم است که با بررسي نقش آن شهر در انقلاب آغاز شده است. ايشان علاوه بر اينکه جايگاه قم را در ايجاد انقلاب حايز اهميت مي داند، حفظ انقلاب را نيز به خاطر دو عامل تاريخ قم و وجود حوزه هاي علميه در آن دانسته و بيان مي دارد در هيچ کجاي جهان، مرکزي فکري با اين وسعت وجود ندارد.

وي با بيان بي لياقتي و استبداد حکومت مرکزي و حضور استعمارگران خارجي قبل از انقلاب در ايران، به برخي قراردادهاي ننگين که هر کدام يا باعث واگذاري بخشي از سرزمين به کشورهاي ديگر شده و يا منجر به اعطاي سرمايه هاي ملي بسياري به آن ها شده اشاره دارد، و معتقد است حتي در انتخاب مديران کشوري نيز به سفارت خانه هاي آن ها وابسته بوديم؛ در حالي که انقلاب را در دفاع از خاک کشور و برگرداندن عزت آن موفق مي داند.

وي معتقد است اين انقلاب توانسته با انسجام ملّت حول محور رهبري و روحانيت، جلوي زياده خواهي هاي کشورهاي استعماري را بگيرد. در بخش پاياني با اشاره به شهادت امام حسين و تاثير آن بر پيروزي انقلاب اسلامي، تبعيت واقعي از رهبري که همان راه ترسيم شده توسط اهل بيت است را تضمين کننده ي استقلال کشور مي داند.

کليدواژه ها: انقلاب اسلامي، استقلال، قم، رهبري، روحانيت.

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام خدمت حضار محترم، اهالی محترم قم، علما و بزرگان حاضر در مجلس، و تشکر از دعوتی که از بنده کردند. بنده این توفیق را داشتم كه در سال های گذشته گاهی بيانيه در همین محله چهارمردان می دادم و همان طورکه فرمودند مرکز انقلاب وقلب تپنده ی قم همین محلات قدیمی از جمله منطقه ی چهار مردان بود. این برای همه ما برکتی است که توفیق این را داشته باشیم تا در خدمت کسانی باشیم که با همه ی وجود از ابتدای انقلاب، همراه انقلاب بوده اند و جزء یاران اصلی و صدیق امام (رضوان الله تعالی علیه) بودند و تا کنون این چنین مردانه در خدمت انقلاب بوده و هستند.

انقلاب ما نماد احياي اسلام است

همه  ساله در طی این سالها ـ از سال 57 که سال پیروزی انقلاب بوده، تا کنون، قریب به 31 سال در سالگرد انقلاب این سنت حسنه هست که دور هم جمع شويم ـ در جاهای مختلف ایران و حتی در خارج از ایران در سفارت خانه و هر کجا که ایرانی ها هستند ـ انقلاب و تاريخ را مرور کنیم. این فقط ذکر گذشته ها نیست، بلکه یک ارزیابی از کارهای خودمان است. چون انقلاب را این مردم با رهبری امام و روحانیت به وجود آوردند و انقلاب ما نماد احیای اسلام در اين كشور است و ما مشابه آن را نه در تاریخ و نه در عرصه ی جغرافیا بعد از ائمه معصومین و در عصر غیبت نمي شناسيم.

آنچه گفتم تعریف بی جا و اغراق آمیز از ملت خودمان نیست؛ بلکه یک واقعیت تاريخي است. واقعیتی است که همه به آن اعتراف دارند

ـ چه دوستان ما و چه مخالفین ما ـ این انقلاب بدون تردید در شهر قم در سالهای 40 و 41 متولد شد، شروع آن آغاز رهبری معنوی امام خميني بر مبارزات سیاسی و دینی بعد از خفقان دهه ی 30 بعد از 28 مرداد بود. 15 خرداد یک روز به یاد ماندنی و به تعبیر امام (رضوان الله تعالی علیه) از ایام الله بود. قبل از آن اعلامیه هایی که امام به مناسبت انجمن های ایالتی و ولایتی داده بودند با درایت و هوشمندی الهی ای که داشتند خطر را درک کردند و کار خودشان را شروع کردند. ممکن است این جوان تر ها، این هایی که انقلاب را ندیده اند، چیزهايي بشنوند و بخوانند كه صحت نداشته باشد چرا كه دائم در معرض تهاجم های تبلیغاتی و فکری بیگانگان از خارج و وابستگان به بیگانه از داخل هستند.

انقلاب همواره در معرض جنگ تبليغاتي دشمنان است

آنها دائما القای شبهه می کنند، جنگ تبلیغاتی و هجمه ی روانی علیه انقلاب اسلامی راه مي اندازند، کثرت رسانه ها هم که در تاریخ بشر بی نظیر است؛ یعنی هم رسانه های صوتی هم تصویری، هم الکترونیکی. هرکس یک کامپیوتر دارد و با اتصال به اینترنت مي تواند به انواع پايگاه هاي اطلاعاتي دسترسي پيدا كند. هر کسی هر چه توانسته علیه انقلاب و نظام و علیه ایران و مردم ایران و حکومت ایران نوشته است. ما تجربه ی تاریخی 1400 ساله ی اسلام را داریم که در زمان حیات امیرالمومنین، این شخصیت برجسته و اسلام مجسم، و شخصیت دوم عالم اسلام بعد از پیغمبر اکرم، زماني که در محراب به شهادت رسیدند و خبرش در جهان اسلام پخش شد، شامی هایی که تحت تاثیر تبلیغات بنی امیه بودند، این سوال برايشان پیش آمد که مگر ایشان نماز می خواند!

یعنی تبلیغات دستگاه بنی امیه طوری بود که این همه روی مسلمان ها اثر گذاشته بود.

پس تبلیغات ـ تبلیغ مثبت و تبلیغ منفی ـ مؤثر است و علی رغم همه ی این تبلیغات منفي عليه نظام، میزان اعتقاد مردم ما به اسلام، به جمهوری اسلامی، به هویت اسلامی، به همبستگی ملی و دینی آن قدر محکم است که هم چنان پای این نظام ایستاده اند.

قدر این هوشیاری و بیداری را باید دانست، در عین حال خوش خیال هم نباید بود. بايد همواره مترصد و هوشیار بود.

قم به عنوان مركز تفكرات اسلامي در دنيا بي نظير است

قم، همان طور که مرکز به وجود آمدن انقلاب بوده به دلایل مختلف مرکز حفظ انقلاب هم هست:

 1.تاریخ قم؛ مردم این شهر از ابتدای تاریخ اسلام تا زمان ما پیرو اهل بیت بودند. مرحوم قاضي نوری شوشتری در «مجالس المؤمنین» از جنگ هایی که بین مردم قم که شیعه بودند و بعضی از شهر های مجاور که اهل سنت بودند، سخن گفته است.

2. وجود حوزه ی علمیه حول شمع وجود حضرت معصومه (سلام الله علیها)؛ در حوزه نقش اساسی در فکر و تحولات فکری و به روز کردن فکر اسلامی و شیعی، در جهان اسلام دارد.

در هیچ جایی در جهان اسلام ـ چه در بین برادارن اهل سنت و چه در بین شیعیان، و چه در جاهای دیگر ـ مرکز فکری و نظریه پردازی با این عمق و ریشه ای که در قم داریم، نمي شناسم. قدر آنچه را که در قم داریم، بدانیم؛ قم به لحاظ مرکزیت تفکرات اسلامی، به طور عام عرض می کنم ،نه فقط شیعه، در دنیا بی نظیر است و به لحاظ میزان کارهایی که در حوزه فکری شده قابل مقایسه با «الازهر» و دانشگاه مدینه و جاهای دیگر نیست، چون از یک سو باید مبانی اسلام را که از طریق اهل بیت به ما رسیده حفظ كند و بعد در جریان آخرین تحولات فکری دنیا قرار بگیرد و در مقابل سؤالات مطرح شده و در صحنه ی جهانی و فضای فرهنگی بین المللی، پاسخ های لازم را به روز داشته باشد. به فضل الهی به دلیل عمق و وسعت معارفی که از اهل بیت به ما رسیده، حوزه اين توانايي را داشته است. براي رسيدن به چنين هدفي(به روز بودن) علمای اسلام بعد از عصر غیبت، زحمات طاقت فرسایی کشیده اند. بسیاری از کتاب های شیعه که از زمان صفویه به بعد توسعه پیدا کرده، در جهان اسلام بی نظیر است.

باب باز اجتهاد، موجب وسعت معارف شيعه شده است

باب اجتهاد که در شیعه هم چنان باز است، موجب وسعت معارف شیعه شده، به طوري که برخي از افراد منصف از اهل تسنّن به این وضعیت شيعه غبطه مي خوردند. هیچ مسئله ای در دنیا حادث نمی شود ـ با وجود سرعت و گستره ی بسیار وسیع مسائل روز ـ که برای آن پاسخ نداشته باشند. باز بودن باب اجتهاد در شیعه و وسعت دایره ی معرفت اهل بیت و کار عظیمی که در حوزه های علمیه ی شیعه شده تا زمان ما، شکل تکامل یافته اش حوزه ی علمیه ی قم است. یک گوشه از این کار عظيم «جامعه المصطفی» این است که در قم تاسیس شده است. «جامعه المصطفي» قریب به ده هزار طلبه ی غیر ایرانی دارد و تا به حال شش هزار نفر از آنجا فارغ التحصیل شده اند، قریب شانزده هزار نفر از ده ها کشور مختلف دنیا به اینجا آمدند و از این معارف بهره مند شدند، این یک گوشه است از کاری که در قم انجام می شود. پس از نعمت بزرگ الهی که نصیب مردم ایران و به خصوص مردم قم به طور اختصاصی شده غافل نباشیم.

در شبانه روز در نماز چندين بار آيه اهْدِنَا الصّـِراطَ الـْمُسْتَقِيمَ  را مي خوانيم. گاهي احتیاج به تکرار است براي همين فرمود در هر نمازی که می خوانید ـ چه واجب و چه مستحب ـ بايد آن را در هر دو رکعت حداقل دو بار بگوييد.

دلايل انقلاب همواره بايد براي جوانان تكرار شود

داستان انقلاب هم همین طوراست، بايد تكرار كرد و دلايل انقلاب مردم را بارها به جوان ترها گفت: اگر جواني از پدرش پرسيد که چرا

انقلاب كرديد؟ او بايد براي پرسش اين جوان، جوابي ساده و قابل درك بدهد.

جوابي ساده كه از پاسخ مثبت چند پرسش، خود جوان ضرورت انقلاب را بفهمد، ما حق داريم یک مملکت داشته باشیم یا نه؟

حق داريم اختيار مملكت مان دست خودمان باشد؟

می خواهیم که در این مملکت مردم با عزت زندگی کنند؟

می خواهیم که هر روزمان بهتر از روز گذشته باشد، یعنی هر روز یک قدم به جلو داشته باشیم؟ پاسخ هر جواني به اين سؤالات مثبت است، مي افزاييم كه می خواهیم که از این سرزمین و از این کشور و از این حکومت و از آنچه که داریم از ثروت های مادی گرفته تا ثروت های معنوی، فرهنگ اصیل اسلام و تشیع ایران را داشته باشیم؟ توجه داشته باشيم كه مهم ترین و ارزشمند ترین دارایی ما، دارایی معنوی ماست.

یک روزی معادن طبيعي تمام خواهند شد، یك روزی نفت تمام مي شود، اما اگر مردم ما به لحاظ فکری، روحی و معنوی سر پا باشند، زنده باشند، غمی نداریم از این که مثلاً فلان معدن مان تمام شود، معدن اصلی، خود انسان و فكر و فرهنگ اوست، جوششی است که فرهنگ ما دارد، فرهنگ اسلام و فرهنگ تشیع دارد، از اين فرهنگ و جوششِ فكر مردم غافل نباشيم .

می خواهیم اين دارايي معنوي را داشته باشیم؟ جواب مثبت است.

بي لياقتي حكومت و استعمار خارجي؛ دلايل جدايي بخش هاي وسيعي از خاك

عرض مي كنيم كه این ها در معرض خطر بود و بسیاری از دست رفته بود، و این انقلاب آن ها را برگرداند. بخش هایی از خاك کشورمان در طی حکومت قاجار و پهلوی حداقل یک میلیون کیلومتر مربع جدا شد، رفت. علت های مختلفی داشت، اما اگر بخواهیم علت ها را بدانیم:

 1. بی لیاقتی و استبداد حکومت مرکزی 2. حضور استعمار خارجی. این دو از علل اصلی بود. ما می خواستیم بقیه از دست نرود چه کار باید می کردیم؟ همه مي دانند كه در عصر قاجار یک مقداری از خاك كشور از دست رفت. زمان پهلوی هم تبلیغ مي شد، اما زمان پهلوی هم همین طور شد، در زمان رضا شاه بخشی از آرارات واگذار شد به ترکیه ی آتاتورک و قرار داد سعد آباد بسته شد که بر اساس آن کل اروند را به حکومت هاشمی عراق (حكومت فيصل) که دست نشانده ی انگلیس بود دادند.

از بخشی از خاک ما در شمال در مرز شوروی سابق گذشتند، این از قسمت های ارضی و ملموس و فیزیکی. اما پای فرنگی در ايران محکم تر از زمان قاجار نشده بود، سست تر هم نشده بود، قرارداد دارسی در مورد نفت در حال اتمام بود، یکی از ماموریت های رضا شاه این بود که به جای قرارداد دارسی که تمام می شد، قرارداد جديد و محکم تری ببندد که نفت ایران در حقیقت توسط انگلیس ها برده شود. بر اساس قراردادی که در سال 1312 بسته شد در زمان رضا شاه، تقریباً 90 درصد منافع نفتی ما برای انگلیس بود.

قرارداد هاي استعماري؛ منافع نفت ايران در جيب انگليس

زمان رضا شاه این قرارداد بسته شده است. تقی زاده وزیر دارایی بود، به او گفتند: چرا این کار را کردی؟ این قرارداد که استعماري است؟ گفت: ما آلت فعل بودیم، چند حرف از تقی زاده باقی مانده است. یکی از اولین کلمات تقی زاده این بود که گفت: ایرانی اگر می خواهد ترقی بکند، از فرق سر تا نوک پا باید فرنگی شود. حرف دیگری که زد در همین مورد قرارداد نفت نمی توانست انکار بکند که قرارداد نفت به نفع انگلیس هاست، گفت: ما آلت فعل بودیم. بعضی از جنایات را مرتکب شد که از جمله، عامل اصلی ترور مرحوم آیت الله سید عبدالله بهبهانی از پیشکسوتان مشروطه بود.

نفت مان را که آن طور در زمان رضا شاه بردند. بعد از 28 مرداد بعد از اينكه نفت ملي شده بود، یعنی در زمان حکومت دکتر مصدق با تلاش آیت الله کاشانی و خود دکتر مصدق، که هر دوی این ها با اتحادی که داشتند توانستند نفت را ملی کنند، بعد از کودتای 28 مرداد، با امضای دکتر علی امینی و نماینده ی کمپانی استاندارد نیوجرسی كنسرسيومي بسته شده، نماينده كمپاني شخصی است به نام هووارد پِیج او مصاحبه ای کرد وگفت: هر آن چه را که در ملی شدن نفت از دست داده بودیم، در اين کنسرسیوم مجدداً به دست آوردیم.

شاه خود را مديون آمريكايي ها مي دانست

در انواع تاریخ ها و خاطراتی که حتي از خارجی ها هم چاپ شده است نوشته اند که وقتي شاه در 28 مرداد برگشت، گفت: من حکومتم را مدیون آمریکایی ها هستم. خلاصه در خدمت آمریکائی ها هستم. و بالاخره آمریکائی ها به او گفتند برود، و رفت. موقعی که انقلاب اوج گرفت، آمریکائی ها گفتند شاه برود، اما سالیوان سفیر آمریکا در ایران باشد، او هم رفت.برای این که بلکه بتوانند جلوی انقلاب را با آوردن امثال شاپور بختیار كمي تعدیل کننداگر وقت باشد و شما حوصله و مجال داشته باشید، می توانم از حافظه ام 100 ها مورد بگويم از زمان قاجار از زمان پهلوی که این کشور به معنای واقعی مستقل نبود؛ یعنی اختیار کشور دست مردم نبود و فرنگی ها هر کاری که می خواستند می کردند. اینجا را ملک خودشان می دانستند: نخست وزیر می خواستند انتخاب کنند، می گفتند ببینیم سفیر انگلیس چه می گويد، سفیر روس چه می گويد؛ شاه می خواستند انتخاب کنند می گفتند ببینیم سفیر چه می گويد. بعد از پناهنده شدن محمد شاه به سفارت روس؛ سفیر روس آمد و به دولت اخطار کرد که بر اساس بند 7 قرارداد ترکمان چای، پادشاه قاجار باید از نسل عباس میرزا باشد و الان که محمد علی شاه رفته، پادشاهی به احمدشاه می رسد و دولت روسیه غیر از این را تحمل نخواهد کرد. بر اثر اخطار دولت روس، احمد شاه پادشاه شد يا مثلا موقعی که شهریور 1320 متفقین ایران را اشغال کردند، انگلیسی ها به رضا شاه که می خواستند تبعیدش کنند گفتند یکی از این سه نفر باید نخست وزیر شود:

احمد قوام ـ قوام السلطنه ـ یا ضياء طباطبایی و یا محمد علی فروغی؛ که خود رضا شاه فرستاد دنبال ذکاء الملک(محمدعلي فروغي) و گفت كه بیايد و نخست وزیر شود. انگلیسی ها نخست وزیر انتخاب كردند و نخست وزیر هم شاه را انتخاب كرد. انگلیسی ها می خواستند که محمد حسن خان قاجار، نوه احمد شاه، به شاهي برسد. فروغی گفت: نه، محمد رضا شاه آدم خوبی است او را بیاورید، محمد رضا شاه را آوردند.

ملاحظه کنید این وضعيت کشور ما بود، مردم صاحب مملکت خودشان نبودند. جوان تر ها این هايي که سن شان اقتضا نمی کند، بايد این ها را بشنوند.

با اقتدا به مقام معظم رهبري با صلابت مقابل زياده خواهي ها ايستاده ايم

انقلاب که شد امام فرمودند: ما آمریکا را زیر پا می گذاریم. حالا هم با اقتدا به مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، با صلابت مقابل همه این زیاده خواهی ها ایستاده ايم. آمریکا وصهیونیست ها و انگليسی ها کاری از دستشان برنمی آيد، چرا كه انسجام ملت حول محور رهبری و روحانیت است. براي مردم، حول محور ديگري قابل تصور و قابل عملی شدن نیست، چون همه گروه ها امتحان شان را در زمان مشروطه و قبل و بعد داده اند، مردمی که چند هزار سال سابقه تاریخی دارند و این همه فراز و نشیب دیده اند، به این آسانی از کسی تبعیت

نمی کنند مگر این که به او اطمینان داشته باشند. مادامی که آرمان این انقلاب آرمان اسلامی است وخط شان خطی است که توسط اهل بیت ترسیم شده؛ یعنی خط سازش ناپذیری در برابر ظلم كه مردم به پاي آن مي ايستند.

انسجام تنها حول محور رهبري معنا پيدا مي كند

در بحث شهادت امام حسین، هر چه انقلاب در این کشور از زمان مشروطه تا حالا اتفاق افتاده، محرم که شده پيروزي انقلاب تضمین شده است؛ امام فرمودند: «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»، تا زمانی که این مسیر و این انسجام هست، حتماً دشمن خارجی هیچ کاری از دستش برنمی آيد. اگر این انسجام را حفظ کنیم حول یک محور، نه چند تا محور، كه باعث تفرقه مي شود، محور هم رهبری است؛ همه ما چشم مان به یک شاخص باشد، به یک چراغی که فرا راه ما در این مسیر پرفراز و نشیب و در این ظلمات و در هم ریختگی سیاسی بین المللی و منطقه ای است، باید بدانیم که اگر غیر از این مسیری که توسط رهبری ترسیم می شود حرکت کردیم، حتماً تفرقه حاصل می شود. این که به زبان بگویيم تابع رهبری هستیم ولي در عمل کار ديگري بکنیم، عامه مردم این کار را نمی کنند، بعضی از اشخاص هستند که ادعاهایی دارند، این ها باید بدانند که راه به جایی نمی برند. البته مقداري مشکل درست می کنند، همین طور که در طی این ماه ها، بعضی ها درست کردند، همین طور که بعد از انقلاب تا به حال بارها شده، افراد مختلف آمده اند حرف دیگري زده اند، اما نشد.

تفاوت ايران بعد از انقلاب و ايران قبل از انقلاب

برای این که تبيين کنیم که فرق این که ما مستقلیم و در گذشته نبودیم، این شب ها سریال مشروطه را سيما پخش مي كند، تفاوت امیرکبیر با میرزاآقا خان نوری، میرزاآقاخان نوری و ارتباطش با سفارت، برخورد با صلابت امیر با سفارت خانه های خارجی، اگر کسی مثل امیر کبیر سر کار بود سفیر انگلیس و سفیر روس و دیگر سفرا باید مي آمدند و زانو مي زدند و پشت در اتاق امیر منتظر مي ماندند، همان طور که دیدید در این فیلم خوب نشان می دهد که وضعیت چه بوده، برای این که ما سیاهی را بفهمیم باید سفیدی را ببینیم، برای این که خوبی را بفهمیم باید بدی را هم تجربه کنیم و بعد شیرینی را؛ میرزا آقا خان نوری، درکنارش امیرکبیر؛ یکی وطن دوستِ وطن پرست؛ امیرکبیر آدم متدینی بود مرادی داشت به نام شیخ عبدالحسین تهرانی که روحانی بسیار برجسته ای بود، مسجد آذربایجانی ها در بازاركفاشان تهران اسم دیگرش مسجد شیخ عبدالحسین است، شیخ عبدالحسین تهرانی مراد امیرکبیر، با کمک مالی امیرکبیر این مسجد را ساخته است، امير كبيرآدم متدینی بود و چشم فتنه ی بابیه را کور کرد. زمانی که در آذربایجان امیر نظام بود اين بخش سريال از لحاظ تاریخی اشکال داشت میرزا علی محمد باب در زمان ولایت عهدي ناصر الدین شاه در تبریز و امیر نظام آذربایجان بود در آن جا باب را اعدام کردند، به هر حال چشم فتنه را در آورد. فتنه هم زير سر انگليس بود، مذهب درست کردند، دين درست کردند. امير آن طور، ميرزا آقاخان نوري آن طور. با همين مثال  ‎هاي متعدد از طرق مختلف مي ‎شود تفاوت ايران بعد از انقلاب و ايران قبل از انقلاب را مشخص کرد. ممکن است گاهي صحبت هايي هم پيش بيايد، يکي از آقايان بگويد قرار بود حقوق من را اين قدر کنند، اين قدر شد، فلان چيز قيمتش بايد اين باشد نشده است، اين اشکلات هست. امري را از حالت نظري و تئوري به عمل درآوردن، مشکلات دارد.

امروز مردم صاحبان اصلي كشور هستند

تفاوت بين حرف و عمل است، اما يک مقدار مبنايي تر فکر کنيم، مبنايي تر اين است همه قبول داريم ـ مخالفين ما هم قبول دارند ـ مردم اين کشور، صاحب مملکت شان هستند. رأي مي ‎دهند؛ سي بار تا حالا راي داده اند شايد بيش از سي بار؛ نماينده شهر را انتخاب مي ‎کنند؛ به رئيس جمهور رأي مي ‎دهند، خبرگان را معلوم مي ‎کنند، خبرگان رهبري را تعيين مي ‎کنند، يعني همه چيز انتخاباتي است. در رژيم گذشته، شاه را سفير خارجي معلوم مي ‎کرد، مثال متعدد است مرحوم نظام قدسي كتابي دارد به نام «خاطرات من» يا «تاريخ صد ساله ايران» در آنجا نوشته: «ما با حسن اعظام قدس با کنسول انگليس در مشهد نشسته بوديم. صحبت مي ‎کرديم موقعي که رضا شاه را تبعيد کردند گفت: خودمان آورديم خودمان هم برديمش».

 آيرون سايد يک ژنرال انگلسي و فرمانده نيروهاي انگلسي در شمال ايران بود. موقعي که انقلاب شروع شد از ضد انقلاب روس حمايت مي ‎کردند. در شمال ايران هم تيپ قزاق همدان با انگليس همکاري مي ‎کرد. رضا شاه در آن تيپ بود، تشخيص دادند که آدمي که مي ‎توانند رويش حساب کنند، يعني قلدر خوبي است براي اينکه عوامل آن ها را اجرا کنند، همين رضا خان سنگلج است که در چهارراه حسن آباد تهران (پارک شهر) قداره بند بود و از کاسب ها باج مي ‎گرفت. آيرون سايد در خاطراتش مي ‎نويسد: مردم ايران معتقدند که ما رضا شاه را آورديم، اگر واقعيتش را بخواهيد حرف نادرستي نيست، درست است. ذکاءالملک فروغي با مشورت انگليسي ‎ها محمد رضا را آورد، قرار داد 1919 معروف به قرارداد وثوق الدوله كه بواسطه ی آن ايران تحت الحمايه ی انگليس شود وزير خارجه (وزير دفاع)، وزير کشور (وزير دارايي) را بايد انگليسی ‎ها معلوم مي ‎کردند و لذا خود وثوق الدوله نخست وزير و نصرت الدوله وزير خارجه شد، همين که قرار بود جاي رضا شاه قراربگيرد نصرت الدوله پسر عبدالحسين ميرزاي ايلچي بود. وابستگي رجال سياسي کشور از صدر تا ذيل، از شاه، از نخست وزير، از وزير تا سفير را ملاحظه مي كنيد؟ ميرزا عبدالحسين ايلچي سومين وزير خارجه ايران بود. او از خانواده حاج ابراهيم کلانتر بود، زماني که فتحعلي شاه اينها را قتل عام کرد فرار کرد به هند و در کنسولگري بمبئي انگليس ‎ها ماند، بعدها انگليسی ‎ها وساطت کردند و او را به ايران آوردند و سفير ايران در انگليس شد، بعداً باز با وساطت انگليس، وزير خارجه ايران شد و قرارداد ترکمن چاي را امضاء کرد.

 کشور ما اين بود، براي اينکه سياست، فرهنگ، اقتصاد و هرچه در اين فرهنگ از تاريخ، جغرافيا، سياست مال خودمان باشد.

انسجام مردم و تبعيت از رهبري؛ دو عامل اصلي حفظ انقلاب

اينجا که خانه ما بود ديگران آمده بودند و قلدري را به عنوان مزدور در خانه ما گماشته بودند، خانه ما را صاحب شده بود و منافع اين خانه را به فرنگي مي ‎داد. احياناً ما را دمِ در راه بدهند و يا ندهند و هر وقت هم مصلحت دانستند ما را بيرون کنند. اين وضعيت کشور بود، حالا ما صاحب خانه خودمان هستيم، ايران متعلق به خودمان است. براي اداره کردن مملكت مشکلاتي داشتيم، حالا هم داريم، در آينده هم داريم. نمي توان دولتي را در دنيا تصور کرد بدون مشکل باشد، ولي همين كه چرا انقلاب كرديم؟ مبنايي است براي اينکه خودمان صاحب کشور خودمان باشيم، اختيار دار خودمان باشيم. اما اينکه اين انقلاب چرا تا حالا ماند؟ براي اينکه انسجام مردم و تبعيت از رهبري ـ چه در زمان امام و چه در زمان مقام معظم رهبري ـ در حقيقت عامل اصلي يا دو تا عامل اصلي در حفظ انقلاب بود، ادامه ‎اش هم همين است.

اما آفت ‎هايي هم قابل تصور و قابل پيش بيني است بايد آن آفت ‎ها را مراقبت کنيم. بنده به دليل شغلم كه موقعي وزیر خارجه بودم و اين افتخار را دارم در خدمت مقام معظم رهبري در بين الملل باشم و نوع مطالعاتم به اين قسمت مي ‎پردازم به عنوان يک نمونه و آن هم ارتباط با خارجي است.

ارتباط با بيگانه بايد بر اساس آگاهي، احترام متقابل و حقوق برابر باشد

موقعي که ما مي ‎گوييم ارتباط با خارجي، در اين جمله خلاصه مي ‎شود: «ارتباط توأم با احترام متقابل و حقوق برابر با خارجي نه تنها مجاز است بلکه واجب است» براي اينکه ما، نه به صفت مسلمان و نه به صفت ايراني، هيچ وقت منزوي نبوديم. ديني پيدا نمي ‎کنيد که پيروانش به اندازه ی مسلمان ها روابط عمومي شان با بقيه ی پيروان اديان خوب باشد، يا بسياري از مناطق جهان که مسلمان شدند به دليل مسافرت تجار و، علماي ما و عرفاي ما به کشورهاي ديگر بوده است. از ايران به سمت مشرق هر کسي مسلمان شده يا قريب به اتفاقِ آنهايي که مسلمان شده اند، به واسطه ی مهاجرت مردم ايران، مسلمان شدند. در نقل مطالب عرفاني، در اين تذكرها مقداري اغراق شده است. اشخاصي مثل علي بن عثمان هجويري غزنوي که قبرش در لاهور است، خواجه معين الدين چشتي، خواجه نظام الدين اوليا در دهلي، شيخ محمود قمي در تايلند و ديگر تجار، علما، عرفا و شعرا هم در طي اين قرون به شرق ايران رفتند و اسلام آوردند، اين خاصيت برون گرايانة اسلام است. ما مثل بودايي نيستيم که درون گرا باشيم، ضمن اين که به درون خودمان توجه مي ‎کنيم، اهل انزوا نيستم. ايراني ها هم که معلوم است که مردم درون گرايي نيستند و اهل ارتباط اند. فرنگي نمي تواند دوباره سلطه خودش را در اين کشور به دست بياورد، يعني از موضع بالا با ما حرف بزند و ما زير دست او بشويم، ليکن نوع نفوذ امروزه با گذشته فرق مي ‎کند، سابق با کشتي توپ دار بود؛ يعني يک موقعي که حسام السلطنه از سوي ناصرالدين شاه هرات را باز پس گرفت، انگليسی ‎ها خوزستان را فتح کردند و گفتند هرات را رها کنيد تا ما خوزستان را رها کنيم، اما اين حرف ها ديگر خريدار ندارد، حالا از طريق فرهنگي و تبليغاتي اين کار را مي ‎کنند.

پناه بردن به رسانه هاي بيگانه، سينه برادر را هدف گلوله قرار دادن است

بايد مراقب باشيم که ارتباط با بيگانه بر اساس آگاهي باشد، احترام برابر و حقوق برابر باشد. اينکه کسي در کشور مشکلي پيدا مي كند، مثلاً اگر به رسانه ی بيگانه پناه مي ‎برد، رسانه ی بيگانه اسلحه ی او براي نفوذ مجدد است. انگليسي و آمريکايي دلش براي ما نسوخته است و اگر راديو و تلويزيون راه مي ‎اندازد، سايت درست مي ‎کنند و در رابطه ايران صحبت مي ‎کنند، دل شان به حال مردم ايران نسوخته، اگر سوخته بود کودتاي 28 مرداد درست نمی كردند. آن ها دل شان براي غيرآمريکايي نمي ‎سوزد، اگر چنين بود اين بلا را سر عراقي ها نمي ‎آوردند. اگر دل سوز بشريت بودند اين بلاها را سر فلسطيني نمي ‎آوردند، اگر تابع انسانيت و تابع واقعي حضرت مسيح بودند سر لبنان اين کار را نمي ‎کردند، افغانستان را به اين روز نمي ‎انداختند. پس بنابراين اينها منافع خودشان را مي ‎خواهند، خودشان هم مي ‎گويند، 40 ميليون دلار در مجلس آمريکا براي تبليغات عليه ايران اختصاص داده شد. راديو و تلويزيون درست مي ‎کنند و بعضي ها كه در داخل دچار مشکل سياسي مي ‎شوند و نمي ‎توانند با اين کاروان عظيم مردم در طريق درست حرکت کنند، به رسانه ی بيگانه پناه مي ‎برند. پناه بردن به رسانه ی بيگانه و از آن طريق عليه جمهوري اسلامي حرف زدن، مثل اين است كه از بيگانه تفنگ بگيرند و سينه ی برادرشان را هدف قرار بدهند، بي بي سي حرفهاي کسي را مجاني پخش نمي ‎کند تا زماني که يک کسي به نفع منافع انگليس نباشد اين كار را نمي كند. آن ها وابسته به دولت انگليس ‎اند.

طمع آمريكا و انگليس براي بازگشت به ايران

نمونه ‎اش اين است كه يک کسي از افراد مرتبط با سيستم اطلاعاتي انگليس، آن زمان که نخست وزير انگليس به مردم کشور خودش اطلاع داد که صدام حسين سلاح هاي کشتار جمعي دارد و مخفي کرده است، يعني براي اينکه همراهي کنند با آمريکايي ها در اشغال عراق، بعد آمدند به عراق حمله کردند. بعد از يک مدتي يک فردي که مرتبط به سيستم اطلاعاتي آن ها بود با بي بي سي مصاحبه کرد گفت که: آقاي بلر گزارش اطلاعاتي را که سيستم اطلاعاتي انگليس که احتمالاً ام آي سي است داده بود، اين را يک خرده دست کاري کرده و اينکه او گفته سلاح کشتار جمعي دارند، دروغ گفته براي اينکه حمله انگليس به عراق را توجيه کند؛ اين مطلب را فردي مصور کرد، با فاصله ی کوتاهي جسد اين آقا را در جنگل هاي اطراف لندن پيدا کردند، بعد مدير کل بي بي سي را هم عوض کردند. بنابراين راديوها و تلويزيون ‎ها و سايت ‎هايي که آمريکايي ها و انگليسي ها بپا مي ‎کند برای اين است که طمع دارند دوباره به ايران برگردند و تعدادشان هم نسبت به اوايل انقلاب خيلي بيشتر و متنوع ‎تر شده است.

يکي از آفت ‎هايي که ممکن است به انقلاب صدمه بزند ـ البته انقلاب را متوقف نمي ‎کند، ولي بالاخره مشکلات ايجاد مي ‎کند ـ کمک کردن به فرنگي ها براي شکل دهي تبليغات عليه نظام جمهوري اسلامي ايران است. اگر نظام جمهوري اسلامي مطرح نباشد آمريکا، انگليس و فرانسه از ايران چيزي نمي ‎خواهند. آن ها مي ‎خواهند که ايران يک حکومت مشابه آن چيزي که مد نظر آنهاست داشته باشد و از اين که حکومت اسلامي و ديني دارد ناراحت اند به دو دليل: يکي اينکه حکومت اسلامي يا کشوري که براي اولين بار در تاريخ معاصر به اين شکل جديد مردم سالاري ديني را تجربه مي ‎کند، يعني هم دموکراسي و هم دين در چارچوب حكومت است، ممکن است بعضي ‎ها بگويند دموکراسي به دين مقيد شده دموکراسي فرنگي مقيد به بي ديني است.

مردم به نظام، رهبری و قانون اساسی پایبند هستند

بنابراين دموکراسي آن ها مقيد و مشروط به اين است که دين را از حکومت جدا  ‎کند. اگر كسي از آن ها بخواهد دين را در حکومت يا سياست دخالت دهند مسيحيت يا دين ديگري، اين مغايرت دارد با مباني آنها، آن قانون را کنار مي ‎گذارند، نمي ‎گذارند به تصويب برسد. اگر ما مقيديم دموکراسي در چارچوب دين باشد، آن ها مقيد هستند که به سکولارسيم باشد، پس دموکراسي آن ها مقيد است و رها نيست. مردم سالاري ديني در اين کشور تجربه شده و نتايج موفق داشته است. با مردم سالاري ديني، مردم ما در صحنه ماندند و تا حد 85 درصد بعد از 30 سال در انتخابات شرکت کردند. آنهايي که به اين انتخابات اعتراض دارند نمي ‎گويند 85 درصد شرکت نکردند ولي مي ‎گويند کارهايي شدكه بعضي کمتر رأي آوردند، اين صحبت بماند، اما اين را همه قبول دارند که 40 ميليون شرکت کردند، يعني 85 درصد کساني که مي ‎توانستند رأي بدهند شرکت کردند. يا اينكه بعد از 30 سال اين تعداد از مردم شرکت کردند بيانگر اين است كه اين مردم هم چنان اين نظام و قانون اساسي و اين چارچوب کشورداري را قبول دارند، يعني هنر اين نظام اين بوده که اين همه از مردم را در صحنه آورد و نگه داشت؛ يعني اين تعداد از مردم به نظام پايبند هستند. اين را در هیچ جاي دنيا پيدا نمي ‎کنيد به خصوص در کشورهاي فرنگي كه معمولاً 40، 45 و گاهي کمتر 35 درصد از مردم در رأي گيري شركت مي كنند، با اينكه دموکراسي غير ديني دارند.

كسي كه به اعتقادات مردم احترام نگذاشت، رأي نمي آورد

دخالت خارجي و يا پناه بردن به خارجي؛ چون افرادي که دنبال حکومت ‎اند يا تکيه به مردم خودشان داشته باشند يا تکيه بر خارج از مرزها. آن که تکيه به مردم خودش دارد در اين کشور بايد به معتقدات اين مردم احترام بگذارد، اگر احترام گذاشت مردم به او رأي مي ‎دهند، اگر نگذاشت مردم به او رأي نمي ‎دهند، يا متوجه و متنبه مي شود که راهش را عوض کند، يا اگر نکرد و بر سر فکر خودش اصرار کرد براي ادامه ی حيات سياسي خودش چون به مردم پشت کرده رو به خارجي

کند و لذا خارجي ‎ها کمکش مي ‎کنند. يک کلمه كه گفت زير ذره بين مي ‎گذارند و بزرگش مي ‎کنند و خبر اول راديوهاي بيگانه مي ‎شود که براي مقابله با جمهوري اسلامي به پا شدند. بله اين آدمي است که جاده صاف کن حکومت سکولار در ايران هست. حکومت سکولار هم بدون تکيه به مردم باشد، بايد تکيه به خارجي بکند و مثل محمد رضا شاه مي ‎شود، مي ‎شود ناصر الدين شاه، مي ‎شود احمد شاه؛ يعني دو مرتبه پاي بيگانه به ايران باز مي شود. يعني بازگشت مجدد سلطه خارجي به اين کشور، يعني از دست رفتن همه چيز، و اگر اين بار مسلط شوند معلوم نيست كه کشوري به نام ايران سرپا بماند. زماني بعد از فروپاشي شوروي، ورژن اسکي(مشاور امنيتي كارتر) گفته بود كه اين روسيه زيادي بزرگ است يعني بايد چند تيکه شود، يعني تجزيه شود که غربي ‎ها بتوانند هر تکه ‎اي را تصاحب كنند. عين همين فکر را در مورد ايران گفتند به نظرم کسينجر يا يكي ديگر از اينها گفته بود ايران زيادي بزرگ است تحريک قوميت، تحريک جاهاي مختلف و بعد تضعيف حکومت مرکزي و بعد تجزيه ايران با اينكار ظرفيت پيدا شدن يک ايران مقتدر را مي خواهند از بين ببرند. ايران يکي از قدرت هاي اول دنيا شده، از گذشته تا کنون، آخرين هم خيلي به ما نزديک است در زمان شاه عباس صفوي، ايران يکي از چند قدرت درجه اول دنيا بود، چنين ظرفيتي در اين کشور است. حالا هم جمهوري اسلامي ايران بدون ترديد قدرت اول منطقه است. چنين کشوري که زماني مردمش اختيار کشور خودشان را نداشتند و حکام اين کشور دست نشانده ‎هاي بيگانه بودند و در حقيقت آمريکا در اين کشور حکومت مي ‎کرد. از نامه ‎هاي عباسعلي خلعتبري است، ما سند آن را در کتاب مان آورديم، عباسعلي خلعتبري نامه مي ‎دهد به شاه وگله مي ‎کند و مي ‎گويد: سفير اسرائيل به ما بي اعتنايي مي ‎کند، هر کجا مي ‎خواهد مي ‎رود، هر کاري مي ‎خواهد مي ‎کند اين کار دست پائين تر از اين که نفوذ در جاهاي مختلف مي ‎کردند بماند. موزه ‎اي که در تل آويو هست به لحاظ اشياء باستاني ايران بعد از موزه ايران باستان، غني ترين موزه است به لحاظ اشياي ايراني. يکي از کارهاي اين سفارت ـ كه ما اسناد آن را آورديم دزدي اين اشياء باستاني متعلق به ايران است ـ اينها مي ‎خواهند دوباره همان وضعيت شود؛ انگليس، آمريکا و صهيونيست به اين کشور برگردند که ان شاء الله با مراقبتي که مي ‎کنيم اين طور نخواهد شد. انسجام ملت، تبعيت از رهبري، مراقبت و هوشياري از بازگشت نفوذ بيگانه مانعي بزرگ براي آنهاست.

 و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين

لینک کوتاه

♦️نشانی: قم: خیابان دورشهر – میدان رسالت – موسسه آموزش عالی طلوع مهر – مجمع پیروان امام و رهبری استان قم
🔹تلفکس: 02537831421

🔹کانال تلگرام مجمع: https://t.me/mhp_ir

کلیه حقوق مادی و معنوی این پایگاه اطلاع‌رسانی برای مجمع پیروان امام و رهبری استان قم محفوظ است.

Template Design:Dima Group