امام علی علیه السلام

اِصبِر عَلى مَرارَةِ الحَقِّ وَ ایاک اَن تَنخَدِعَ لِحَلاوَةِ الباطِلِ

تلخى حق را تحمل کن، و مبادا که فریب شیرینى باطل را بخورى.

سخنراني حجت‌الاسلام و‌المسلمين عباس كعبي؛ مقابله با براندازي نرم به هوشياري نياز دارد

اشاره: حجت الاسلام والمسلمين عباس كعبي  در سال  1341 در اهواز متولد شد. او تحصيلات  ابتدائي  را در اهواز سپري  نمود و همزمان  با تحصيل  در مقطع  متوسطه، تحصيل علوم ديني را نيز آغاز كرد، اما تحصيلات رسمي حوزوي خود را در سال  1355 در حوزه  علميه  اهواز شروع نمود. وي با اوج گيري  مبارزات مردمي در آستانه پيروزي انقلاب اسلامي، به اين مبارزات پيوست و پس از پيروزي انقلاب به حمايت از رزمندگان جبهه هاي حق عليه باطل پرداخت، او در سال  60 مجدداً تحصيلات  حوزوي  را پي  گرفت و پس از مهاجرت به قم در سال 64 از درس خارج حضرات آيات ميرزا جواد تبريزي، وحيد خراساني، مكارم شيرازي و … بهره برد.

حجت الاسلام و المسلمين كعبي  همزمان  به  تحصيل  در دانشگاه  نيز پرداخت و  مقطع  كارشناسي  رشته  حقوق  را در پرديس دانشگاه تهران در قم  و مقطع  كارشناسي  ارشد رشته  حقوق  عمومي  را در دانشكده  حقوق  دانشگاه  تهران  به  پايان  رساند.

او همزمان با بهره گيري از محضر اساتيد بزرگ به تدريس در حوزه و دانشگاه نيز پرداخت. تدريس  شرح لمعه ، رسائل ، مكاسب ، حلقات  اصول  شهيد صدر و نيز شش  سال  خارج  فقه  و اصول ، علوم  حديث ، درايه ، نهج  البلاغه ، تاريخ  اسلام ، ولايت  فقيه ، فلسفه  و فقه  روابط  بين الملل  از جمله فعاليت هاي حجت الاسلام كعبي در حوزه علميه به شمار مي رود. او در دانشگاه  نيز دروسي  همچون  فلسفه  حقوق ، فلسفه  سياست ، نظام  حقوقي  در اسلام ، دولت  و نظام  سياسي  در اسلام ، حقوق  كار و… را تدريس  كرده  است .

او در كارنامه  خود سفرها و مصاحبه هاي  علمي  بسياري  را به  ثبت  رسانده  كه  حضور در كنفرانس  دين  و توسعه  دانشگاه  بيروت  و انجام  مصاحبه  و مناظره  با آقاي  تيموتي  ويليام  واترز استاد دانشگاه  هاروارد در كنفرانس  حقوق  بشر از آن  جمله اند.

برخي  از فعاليتهاي  علمي و سياسي حجت الاسلام و المسلمين كعبي بدين شرح است:

عضو حقوقدان شوراي نگهبان قانون اساسي، عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم، عضو مجلس خبرگان رهبري در دوره سوم، نائب رئيس كميسيون آيين نامه مجلس خبرگان، نائب رئيس كميسيون حراست و پاسداري از ولايت فقيه مجلس خبرگان، مخبر كميسيون سياسي ـ اجتماعي مجلس خبرگان، عضو هيات رئيسه كميسيون تحقيق و بررسي مجلس خبرگان، عضو هيات علمي موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني&، عضو گروه حقوق و استاد نمونه اين موسسه در سال 83-82، عضو هيات علمي و مدير مدرسه تخصصي فقه و حقوق مركز جهاني علوم اسلامي، عضو كميته قضاء و حقوق مركز مديريت حوزه علميه قم.

او علاوه بر فعاليت هاي علمي با شروع  جنگ  تحميلي  وارد سپاه  پاسداران  انقلاب  اسلامي  شد و فعاليت هاي  فرهنگي  و نظامي  خود را در بخش  عربي  سپاه  آغاز كرد؛ در سال  60 به  لبنان  رفت  و همراه  با شهيد سيد عباس  موسوي  دبيركل  سابق  حزب  الله  لبنان  و سيدحسن  نصرالله به  سازماندهي  تشكيلات  حزب  الله  پرداخت .

او 46 ماه  سابقه حضور در جبهه و دو بار مجروحيت را نيز در پرونده خود ثبت كرده است.

وي هم  اكنون  عضو جامعه  مدرسين  حوزه  علميه  قم  و از حقوقدانان  شوراي  نگهبان  است .

مقابله با براندازي نرم به هوشياري نياز دارد

بسم الله الرحمن الرحيم، الحمد لله الذي شرفنا بالإسلام و منّ علينا بالإيمان و أكرمنا بالتقوي و أعزنا بالجهاد في سبيل الله، ثم الصلوۀ والسلام علي عبد المؤيّد و الرسول المسدّد، المصطفي الأمجد المحمود الأحمد ابوالقاسم محمد و علي آله الطيبين الطاهرين الهداۀ المهدييّن، لا سيما الكهف الحصين و غياث المضطر المستكين الإمام الثاني عشر مولانا الحجۀ ابن الحسن (عجل الله تعالي فرجه و سهل الله لنا مخرجه و جعلنا من اعوانه و انصاره.)

قال الله تعالي في محكم كتابه و: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَن يَرْتَدَّ مِنكُمْ عَن دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ (54) إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ (55) وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ (56)»

در آغاز سخن ضمن گرامي داشت ايام شكوهمند دهه فجر و فجر پيروزي انقلاب اسلامي از اين كه اين سنت صالحه؛ يعني گرامي داشت دهة فجر در اين مكان مقدس به عنوان پايگاه انقلاب و جهاد و دفاع مقدس يعني در مسجد چهار مردان در شهر علم و جهاد و اجتهاد و انقلاب و مبارزه و خاستگاه امام و مرجعيت و ولايت اين مراسم شكوهمند برگزار مي شود، جاي شكر و سپاس و ستايش دارد. از دوستان عزيزي كه باني اين سنت صالحه هستند و به هدف پاسداشت انقلاب اسلامي و تداوم راه انقلاب اين جشن باشكوه را برگزار مي كنند، از مؤمنين گرامي و علماي اعلام و مسؤولين گرامي حاضر در مجلس، تشكر مي كنم و اميدوارم كه تصديع خاطري كه مي كنم، ملال آور نباشد.

 انقلاب اسلامي ايران ميراث نهضت انبيا است

در واقع اگر در يك كلمه به شكل مختصر بخواهيم انقلاب اسلامي را در جريان اسلام و نهضت انبياء باز تعريف بكنيم، بايد بگويم كه انقلاب اسلامي ميراث نهضت انبياء و طلوع خورشيد تابناك اسلام در عصر جاهليت قرن بيستم در دوران غيبت صاحب الامر است. و پس لرزه هاي اين زلزله بزرگ و تحول بنيادين در قرن بيستم و در عصر حاضر چند ارمغان بزرگ به همراه داشت و جريان دارد. در اين سه دهه بنياد انديشه هاي الحادي و نظام سوسياليستي در هم شكسته شد و تفكَر ليبرال دموكراسي و نظام سرمايه داري به چالش جدي و عقب-نشيني واداشته شد. من اين جمله كوتاه را مي خواهم توضيح دهم: توضيح آنكه اينگونه نيست كه سابقه انقلاب سي سال باشد. بلكه به لحاظ تاريخي در 22 بهمن 1357 در ايران اسلامي پيروز شد، اگر خوب دقَت بكنيم، بلكه انقلاب سابقه در كل اسلام بلكه بيشتر ريشه در نهضت انبياء دارد؛ يعني در واقع نهضت انبياء و حضرت رسول الله و مقاومت و پايداري اميرالمؤمنين و خون دل حضرت زهرا و تلاش همة مراجع در عصر غيبت و همة انسانهاي آزاده بر اساس يك سنَت الهي و قانون مندي حاكم بر تاريخ و جامعه در 22 بهمن 57 در ايران اسلامي به بار نشست و مردم ولايت مدار ايران اسلامي امروز حامل اين امانت بزرگ الهي هستند. اين نكته را توضيح مي دهم:

 اين كه گفتم ريشه در نهضت انبياء دارد، جاي بسط و توضيح مفصل نيست. اما در ادبيات ديني، در بحث اصول ديني موقعي كه بحث نبوت را توضيح مي دهند، برايمان مي گويند: يك نبي هست و يك اصول. نبي فقط وظيفه اش تبشير و تنذير، است، رسول علاوه بر تبشير و تنذير صاحب رسالت است. صاحب و قانون الهي است. از ميان همة انبياء، صاحب قانون الهي و كتاب الهي، پنج رسول بزرگ اولوا العزم هستند كه كتاب الهي با آنها است. كتاب الهي مجموعة شريعت است كه بايد در زندگي پياده بشود. اين گونه نيست كه انبياي اولوا العزم وقتي آمدند گفته باشند خدايي هست، بهشت و جهنمي هست و ما هم پيامبر الهي هستيم و با دنياي شما و انواع حكومت ها روز حساب و كتاب و روز قيامت كاري نداريم تا نه، همه انبياي الهي، انبياي صاحب كتاب و اولوا العزم، همان گونه كه به نماز و عبادت و اطاعت خدا دعوت كردند مردم را به تشكيل حكومت فرا خواندند. و گفتند كه ما بايد در رأس حكومت باشيم. طاغوت بايد زدوده بشود. خدا اطاعت بشود و حكومت بايد تشكيل بشود: «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ ؛ تقواي الهي پيشه كنيد و مرا اطاعت نماييد!» اطاعت مطلقه. يعني از انبياء اطاعت كنيد: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»؛  رسولان الهي در ميان همه امت ها دو وظيفه بنيادي داشتند: وظيفة اول، دعوت به پرستش الهي، وظيفه دوم مبارزه با طاغوت و براندازي طاغوت و اين كه حكومت انبياء بايد به جاي آن مستقر بشود. به تفسير الميزان، ذيل آيه شريفه آيه 213 سوره بقره كه رجوع كنيم: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ»؛ علامه طباطبايي& مي فرمايد كه تاريخ حقوق و تاريخ سياست و تاريخ شريعت و دينداري از زمان حضرت نوح شروع مي شود. بعد از آدم. يعني آن گاه كه انسان در زندگي اجتماعي نيازمند قانون شد و حكومت خداوند انبياي صاحب رسالت را فرستاد كه حكومت بكنند. اما چهار گروه در مقابل نهضت انبياء ايستادند: يك، طواغيت؛ دو، مطرفين يا به فرمايش امام& مرفَهين بي درد؛ سه، ملع، ملع يعني در زبان حالا رانت خواران، امتياز طلبان، نخبگان و خواصي كه اهل باطلند و مي خواهند هميشه منفعت طلب باشند. در اصطلاح به آنها مي گويند ملع. اليت يا همان نخبگان، اشراف، اويستوكرات، اينهايي كه فكر مي كنند تافته اي جدا بافته هستند. و اصلاً با ديگران فرق مي كنند؛ دسته چهارم، احبار و رهبان، احبار و رهبان يعني عالمان بي عمل. عالم بي عملي كه به خاطر ظلم و انحراف از اسلام فاصله مي گيرد. آيه  شريفه 213 سوره بقره مي فرمايد: «وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ» ريشه انحراف در دين و عدم عمل به تعاليم انبياء به خاطر ظلم و ستم و نفع طلبي و زيادت خواهي اين چهار طبقه بود.

 طاغوت و مرفهان بي درد و رانت خواران و عالمان بي عمل يا روحاني نماها مثلاً. اين چهار طبقه دين را به انحراف كشيدند. اين باعث شد كه انبياء نتيجه نگرفتند؛ يعني نتيجه اي كه حكومت تشكيل بدهند و در سايه حكومت، اهداف بعثت انبياء محقق بشود. اهداف انبياء محقق نشد و هر كدام با موانعي برخورد كردند. البته انبيا اتباعي داشتند كه پيروان راستين و صديقين شان بودند: «وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» ؛ يعني انبياي الهي يار و ياور داشتند، افرادي كه دين باور، دين مدار، عدالت گرا، كه دنبال رضايت الهي هستند هميشه به عنوان يار پيامبران در كنار پيامبران بودند و استقامت هم كردند، تحمل رنج و سختي هم كردند؛ اما اينها علي رغم اين كه خداوند مي فرمايد «وَكَأَيِّن مِّن نَّبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ» مبارزه كردند، جنگيدند اما نتيجه نبخشيد تا به صدر اسلام رسيد. دوران صدر اسلام را به چند بخش تقسيم مي كنيم:

بخش اول: دعوت مخفي (سه سال اول.)

بخش دوم، انذار عشيره: «وَأَنذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ»  دوستان و ياران نزديك، طايفه و فاميل.

بخش سوم، هجرت به حبشه.

بخش چهارم، هجرت به مدينه و آغاز جنگ هاي دفاعي. جنگ هاي دفاعي در مدينه هم پنج الي هشت سال طول كشيد (دوران جهاد). بعد دو ـ سه سال آخر بعد از فتح مكه پيامبر توانستند حكومت تشكيل بدهند و البته در حكومت و در آن دوران باز هم اين چهار طبقه، يعني طواغيت و مرفهان بي درد و رانت خواران و عالم نمايان و منافقان و نفع طلبان چهره عوض كردند تا ميراث دار پيامبر بشوند. از 23 سال بعثت، سه ـ چهارـ پنج سالش حداكثر بحث حكومت و وفود بود. بعد از رحلت رسول خدا زود هنگام يك زاويه انحراف بزرگي در تاريخ اسلام پيدا شد. آن انحراف، انحراف در ولايت و حكومت و ولايت و امامت بود. دوران پيامبر را مي  گوييم: دوران تأسيس و بنيانگذاري اسلام. بعد از آن دوران، دوراني به نام دوران پايداري و مقاومت شكل مي گيرد. در دوران انحراف از حكومت اين اهل بيت پيامبر بودند كه هر كدام به شكلي اسلام را پاسداري كردند. امير المؤمنين نسبت به غصب ولايت و امامت ساكت شد؛ بعضي ها فكر مي كنند 25 سال سكوت امير المؤمنين يعني 25 سال كناره گيري از سياست و حكومت. هرگز. حضرت امير المؤمنين به خاطر حفظ نظام رسول الله كه منحرف شده بود، براساس قاعده اي كه در فقه بيشتر خوانده مي شود: «الميسور لا يترك بالمعسور»؛ تمام توانش را به كار برد تا هويت اسلامي از بين نرود. حافظ هويت اسلامي و هويت دوران رسول الله بشود و انحراف را به حداقل برساند. حضرت به كارهايي پرداخت كه از آن جمله:

1. تدوين كتاب و سنت، يعني حفظ ميراث اسلام، منابع اسلام. هم قرآن را تدوين كرد، هم سنت پيامبر.

2. به عنوان مشاور عالي حكومت به حكومت مشاوره مي داد. به خليفه اول و دوم و سوم تا انحراف زياد نشود.

3. قضاوت مي كرد. «عليُّ أقواكم» و با قضاوت حل مي كرد مسائل را تا آن جا كه خليفة دوم گفت: «لولا علي لهلك عمر».

4. كار مهم حضرت كادر سازي و به قول حالايي ها، نيرو سازي مي كرد. تا براي روز مبادا اين نيروها براي حفظ اسلام به درد بخورند. در كتاب سماع المقال في معرفه الرجال، علامه كلباسي مي گويد: حضرت شش هزار الي هفت هزار شوقه الخميس و يا نيروي مخصوص داشت كه اينها، هم نيروي امنيتي بودند هم نيروي انتظامي، هم نيروي مالياتي، هم نيروي حكومت، هم معارف اهل بيت درس مي دادند. چند منظوره بودند. هم جهاد مي رفتند. مثلاً خيلي از سرزمين هاي فتح شده كه بعد به اهل بيت وفادار شدند در واقع به دست آن بزرگان كه اين جاها فتح شده بودند تربيت شدگان مكتب اميرالمؤمنين بودند. كه جاي ذكر نام اينها نيست. طول مي كشد اين بحث ها. حضرت خيلي تلاش كردند كه انحراف به حداقل درجه برسد. تا آن قصه  عثمان و كشتن خليفه سوم، خليفه كشي راه افتاد و همه هجوم آوردند كه حضرت، خليفه مسلمين بشود. بعد كه حضرت خليفه مسلمين شد، باز هم در مقابل سه جريان بزرگ انحرافي جنگيدند. ناكثين، مارقين، قاسطين. من نمي خواهم اين جا تاريخ بگويم. چرا حضرت با آنها جنگيد. علت چيست؟ چرا 25 سال در مقابل غصب حق شخصي ساكت شد. اما در مقابل ناكثين، آنهايي كه بيعت را نقض كردند، قاسطين و جريان معاويه. مارقين و خوارج، حضرت ايستادند و جنگيدند؟ بعضي ها مي گويند: براي حفظ نظام. حضرت به خاطر مصلحت سنجي يك مقدار از عدالت كوتاه مي آمد، تا كار را پيش ببرد و بعداً به حساب اينها برسد و حضرت به اصطلاح امروزي از لحاظ سياسي تدبير سياسي نكرد. من براي اين كه به اين نوع تفكر پاسخ بدهم، يك فقره اي از تاريخ طبري، جلد 4، صفحه 416 برايتان نقل مي كنم كه حضرت در خطبه اي علت جنگ با اين سه طبقه را بيان مي كند. اولا،  اسم اينها را اهل الفرقه مي گذارد. چرا كه اينها مي خواهند همبستگي و وحدت را از بين ببرند و جامعه  اسلامي را از هم بپاشانند. بعد مي فرمايد: «إنّ الله عزّ و جلّ بعث رسولاً هادياً مهدّياً بكتاب الناطق و أمر قائم الواضح»؛ مانيفست ـ (به قول حالايي ها)ـ حكومت ما دو چيز است: يك كتاب الهي و سنت پيامبر. خط پيامبر. بعد مي فرمايد: خط پيامبر روشن است. راه رهبر روشن است. اين را به آنها مي گويد. «لايهلك عنه الله هالك»؛ كسي كه از قرآن و از سنت فاصله بگيرد هلاك مي شود، خدا رحمت كند مرحوم آيت الله طالقاني& را كه ايشان در مورد جريان منافقين گفتند كه هر كس در مقابل اين انقلاب و نظام بايستد، هلاك و نابود مي شود.

 حضرت مي فرمايد: دو تا ملاك و معيار كلي هست. اگر ما بخواهيم معيارگرا بشويم و پايبند معيارها و ضوابط بشويم، كتاب خدا، سنت پيامبر:«لا يهلك عنه الله هالك و ان المبتدئات و الشبهات هن المهلكات»؛ دو چيز باعث نابودي و هلاكت است: 1. بدعت، يعني «ادخال ما ليس في الدين»، چيزي كه از دين نيست به نام نوآوري در دين وارد بكنيم. مرز نوآوري اين است كه به بدعت و تحريف نيانجامد. 2. شبهات. شبهه يعني در واقع چند پهلو صحبت رسول اكرم را بيان بكنند و تفسيرهاي متفاوت بكنند. مثل حالا كه بخواهند از راه امام و راه رهبري كه خيلي روشن است، تفسيرها و برداشت هاي مطابق هوا و هوس بكنند. مي فرمايد كه اينها باعث هلاكت و نابودي مي شود. ادامه اش مهم است: «و ان في سلطان الله عصمه امركم» حاكميت الهي باعث حفظ شما مي شود. «فاعطوه طاعتكم» از حاكميت الهي، قوانين و مقررات اسلامي و الهي و از رهبري اطاعت كنيد. «غير ملويه» يعني بدون لف و دوران، بدون توجيه، راه رهبر روشن است. توجيه، اما و اگر نمي خواهد. بدون اما و اگر اطاعت بكنيد. غير ملويه، در نهج البلاغه «ملومه» هست كه اگر شما از رهبري اطاعت بكنيد، كسي شما را ملامت و سرزنش نمي كند. بعد مي فرمايد: «و لا مستكره بها»؛ داوطلبانه و مشتاقانه از اين راه و از حاكميت الهي دفاع بكنيد. پس حضرت قسم مي خورد، سوگند ياد مي فرمايد «و الله لتفعلن»؛ كه به خدا قسم عمل مي كنيد به اين نكته اي كه من مي گويم، يعني از حاكميت الهي پاسداري  كنيد وگر نه «لينقلن الله عنكم سلطان الاسلام؛ و گرنه حاكميت الهي را از دست مي دهيد»، بعد هرگز به شما برنمي گردد، و يك دوراني مي رسد مثل دوران غيبت و بمب سلمان ـ اين را در جاهاي ديگر بيان كرده اند ـ كه انقلاب مي كنند تا حاكميّت الهي بازگردانند. البته آن فراز اين جا نيست. بعد درباره علت جنگ با آنها مي فرمايد: «هولاء القوم الذين يريدون يفرقون جماعتكم»؛ اينها مي خواهند جامعه اسلامي را از بين ببرند،  در جامعه اسلامي تفرقه و نفاق ايجاد بكنند. «لعل الله يصلح بكم ما افسد أُهل الافاق» شايد به وسيله شما اگر عليه ناكثين و قاسطين و امثال اينها قيام بكنيد بتوانيم جلوي فساد و خيانت اينها را بگيريم. حضرت همين جور صحبت مي كرد. خبر ديگري از طلحه و زبير و ام المؤمنين عايشه به او آمد كه اينها در بصره جمع شده اند و دارند به نام عمره مفرده توطئه مي كنند كه چگونه براندازي حكومت بكنند. حضرت مي فرمايد كه: «و ان طلحه و زبير و أم المؤمنين»؛ زبير اولش خوب بود ـ داستانش مفصل است ـ طلحه هم همين طور. اما «قد تمالؤوا» يعني در واقع به وحدت رسيدند و از همه ظرفيت و امكاناتشان استفاده مي كنند «علي سخطه امارتي» براي از بين بردن حكومت و دولتم. اينها مي خواهند براندازي بكنند. شعار طلحه و زبير و ام المؤمنين عايشه اين بود؛ اين را تاريخ طبري مي گويد، صفحه 426 «و دعوا الناس الي الاصلاح»؛ اينها به اصلاحات دعوت كردند، شعارشان اصلاحات بود. شعار اميرالمؤمنين هم اصلاحات بود. اميرالمؤمنين با شعار اصلاحات مي خواستند مردم را به دوران رسول الله برگردانند، اما اصلاحات اينها، اصلاحاتي است كه مي گفتند بايد به دوران عثمان و عمر و ابوبكر برگرديم؛ سيره  شيخين.

 اصلاحات واقعي در مبارزه با فقر و فساد و تبعيض است

خدا حفظ بكند مقام معظم رهبري را كه اصلاحات را به دو دسته تقسيم كرد: اصلاحات آمريكايي و اصلاحات واقعي و اسلامي. اصلاحات واقعي و اسلامي را در مبارزه با فقر و فساد و تبيعض دانستند. گفت اصلاحات واقعي اين است كه با فقر و فساد و تبعيض مبارزه كنيم. نه اين كه اصلاحاتي بكنيم كه براي حكومت سكولارها پل بشويم. اين، اصلاحات نيست. اين اصلاحات آمريكايي  است. مي فرمايد كه اينها هم شعارشان اصلاحات بود. بعد حضرت مي گويد من در مقابل اينها صبر مي كنم: «و سأصبر». استراتژي من در مقابل اين اصلاح طلب هايي كه مي خواهند به دوران خليفه دوم و سوم و اول برگردند صبر و هوشياري است. مرز صبر كجاست؟ «ما لم أخف علي جماعتكم» تا آن جا صبر مي كنم كه آنها بخواهند باعث فروپاشي بشوند. باعث بشود كه همبستگي از بين برود و جامعه از هم بپاشد. نظام از بين برود ديگر اين جا، جاي صبر نيست. 18 تير را بخواهند راه بيندازند. 18 تير و بعد از داستان 18 تير فراموش نكرديد اين داستان ها را دنبال بكنيد. سران شان براي به چالش كشاندن نظام و رهبري نامه نگاري با آقا شروع كردند. نامه هاي به اصطلاح نامه هاي سرگشاده، عمومي هم اعلام مي كردند و هدف از اين نامه نگاري ها كه تند بود، اهانت آميز بود، براندازانه بود، هدف از اين نامه نگاري ها كه در دوران مجلس ششم بود چند چيز بود. اين كه رهبري پاسخ بدهد، كه پاسخ دادن رهبري مساوي با به رسميت شناختن اين جريان برانداز بود. يا سكوت بكند كه اينها توطئه هايشان را ادامه  دهند. يا اين كه رهبري و نظام، اصلاً نظام چرا بگويم رهبري. نظام به اين تصميم برسد كه مجلس اين چناني كه براي دشمن پايگاه شده مطبوعاتي كه براي دشمن پايگاه شده، بهتر است كه نباشد. و درِ مجلس تخته بشود. بعد بگويند كه ظرفيت دموكراسي نظام جمهوري اسلامي پايين است. اما رهبري و نظام با حكمت، درايت، و صبر اينها را تحمل كردند و مردم هوشيار و آگاه و ولايت مدار و تابع خط امام و رهبري در مجلس هفتم پاسخ شان را دادند. و البته آن موقع رهبري خوب هدايت كردند. فرمودند: نه ايران شوروي است، نه آقاي خاتمي گورباچف است، نه قانون اساسي ما، قانون اساسي آنهاست، نه مردم ما، مردم آن جا هستند. لذا اين خوابي كه آنها ديدند تا در ايران يك گورباچف درست بكنند و يك كاريستوگلاسلوس و اصلاحات اقتصادي و سياسي به روش آمريكايي راه بيندازند، به نتيجه نمي رسد. و خواب آشفته  دشمن، هيچ گاه تعبير نخواهد شد.

امام مي فرمايد: «و أكف ان كفوا»؛ يعني من از اينها دست برمي دارم اگر دست از توطئه برداشتند «و اقتصعوا ما بلغني عنهم» و حضرت همين كار را كردند. مثلاً براي خوارج نهروان امير گذاشتند اما اينها اطاعت نكردند. بعد خبر رسيد به حضرت كه «ثم عطاه انهم يريدون البصره» اينها (اهل جمل) به طرف بصره حركت كردند. «لمشاهده الناس» تا با مردم ملاقات بكنند، مردم را ببينند،  و از طريق تريبون هايشان با مردم صحبت بكنند: «و الاصلاح» و به اصلاحات غير اسلامي دعوت بكنند ، اصلاحات غير ديني. بعد از آن، حضرت تصميم گرفتند كه با اينها بجنگند و توطئه هايشان را از بين ببرند. «فتعبا للخروج اليهم» تعباً، عرب ها به بسيج مي گويند تعبيه. «تعبا للخروج اليهم» يعني حضرت از همه ظرفيت و امكانات براي ريشه كن كردن توطئه استفاده كرد. كدام توطئه؟ توطئه براندازي نظام اسلامي، نظام علوي به نام اصلاحات. موقعي كه آنها به بصره رفتند حضرت به ابوموسي اشعري گفتند كه از مردم بخواهيد كه با ولايت باشند. ابو موسي منبر رفت. در منبر گفت اين امير المؤمنين علي ابن ابي طالب آدم خوبي است. اهل جهاد است، اهل مبارزه است، اهل حج است، شروع كرد به تمجيد كردن از امير المؤمنين، اما يك عيب كوچك دارد و به دنبال آن فتوا داد: «لايجوز معه قتال اهل القبله»؛ مگر مي شود با اهل قبله جنگيد. اهل قبله اي كه يك طرفش طلحه و زبير و ام المؤمنين باشند. اين جايز نيست. بعضي ها هم مثل عبدالله بن عمر گفتند: ما تابع مردميم هر چه مردم بگويند. اگر مردم با شما آمدند ما هم هستيم. اگر نباشند ما هم نيستيم. و با همين بهانه از تبعيت از ولايت و رهبري سرباز زدند. حضرت مي فرمايند كه چرا با اهل جمل جنگيدند. «ان فعلوا هذا»؛ اهل جمل اگر در براندازي نظام موفق بشوند، براندازي خاموشي كه به نام اصلاحات است. «ان فعلوا هذا فقد انقطع نظام المسلمين»؛ اگر اين اتفاق بيفتد نظام مسلمانان از هم مي پاشد و نظام اسلامي از بين مي رود. «انقطع نظام المسلمين».

بعضي ها در تحليل هايشان مي گويند كه چرا، حضرت با اهل جمل جنگيد و حال آنكه مي توانست صبر بكند. با معاويه جنگيد و مي توانست صبر بكند. چرا حضرت سياست پيشه نكرد؟ نه اين گونه نبود. برنامه معاويه و طلحه و زبير و خوارج نهروان براندازي نظام علوي بود. به هر جهت اين دوران پايداري و مقاومت اميرالمؤمنين براي حفظ اسلام تا اينكه در محراب شهيد شدند.

 مقابله با براندازي نرم به هوشياري نياز دارد

نسبت به بحث براندازي خاموش، براندازي نرم، از طريق نفوذ در حاكميت مردم انقلابي و ولايت مدار بايد هوشمند بود. امروز خدمت شما عرض كنم: غير از اين توطئه هايي كه افشا مي شود و دشمناني كه دستگير مي شوند استكبار، بوش، رايس، صهيونيست ها رسماً مي گويند ما از حركات اصلاح طلبانه در خاورميانه دفاع و حمايت مي كنيم. البته بعضي از اصلاح طلبان داخلي گفتند: نه ما آمريكا و اسرائيل را محكوم مي كنيم و طرفدار اصلاحات آن چناني نيستيم. اما به هر جهت اين يك چراغ خطري است. خدا رحمت كند امام راحل را كه مي فرمود: شما ببينيد كه اگر دشمنان از كسي تعريف كردند اين علت تعريف دشمنان از فلان كس چيست؟ معلوم مي شود كه يك نكته اي هست. يا دشمنان از كسي بدشان بيايد، معلوم مي شود آدم درستي است. يكي از شاخص هاي معيارگرايي، ضابطه گرايي، اصول گرايي واقعي دشمن شناسي است. بصيرت است، هوشمندي است، خط شناسي  است، رهبر شناسي است. يك آدم اصول گراي واقعي رهبر شناس است. خط رهبر و اشاره هاي رهبر را خوب تشخيص مي دهد. و بدون اما و اگر اطاعت مي كند. اين نكته خيلي مهم است كه ما بايد داشته باشيم. حالا من از بحث منحرف نشوم. به هر جهت دوران صدر اسلام، دوران بنيان گذاري اسلام زمان رسول الله| بود. دوران امام علي دوران پايداري و مقاومت بود به اين شكلي كه عرض كردم. يعني حفظ نظام براي حضرت مهم بود. اين جمله  امام معروف است كه مي فرمايد: حفظ نظام اسلامي از نماز و روزه واجب تر است. چون آن از اصول است، اين از فروع است. و مقام معظم رهبري هم يك جمله مي فرمايد كه حفظ موجوديت انقلاب كار اول ماست كه در استمرار نظام جمهوري اسلامي تجسم يافته است. و امام مي فرمايد كه آحاد مردم يكي يكي شان (يعني همه ما) تكليف دارند براي حفظ جمهوري اسلامي. حفظ نظام يك واجب عيني است، از نماز اهميتش بيشتر است. براي اين كه اين حفظ اسلام است. نماز فرع اسلام است. يعني ما در كنار ولايت و امامت يك چيزي هم به نام حكومت در نهضت انبياء و در اسلام رسول الله| داريم به نام دولت كه داراي شخصيت خاصي است. اين هم بايد براساس اصول حفظ بشود و حفظش بر تك تك مسلمانها واجب عيني است؛ و جنگ هاي حضرت اميرالمؤمنين هم با ناكثين و قاسطين و مارقين براي همين مطلب بود.

بعد از مولا اميرالمؤمنين، نوبت به امام حسن رسيد. شش ماه حكومت، بعدش به آن جريان صلح وادار شد. بعد حفظ اسلام و حفظ هويت اسلامي به خون معصوم نياز داشت. براي تداوم اسلام و آرمان هاي بزرگ كربلا ايجاد شد و امام حسين با خون خود حافظ اسلام در پهنه  تاريخ شد. بعد دوران امام سجاد. امام سجاد با نهضت دعا و نيايش. يك بخشي از دعاي امام سجاد را بخوانم. دعاي اول، دعاي حمد از صحيفة سجاديه. امام سجاد خدا را هم، حمد سياسي مي كنند. مي فرمايد: «حمداً نسير به في السعداء من اوليائك و نسير به في نغم الشهداء بسيوف اعدائك»؛ يعني بارالها، شما را ستايش مي كنيم، ستايشي كه در اثر ثمره اين حمد واقعي از اولياء خدا بشويم ، و در اثر اين حمد واقعي شهيد راه خدا بشويم. با شمشير دشمنان اسلام.

اين هم نهضت دعا.

بعد دوران امام باقر و امام صادق÷ كه نهضت علمي بود. امام موسي كاظم كه برجستگي آن زندان بود.

دوران امام رضا و امام جواد÷ گفت و گوي واقعي تمدن ها و فرهنگ ها به دفاع از اسلام بود. آن دو در عصر ترجمه، متون يوناني  به عربي بودند و اين كه اصل اسلام بايد حفظ بشود. امام هادي و امام عسگري و زمان حضرت حجت ترويج فرهنگي زيارت براي ايجاد پيوند عميق بين امامت و امت بود. زمان حضرت صاحب الامر زمينه سازي براي غيبت طولاني بود. اين همه دوران پايداري و مقاومت ائمه بود. به فرمايش شهيد صدر، ائمه^ اهداف يكپارچه اما وظايف متفاوت داشتند. تا اينكه دوران مرجعيت و علما در عصر غيبت رسيد.

علما در عصر غيبت تلاش ائمه و رسول الله را باز توليد كردند. بازسازي كردند. ابتداء به حفظ ميراث اسلامي مثل تأليف كتب اربعه و امثال اينها پرداختند. سپس به تأسيس مدارس اجتهاد اقدام كردند. بعد ايستادگي در مقابل يك حكومتي مثل مغول كه آمده بود اصلاً اسلام را نابود بكند. علمايي مثل خواجه نصيرالدين طوسي و علامه حلي مغول را به مسلمان شيعه تبديل كردند و در چهارچوب آن توانستند نهضت علمي هم راه بيندازند. تا اينكه در ايران در مقطعي (قرن نهم) تشيع مذهب رسمي شد. اين هم يك مرحله تا قرن نهم و بعد از قرن نهم اسمش را دوران پايداري و مقاومت مي گذاريم.

پس به سه دوران اشاره كرديم: 1. دوران تأسيس، 2. دوران پايداري و مقاومت، 3. دوران خواب و بيماري.

 راز عقب ماندگي ملت هاي اسلامي در غفلت از ولايت فقيه بوده است

دوران خواب و بيماري در ميان مسلمانان از آن موقع شروع شد كه رنسانس و نهضت فكري و صنعتي و عصر روشنگري و روشنفكري در اروپا آغاز شد. در اروپا گفتند دين به درد نمي خورد. منظور از دين كليسا بود. چون كليسا واقعاً دين تحريف شده داشت. اينها در مقابل دين تئوري سازي كردند، و ليبراليسم و پايه هاي ليبراليسم در غرب پا گرفت. سيصد سال طول كشيد تا از دل اين سيصد سال انقلاب فرانسه با شعار آزادي، برابري، برادري، بر پايه ليبرال دموكراسي توليد شد. صنعت و پيشرفت در كشورهاي غربي مطرح شد و در شرق اسلامي سؤال توليد شد. سؤال اين بود: راز تمدن غرب چيست؟ علت عقب ماندگي شرق كدام است؟ هر كسي دنبال پاسخ بود. يك عده  مثل آخوندزاده و تقي زاده و اين تيپ افراد گفتند: دليل پيشرفت آنها اين بود كه، آنها از دين فاصله گرفتند، راه حل اين جا هم همين است كه ما از فرق سر تا نوك پا فرنگي بشويم. آنان كه بعداً سر كار آمدند ليبراليسم را راه حل دانستند. يك عده هم گفتند: راه حل پيشرفت و توسعه ناسيوناليسم است. آنها تعصب ملي و غيرت ملي به خرج دادند و گفتند كه ما هم بايد ملي گرا بشويم و به دين آباء و اجدادي برگرديم. ملي گرايي شكل گرفت. بعداً كه ماركسيست و لنينيسم و الحاد شرقي سر كار آمد يك عده كه مي خواستند ژست انقلابي بگيرند بايد كمونيست مي شدند يا ادا و اطوار آنها را در مي آوردند. اين راه  حل هاي وارداتي همه براي پاسخ به اين سؤال بود كه چگونه بين دين و توسعه آشتي ايجاد بكنيم؟ اصلاً اين كار شدني است يا نمي شود؟ اينها مي گفتند: نمي شود، و متن توسعه از غرب يا از شرق مي گذرد. راه حل هاي غربي و شرقي. اين دوران را دوران بيماري مي گوييم. خب علمايي مثل جمال الدين اسدآبادي، كواكبي در مقابل دوران بيماري ايستادند، و گفتند بازگشت به اسلام، وحدت، فرهنگ قرآن و سنت، بعد، از دل حلقه اي كه جمال الدين اسدآبادي در مصر داشت، اخوان المسلمين مصر متولّد شد. نواب و بحث فدائيان اسلام مطرح شد و در نجف عالم سترگي مثل آيت الله العظمي نائيني كتاب تنبيه الأمه و تنزيه المله را نوشت. تنبيه و تنزيه المله به خلاف زعم بعضي ها كه مي گويند مانيفيست جامعه  مدني است، تنبيه الأمه و تنزيه المله مانيفيست ولايت فقيه است. چون اصلاً در پاسخ به اين سؤال بود كه راز پيشرفت غرب و راز عقب ماندگي در شرق چيست. آيت الله العظمي نائيني اسم كتاب را تنبيه الامه گذاشتند، تنبيه الأمه يعني هشدار به امت. آن جا مي گفتند علت پيشرفت آنها قانون گرايي است. شما هم قانون گرا بشويد. مبارزه با ظلم است. شما هم مبارزه با ظلم و ستم بكنيد. و ما امام حسين را داريم. اين را آيت الله نائيني مي گويند. بعد در قسمت تنزيه المله، ملّه يعني شريعت، يعني دين. در اين بخش مي گويد: اسلام پاسخگوي هر زمان و مكاني است و مي  توانيم دنيا را براساس دين اداره بكنيم. براساس چه راه حلي؟ آيت الله نائيني در تنبيه الامه تصريح مي كند: راه حل ولايت عامه فقيه است. نواب پيامبر بايد سر حكومت بيايند. اما چون بحث مشروطه بود و اصلاً همه مأيوس بودند كه علما مي توانند حكومت تشكيل بدهند، ايشان مي گفتند كه اگر ما نتوانيم حكومت تشكيل بدهيم و راه مان ندهند، لااقل پادشاهي مطلقه را با قانون مقيد بكنيم. حكومت قانوني تشكيل بدهيم. بعد مثال مي آورند و مي گويند: اگر ده تا منكر وجود دارد، از اين ده تا منكر شما دو تايش را مي توانيد برداريد، هشت تايش را نمي توانيد برداريد، واجب است با آن دو تا آن مبارزه بكنيد. آيت الله نائيني در نجف از لحاظ تئوري نظر مي داد، لذا طرفدار مشروطه شد. اما شيخ شهيد، شيخ فضل الله نوري كه در ايران مسائل سياسي را از نزديك مي ديد، مي گفت: درست است كه مشروطه چنين است كه شما مي گوييد، اما اين مشروطه اي كه اينها دارند از آن دم مي زنند، مشروطة انگليسي است. ما به نام مبارزه با استبداد از چاله به چاه نيفتيم. چاله  استعمار انگليسي. و الا هم شيخ فضل الله و هم آيت الله نائيني هر دو طرفدار ولايت مطلقه فقيه بودند. منتهي شيخ شهيد از لحاظ سياسي مي ديد اين مشروطه ترجمه همان كاريستو تيوشكاين است. كاريستو تيوسيون است. يعني قانون اساسي گرايي انگليسي و فرانسوي است. اما آيت الله نائيني از نجف چيز ديگري مي ديد. به هر جهت مشروطه و بعدش كودتاي رضا خان، و بعدش نهضت امام. يعني نهضت امام هم چنين پشتوانه اي داشت.

 دوران امام دوران بيداري اسلامي بود

با نهضت امام دوراني شكل گرفت كه ما اسمش را دوران بيداري مي گذاريم. پس دوران تأسيس، دوران پايداري و مقاومت، دوران بيماري، دوران بيداري اسلامي.

نقطه  عطف بيداري اسلامي پيروزي انقلاب اسلامي بر اساس معارف فقه اهل بيت است. و پرچمداري الامام روح الله الموسوي الخميني. طلوع خورشيد تابناك اسلام در عصر جاهليت قرن بيستم است. اين جمله در دوران عصر غيبت امام زمان حرف درستي است. شعاري كه مطرح بود آن موقع مي گفتند: دين افيون توده هاست. بعد ديدند نه، دين جنبش و انقلاب ايجاد كرد. دين مي تواند انقلاب اسلامي و خيزش ايجاد بكند. آن شعار شكسته شد. كم كم آوازه  شكست ماركسيست و لنينيسم هم به گوش رسيد. اين تمام شد.

بعد از پيروزي انقلاب دولت اسلامي تشكيل داديم. حكومت اسلامي و نظام اسلامي شكل گرفت. مخالفين يك شعار و نغمه ديگر سر دادند، گفتند: درست است كه روحانيت براساس اسلام و معارف اهل بيت توانستند انقلاب بكنند، اما آيا اين انقلاب را دو دستي تحويل ديگران مي دهند. يا مي توانند حكومت تشكيل بدهند، آن هم حكومت مدرن. ميشل فوكو آن فيلسوف سياسي فرانسوي كه سال 84 فوت كرد، مي گويد: انقلاب اسلامي يك تحول ساختاري در انقلابها و در جهان بيرون است. انقلاب بر پايه معنويت و بر پايه دين مداري، لذا اصلاً همه مي گفتند: انقلاب كه مي شود بايد به سمت مدرنيسم برويم. چون ميشل فوكو فيلسوفي طرفدار پست مدرنيته بود. مي گويد: انقلاب اسلامي شاهدي بر نابودي مدرنيسم است. و مدرنيسم ديگر پاسخگو نيست. نظام سلطه  مبتني بر مدرنيسم شكست مي خورد، اين حرف ميشل فوكو اول انقلاب اسلامي بود. بعد گفتند: نه اينها نمي توانند جامعه و دولت را اداره بكنند. و در اداره حكومت شكست مي خورند. هر روز هم مي گفتند: فردا انقلاب شكست مي خورد. الآن ما سه دهه است كه پيروزي انقلاب را جشن مي گيريم. در پايان فهرستي از دستاوردهاي فقهي و حقوقي انقلاب را خدمتتان عرض مي كنم:

1. اجتهاد در لزوم وجوب اقامه حكومت اسلامي. اين كه شاه بايد از بين برود، از متن فقه آل محمد استخراج شد.

 2. احياي نقش ولايت فقيه و مرجعيت. ما الآن در شهر علم و مرجعيت و فقاهت و اجتهاد و انقلاب سخن مي گوييم. و شما مردم ولايت مدار قم بهتر از همه به نقش امام و رهبري و مرجعيت و پيشتازي جامعه مدرسين در حركت هاي انقلابي قم واقفيد.

3. ارمغان سوم، تصويب قانون اساسي مترقي و پيشرفته بر پايه فقه اسلامي. قانون اساسي ما نمونه در جهان ندارد. اين قانون اساسي براساس فقه و به عنوان ثمره ولايت فقيه ايجاد شد كه در قانون اساسي بين دين و توسعه براساس سه ابزار آشتي ايجاد كرده و به اين سؤال دو قرن پاسخ داده. آن سه ابزار عبارتند از: اجتهاد مستمر فقهاي اهل بيت، استفاده از علوم و فنون و تكنولوژي و تجارب پيشرفته بشري و نفي سلطه و استكبار (اصل دوم قانون اساسي) توانستيم آشتي بين دين و توسعه ايجاد بكنيم يا نه؟ بله. الآن در سه دهه از انقلاب، چهار برنامه توسعه جامع در اين كشور پياده شد. سياست هاي برنامة پنج ساله تدوين شد. چشم انداز بيست ساله ترسيم شد. و هر روز ايران از روز قبل بيشتر پيشرفت مي كند. نسل دوم و سوم با آرامش تمام و بدون تنش در واقع حكومت و مسؤوليت را از نسل اول تحويل مي گيرند. و گويي آميختگي از تجربه و جوان گرايي در اين نسل سوم و دوم دارد شكل مي گيرد. رويش هاي انقلاب، رويش هايي عظيم و ستودني بوده.

4. تلاش و كوشش براي اداره امور كشور بر پايه فقه اسلامي و معارف اهل بيت. من گفتم تلاش و كوشش يعني ما نهايت تلاش و سعي خودمان را مي كنيم. بعضي جاها هم نمي شود. نمي شود چون مقاومت مي شود متأسفانه. اما فرض بر اين است كه كشور بايد براساس فقه اداره بشود. هم در قانونگذاري، هم در اجراء، هم در قضاوت، هم در همه اركان حكومت.

5. برگزاري سي انتخاب بزرگ بر پايه ضوابط فقهي و قوانين و مقررات حقوق اسلامي و تضمين حضور قانوني مردم در صحنه و احياي نقش مؤثر مردم در مسؤوليت هاي اجتماعي. اين هم ثمره انقلاب اسلامي است. يعني حضور مردم در صحنه نهادمند شد، قانوني شد. مردم سالاري ديني بر اساس فقه و قانون پا گرفته. انتخاب كردن حق مردم است. علاوه بر اين كه وظيفه مردم است. شوراي نگهباني هم وجود دارد كه ضامن رأي مردم است. امين رأي مردم است. براي شوراي نگهبان سلامت انتخابات مهم است نه نتيجه انتخابات. از آنجايي كه شوراي نگهبان، نه قوه قضاييه است، نه مقننه است و نه مجريه براساس اصل استقلال كامل و براساس بي طرفي كامل و براساس فن، يعني حرفه اي بودن و انجام وظيفه  شرعي، انجام نظارت بر انتخابات را از ابتداي انقلاب تا حالا داشته است. من با ضرس قاطع مي گويم اگر شوراي نگهبان نبود، استبداد بر اين كشور حكومت مي كرد.

6. احياء و اقامه فرائض ديني. مثل احياي نماز سياسي ـ عبادي جمعه در سراسر كشور. اقامه باشكوه نماز، احياي عنصر امر به معروف و نهي از منكر، احياي فريضه حج ابراهيمي و برائت از مشركين، احياي مراسم معنوي دعاي كميل و سنت اعتكاف و برگزاري شكوهمند مراسم ديني، نهضت آموزش قرائت، تجويد، مفاهيم و تفسير قرآن. واقعاً قبلاً به اين شكل نبوده. احياي نقش كليدي مساجد. امام مي فرمود: مسجد سنگر است. سنگرها را محكم نگه داريد. من اين جا يك جمله  ديگر بگويم: مسجد، مدرسه، خانواده و رسانه چهار پل تمدن سازي است. اينها را بايد داشته باشيد.

7. بالا رفتن سطح فراگيري احكام مذهبي.

8. حماسه باشكوه دفاع مقدس و حفاظت از تماميت ارضي ايران اسلامي به بركت اين حكومت اتفاق افتاد.

9. تلاش براي گسترش حاكميت الهي و بيداري اسلامي.

10. احياي قضاي اسلامي و اجراي حدود الهي و مجازات.

11. ترويج مردم سالاري ديني بر پايه جمهوري اسلامي. در نهايت استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي و شعار نه شرقي نه غربي جمهوري اسلامي در اين سي سال، عليرغم همه فرازها و فرودها و توطئه ها به لطف الهي به نحو احسن محقق شده و چشم انداز دهه چهارم انقلاب هم گفتمان پيشرفت و عدالت است. و براي اين كه اين انقلاب بماند، شعارهاي انقلاب كافي نيست. محتوا هم بايد محقق بشود. محتوا عدالت است. مردم گرايي است. مستضعف گرايي است. حل مشكلات مردم است. توجه به باورها و ارزش هاي ديني است. اسلام خواهي و اسلام گرايي است. هوشمندي مردم و حضور مردم در صحنه هاي متفاوت انقلاب و اسلام، اصل مهمي است. اين شعاري كه اين جا است و به نام اين شعار همه ما جمع شديم پيروي از خط امام و رهبري راه تداوم انقلاب و نظام است. همين طور كه عرض كردم راه امام و رهبري روشن است. امروز دولت نهم ويژگي هايي دارد كه كسي منكر اين ويژگي ها نيست. تلاش فراوان، انقلابي گري، استكبار ستيزي، خدمت به مردم، محبوبيت جهاني، كنترل فرهنگي عمومي در مقايسه با هشت سال اصلاحات آمريكايي كه فراموش نكرديم آن فضاهاي عجيب را به ويژه در دوران آن براندازي هاي نرم و اين كه مطبوعات پايگاه دشمن شده. نيز تغيير ذائقه فضاي كشور به سمت اصول گرايي، اينها همه از محسنات دولت نهم و انقلابي و مكتبي است كه البته رويكرد دولت اين چنين است. عملكرد هم ممكن است در چند جا بحث و نقطه نظر وجود داشته باشد اما در برآيند كلي، اگر كسي هم بخواهد حرفي بزند،  حرف منصفانه بايد بزند. نسبت به بحث مرجعيت و علما و روحانيت، دولت نسبت به مباني فكري، توجه به روحانيت، توجه به مساجد، توجه به حوزه ها، توجه بيشتري دارد. بعضي ها خوش شان نمي آيد كه دولت و روحانيت در كنار هم باشند. اين روزنه را ما بايد دقت بكنيم و تلاش بكنيم همه براي تعميق پيوند روحانيت و اين دولت، تقويت روحانيت و مرجعيت تقويت نظام است. تقويت نظام هم تقويت روحانيت و مرجعيت است. مرجعيت و روحانيت به بركت نظام اسلامي كلام نافذتري پيدا كرده است. و دولت هم در سايه حفظ شؤون مرجعيت كه سرمايه هاي مادي و معنوي نظامند، بيشتر مي تواند پيشرفت بكند. علي اي حال پوزش مي طلبم از اطاله سخن و اينكه سخنراني بيش از حد به درازا كشيد. از خدا مي خواهيم كه همه ما را قدردان نعمت بزرگ انقلاب اسلامي و رهبري معظم قرار بدهد.

و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرین

 

 

لینک کوتاه

♦️نشانی: قم: خیابان دورشهر – میدان رسالت – موسسه آموزش عالی طلوع مهر – مجمع پیروان امام و رهبری استان قم
🔹تلفکس: 02537831421

🔹کانال تلگرام مجمع: https://t.me/mhp_ir

کلیه حقوق مادی و معنوی این پایگاه اطلاع‌رسانی برای مجمع پیروان امام و رهبری استان قم محفوظ است.

Template Design:Dima Group