سخنرانی دکتر اسدالله بادامچیان
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحیِمِ
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»
با التماس دعا از همهی عزیزانمان در ایام ماه مبارک رجب، تبریک پیشاپیش عید سعید مبعث، تشکر از دعوتی که جناب آقای بنایی عزیزمان فرمودند که من در خدمت دوستان خوبمان در قم که س[1]الهاست با هم کار کردیم امروز عرض ادب بکنم. خوب این که مجمع هماهنگی پیروان خطّ امام و رهبری بحمدالله در کمیسیون مادهی 10 احزاب پروانهی رسمیّتش را دریافت کرده، من به همهی شما تبریک میگویم. اصولاً تولد یک تشکّل اسلامی یک پدیدهی مبارکی است چون ارادهی جمعی مؤمنان و مؤمنات در جهت ایفای وظیفهی الهی به صورت دستهجمعی امری پربرکت است، خود نفسش تبریک دارد. عنوانی هم که این تشکّل الان بر خودش گذاشته عنوان بسیار پرمحتوا و بامفهومی است، مجمعی از پیروان خطّ امام و رهبری. اگر محور این تشکّل غیر از این که میخواهد یک حزب خدایی باشد و حزب الله باشد، بر محور امامت و ولایت شکل گرفته باشد معلوم است که برکات الهی و عنایات مولامان امام زمان بر این تشکّل اگر انشاءالله صادقانه و مؤمنانه اقدام بکند همواره مستمر بر آنها خواهد بارید. آن چیزی که اضافه کردهاید این هماهنگی، هماهنگی بین این پیروان امام و رهبری، خوب این هماهنگی هم یک بحث بسیار مهمی است برای این که درون این تشکیلات آن هم تشکیلات اسلامی اختیار افراد سلب نمیشود، تشکّل اسلامی تشکّل کمونیستی نیست که افراد تحت دیکتاتوری حزبی هستند، هرچه از بالا دستور بیاید همه باید بیچون و چرا اطاعت کنند. در اسلام این نیست، دستور تشکیلاتی حجت شرعی برای انسان نیست، یا تشکّل غربی نیست که باید همه در جهت منافع شخصیشان باهم کار کنند و در نیتجه در چارچوب آن تشکّل یا هضم بشوند یا همه ابزار منافع سرمایهداری شکل به اعضایش بشوند، در تشکّل اسلامی اختلاف نظرها باقی است، انتخاب آگاهانه و آزاد برای رأی دادن، برای به تصمیم جمعی رسیدن موجود است وقتی اختلاف آرا است و انتخاب آزاد است پس در مجموعه نمیگویند همه باید قالبی بشوند، هضم در چارچوب حزب بشوند یا همه ابزار دیکتاتوری باند حاکم بر حزب بشوند! مثل حزب کمونیسم. بلکه میخواهد این دیدگاهها و نظریات با هم مطرح بشوند، صحبت کنند، بحث کنند و به آن وظیفهی الهی برسند. به قول جناب آقای عسگر اولادی ما ممکن است با 30 نظر وارد جلسهی شورای مرکزی بشویم، باهم بحث بکنیم خیلی هم داغ، بحثهای شبیه طلبگی، اما با یک وظیفه از در میرویم بیرون. چون تمام این بحثها بر سر این نیست که منافع این و آن و منافع این شخص یا آن شخص حفظ بشود نه، بر سر این است که ما وظیفه یابی کنیم که نظر مولای ما چیست؟ ما چگونه باید انجام تکلیف کنیم؟ خوب این همان است که انسان را به یک هماهنگی و وحدت میرساند، پس در این مجموعه حتماً نیاز به هماهنگی است، حتماً نیاز به وحدت است، اما این وحدتمان که آن هماهنگی در سایهی این تأمین میشود این بر مبنای محوریّت ولی فقیه و امامت عدل جامعه است. خوب حالا این اسم که شما در روی تشکّلی که برای خودتان گذاشتید این است که شما محور وحدتتان، راهنماییها، آن مسیر و خطّ ولی فقیه عادل زمان است و خطّ امام راحل است هماهنگیهای شما در فهم این موضوع به طور جمعی راهگشای کار شماست. با هوشیاری بحثهای جمعی، وظیفه یابی و اگر هم در چیزی نرسیدند به تفاهم مطلق یک عده هم همیشه، امام راحل در سال 42 به ما فرمودند، فرمودند حالا شما تشکّل پیدا کردهاید در جمع شما اکثریّت و اقلیّت است، اکثریّت سعی کند که اقلیّت را اغنا کند نه اسکات، نگوییم ما رأی دادیم رأی اکثریّت این شد تمام! کسی حقّ حرف زدن ندارد! نه، رأی اکثریّت این شده خوب حالا این اکثریّت باید بیاید بگوید ما به چه دلیل به اکثریّت رسیدیم؟ آن را هم بگوید. ممکن است این هم قانع نشود خوب اقلیّت نیز به جدال برنخیزد، بلکه این اقلیّت هم به نظر اکثریّت، اکثریّت مؤمنین و مؤمنات است خوب تمکین کند، محور هم که مشخص است محور خطّ ولایت است دیگر خطّ امامت است.
خوب ببینید این تشکّل در عین حفظ آرا و عقاید و طرح آرا و عقاید مختلف این وحدت و هماهنگیاش براساس انتخاب آگاهانهی آزادانه حفظ میشود، خیلی تشکّل زیبایی است. اینهایی که تصور میکنند که فقط حزب، که حزب از غرب آمده و ما متأسفانه در خیلی از جاها آدمهای متدیّن، روحانی! میگوید حزب برای تشکیل قدرت است! اگر حزب برای تشکیل قدرت و کسب قدرت باشد این که شرک است! حزب برای انجام تکلیف دستهجمعی و متشکل الهی است نه حزب برای این است که ما بخواهیم کسب قدرت کنیم، فردا بخواهیم انتخابات مجلس را ببریم یا امثالهم، اصلاً بحث برد و باخت ندارد، در بحث یک حزب خدامحور برنده آن است که به تکلیفش عمل میکند، یعنی حزب را به این زیبایی در اسلام است و حالا میخواهند بگذارند با همین افکار غربی که حزب در غرب همه چیزش در جهت منفعت است و لذا او در پی این است که با قدرت برسد به ایجاد زمینه برای منافع خودش. خوب حالا در این ایجاد تشکّلی که دارید حتماً اختلاف نظر و رأی اگر وجود دارد اختلاف نظر دائم نیست، و قرآن هم به ما نفرموده که «لَا تَختَلِفوا» «وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فيهِ مِنْ شَيْءٍ» هر چیزی که با هم اختلاف کردید «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» یا براساس مبانی الهی و اسلامی رفع اختلاف میکنید یا خودمان تشخیصهایمان متفاوت بود، استنباطها متفاوت بود، بالاخره فقها خیلی نظرهای مختلفی دارند شما فقهای سیاست هم همین حرفها را خواهید داشت.
اما «الرَّسُول» یا «مَن اَرَادَ بِهِ النَبِی بِالوَصِیِ» است دیگر، این دیگر بحث ندارد خوب کسی که جای پیغمبر نشسته در جامعهی ما نایب امام زمان ماست، ولی فقیه عادل ماست، امامت جامعهی ماست ایشان هرچه نظر جمعی را ما فهمیدیم هماهنگ با او میخواهیم حرکت بکنیم رسیدیم به آن دیگر اختلاف باقی نمیماند، خوب حالا اگر این اختلاف بود بحث کردیم و نباید مستمر بماند و با حکم خدا و رسول و کسی که در جامعه جانشین رسول خدا است و ولی امر به اصطلاح بقیّة الله اعظم است این اگر مسائلش حل شد نکتهی مهم این جاست که «وَ لا تَنازَعُوا» در درون حزب، در درون تشکّل جای تنازع نیست. تنازع هم به معنای دعوا نیست به معنای کندن از همدیگر است، این یک که کسی بخواهد چنگ بزند به صورت او و او هم چنگ بزند به صورت این! این بخواهد از او یک چیزی بکند، او بخواهد از او یک چیزی بکند! حالا یا بکند و برای خودش اضافه کند یا نه اصلاً او نداشته باشد این داشته باشد! بالاخره «لا تَنازَعُوا» در یک تشکّل الهی جای تنازع نیست. اگر هم کسی بگوید این قابل اجرا نیست، من خدمت همهی عزیزان به صراحت میگویم که ما در مؤتلفهی اسلامی 50 سال نه انشعاب داریم، نه تنازع داریم، نه دعوا. در همین جریانات اخیر بین مخالف صد در صد و موافق صد در صد در جزو شورای مرکزیمان داشتیم با نهایت آزادی اظهار مواضع بکنیم اصلاً یک ذره از محبت ایمانی ما به هم کم نشده است، او تشخیص وظیفه میداده این کار را بکند، این هم تشخیص وظیفه میداده، منتها خوب رعایت مثلاً مسائل جمع تشکّلمان را هم میکنیم، غیر از انشعاب است، غیر از اختلاف است، غیر از تنازع است.
بنابراین اگر خواستیم این هماهنگی و آن تعامل و تفاهم باشد اولین درسی را که میآموزیم گذشت از هم باشد، خوب این برادر دینی من است، آن خواهر ایمانی من است، ما با هم برویم دعوا بکنیم!؟ نه! حالا اینجا من خودم را مقدم بدارم، اگر مکتبی داریم «وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» در تشکّل ایمانی هر چه شد میگوییم خوب این برای من به اصطلاح برتری ایمانی دارد، هر کس خودش را از برادر و خواهر ایمانیاش برتر بداند که از نظر اخلاقی مذموم است، اگر این دین هرچه میگوید پس بهترش را برای برادر و خواهر ایمانی بخواه، پس یک چیزی از نظر من خوب است و احساس میکنم او هم تمایل دارد خوب نسبت به او گذشتم. برمی گردیم در جلسهی شورا نشستیم، جلسهی حوزهها نشستیم این یک مرتبه از دهانش در رفت یک چیزی به آن رفیقش گفت، خوب گفت که گفت او هم که عصبانی بود این هم شروع میکند با او برخورد کردن، او هم میگوید نه خیر من همین هستیم، دعوا شروع میشود. اینطور نیست، او گفت گفت، چند سال باهم، چند ماه باهم، یک عمری را باهم زندگی کردیم صداها بار خیر ما را گفته، خوب یک بار هم بد ما را گفت خوب بگوید! این به پای حساب آنها کم کنیم خیلی ما هنوز به او بدهکاریم در تعاریفی که از انسان کردیم. این هم نکتهی قابل توجهی است. و مسئلهی مهم این جاست که اگر این گذشت انجام شد حالا این گذشت گاهی اوقات در مورد مسائل شخصی، گاهی اوقات در مورد مسائل مملکتی است یا دربارهی مسائل تشکّل است عیبی ندارد. ما اگر به خاطر خدا گذشت کردیم، مدارا کردیم، همراهی کردیم مسلماً خداوند برکتش را میدهد، آن وقت تازه اینجا اصلاً اختلاف نظرمان هم باقی ماند، حرفهای دیگران را هم قبول نکردیم اما باهم دعوا نمیکنیم حرمت داری میکنیم اگر یک برادری با ما در یک تشکّل اختلاف کرد، دعوا کرد، برخورد کرد حق ما را خورد، آقا این حق ما را خورد! خوب خورد که خورد! مگر فرض بفرمایید ما با این جناب آقای عرب که سالها ما به عنوان شاگرد ایشان به حساب میآییم حالا یک موقعی ما این حقّ آقای عرب را در یک موضوعی بخوریم، آقای عرب که من فرزند ایشان حساب میشوم اگر نوهاش حساب نشوم فرزندش که حساب میشوم حالا خوب یا ایشان پدربزرگ من آقا ببخشید پدر ما باشد حق ما را، اصلاً حقّ مالکیّتی دارد بر ما! میتواند دست بکند جیب ما؟ خوب این روحیه در تشکّل یک چیز ویژهای است، تشکّل اسلامی غیر از آن تشکّلهای دیگر است. من مسئلهی مهم باید رعایت کنیم که مصالح جمع مسلمین چیست؟ و آن طرف دشمنها از حرفهای ما سوء استفاده نکنند. هر کس فقط مخلصانه حرفی بزند که دشمنان خدا سوء استفاده میکنند خوب این وظیفه میشود؟ آن چیزی که قابل توجه است به این نکته است که ما در این تعاملات چه در درون تشکیلات، چه تشکیلات با بیرون از تشکیلات، چون خودمان با هم مثلاً خارج از تشکیلات به جای این که به این مفترقات برسیم، برسیم به مشترکات. چند درصد با هم مشترک هستیم؟ 50 درصد؟ معمولاً اینطوری است، همهی مفترقات ما جز 40 درصد، 30 درصد، 20 درصد است، این 20 درصد مفترقات بر آن 60 درصد مشترکاتمان گاهی اوقات غلبه میکند! چرا؟ ما مشترکات را با هم کار میکنیم، مفترقات را هم میگوییم هر کس کار خودش را بکند، آقا شما نمیپسندی، این آقای عزیزی حرف من را نمیپسندد خوب نپسندد او کار خودش را بکند در این 30 درصد، بگوید من 70 درصد با بادامچیان همراه هستم 30 درصد با هم اختلاف داریم من هم حاضر بشوم به برادر ایمانیام با همدیگر 70 درصد مشترک کار کردیم، 30 سال است داریم کار میکنیم، حالا 30 درصد هم اختلاف داریم، اختلافش برای ما، این نکتهی مهمی است. و بعد اگر هم شد حوصله کنیم «وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ» تواصوا بالحق بکنیم ولی بلافاصه «تَواصَوْا بِالصَّبْر» حوصله بکنیم، تحمل بکنیم تا باهم برسیم، ما بارها و بارها دیدیم در این جریانات که وقتی که باهم حوصله کردیم بعد از مدتی چون افراد مخلص هستند مؤمنند میخواهند به وظیفهشان عمل بکنند، ممکن است گاهی اوقات بنده غفلت کرده باشم از وظیفهام اما کمکم از گذشت زمان میرسم دو مرتبه با هم همراهی میکنیم.
بنابراین ما واقعاً در این تشکّلی که اسم زیبایی هم روی آن گذاشته شده امیدواریم که نیروی جمع شما، درست در جهت ارتقا سطح بازدهی تشکّلی که مدعی است و این انشاءالله این ادّعا صادقانه و در عمل اثبات شده خواهد بود، در جریان پیروی از امام و رهبری در این ارتقا سطح بازدهی باشد، نه در جهت اصطکاکات داخلی و کاهش بازده. پس این یک بخشش که ما در این بخش بحثمان این است که یک تشکّل از آغاز باید بداند که چه میخواهد؟ چه باید انجام بدهد؟ جمع شدن برای انجام تکلیف مولایش، عمل به وظیفهی فردی و جمعی و امتیاش، سه تا وظیفه به دوش داریم در این تشکّل هم وظیفهی فرد داریم، هم وظیفهی تشکیلاتی داریم و هم وظیفهای در درون امت اسلام. با محوریّت امامت عصر و ولی فقیه در خدمت نظام و مردم «ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا» تازه بنشینیم باهم راجع متفکّرانه نه فقط فکر، چون آن کسی که فکر بکند چون آن فکر نه متفکرانه کارهایمان را با هم بررسی کنیم، وظیفه یابی کنیم بعد از وظیفه یابی در تعامل جمعی با هم کار کنیم، ایجاد هماهنگی کنیم و این چارچوبمان هم خطّ امام و رهبری است و قیام در هر زمان به وظیفهی منطبق با شرایط بر منبای آن چیزی که امامت عصر میپسندد.
بخش دوم بحث و حرفهای من، من این تشکّل را میشناسم، حالا آقای بنایی ما را جزو مؤسسین نمیگذارد وی خودش میداند که ما روز اول آن سال 76 در آن گیرودارها و قضایا با جمع دوستان اینجا یک بحث کردیم که وظیفه این است که ما متشکل بشویم باهم دیگر، حالا منتها اسمش را چه چیزی بگذارم؟ آقایان رسیدند به همین مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری، خوب در آنجا اوراقی بود که حاکمیّت ولی فقیه عادل برقرار بود اما رأی مردم رفته بود به علل مختلف، اجرای مملکت و قانونگذاری و نظارت را در خطّ غیر ولایت در اینجا قرار گرفته بود، خیلی نکتهی مهمی بود، اسمش را گذاشته بودند اصلاحات! همان که از زمان مشروطه غربیها وقتی به ایران آمدند از مسئلهی خطّ روشنفکری و دیگران و اینها همین بحث اصلاحات را کردند. رضاخان بحث اصلاحات کرد! اصلاحات رضاخانی، رضا شاهی، شاه وقتی در 26 بهمن میخواست اینجا رفراندم قلابی راه بیاندازد، آنهایی که سنّشان به سنّ من است یادشان است، اصلاحات همایونی بود! این جریان دوم اصلاحات بود، این اصلاحات اصلش درست است اما واقعیّتش این است که ابزار استعمار از مشروطه تا حالا است و اینهایی که خیلی سینه میزنند برای اصلاحات، آدم به بعضی از آنها باید شک بکند، بگوید که چه کار داری میکنی؟ این هم نیامده بودند یک دوره بروند، نخیر! دقیقاً در جهت حفظ سلطهی این خطّ انحرافی و التقاطی در سالیان آینده بودند! اشاره میکنم در این پژوهشهای وزارت کشور کاغذهایش دست ما هست اصلاً تمام دقیق همهی نقشههای استکبار در جهت از بین بردن اسلام با نام اسلام، پوشش اسلام ولی در واقع همان پوستین وارونه یا، جز یک اسمی از اسلام باقی نماند! همانی که استکبار در این ممکلت وقتی بازرگان آمد سر کار، این مسعود بهنود که مزدور Intelligent Service بود و خیال میکرد ما نمیشناختیم او را، در مرثیهای که نوشته بود، نوشته بود از بازرگان حمایت کنیم و الا فاشیست سر کار میآید! فاشیست یعنی حزب اللهیها یعنی شماها! و اینجا اینها رسیده بودند به این که همه با هم از بازرگان حمایت کنند نه به خاطر شخص بازرگان، نه! به خاطر آن خطّ التقاطیاش در دین و خطّ انحرافش در سیاست! که در اسناد لانهی جاسوسی هست هر دوی اینها.
شما در آن روزگار یادتان است هیچ یک از این گروههای ضد انقلاب به بازرگان یک حرف کم هم نزد! بعدش هم نزدند، خوب این چرا؟ آنها که گوش به حرف خودشان نبودند گوش به حرف اربابها میدادند مسئله بود! این یک نکتهی مهم. حالا این تشکیلات خدمات خوبی را تا قبل از رسمی شدن انجام داده است، انشاءالله امیدواریم که بعد از این هم که حالا رسمیّت مییابد خدمات بهتری را انجام بدهد الان چون مسئولیّتش هم بیشتر شده و رسالت هم بیشتر است. بنابراین در این بخش برای راهکارهای آینده باید طراحی کرد، این خیلی مهم است یعنی حالا جمعی یک تشکیلات میخواهد اعلان مواضع بکند و این نکتهی مهمی است. راهکارها مشخص است، در بیرون از تشکیلات، در ادارهی امور و سطح جامعه، جذب حداکثری، دفع حداقلی. یک تشکیلات نباید برود با مردم برخورد کند، افکار مختلفی، غیر از انحراف و التقاط را غیر از خطّ سلطه به هر عنوانی که بیاید میخواهد به نام اصولگرا بیاید و رد بشود، چون نظام جمهوری اسلامی نظامی است ضد سلطه است، ضد دیکتاتوری است و غیر از آن جذب حداکثری، دفع حداقل این سیاست آیندهاش است. در مسئلهی داخل خودش، کار جدّی روی خودسازی و دیگرسازی اعضا، برای ایجاد یک جامعهی نمونهی اسلامی در درون تشکّل، اگر قرار شد به دیدگاه شما چکار میخواهید بکنید تشکّل شما در جامعه و اینها؟ خوب نشان بدهید که به این تشکّل نگاه کن، ببین آدمهایش چه کسانی هستند؟ افرادش چه کسانی هستند؟ چطوری هستند؟ کلاً نگاه کن ببین چطوری اند؟ این نکتهی مهمی است. (صحبتهای متفرقه) آن جامعهی نمونهی اسلامی درون شما چیست؟ اگر افرادتان همین کار را میخواهند بکنند خیلی خوب میشود میگویند نگاه کن ببین چه کسانی هستند چه کاره هستند؟ مسئلهی بعد این تشکّل در مسائل ارزشیاش دنبال تسامح و تساهل و نمیدانم سابقهاش و نقد نباشد، همان طوری که بهشتی میفرمود این مداراگر بزرگ واقعاً یک ملت بود برای ملت ما، ولی روی ارزشها یک لحظه هم سازش نکرد، در غیر این مسائل با خلق خدا باید مدارا کرد، من مدارایم بیشتر است. مراقبت از نفوذیها، به محض این که تشکّلی راه میافتد شیاطین و نفسانیّاتدارها و گروههای دیگر سعی میکنند در آن نفوذ کنند، حداقلش آدمهای فرصت طلب.
باید مراقبت کرد، سوءظن هم نباید داشت، اول باید مراقبت کرد که طرف نیاید در اینجا بعد، شما در سازمان منافقین، آن زمان که مجاهدین خلق بود با همهی تشکیلات آهنینش آمریکاییها آمدند این مسعود رجوی را نفوذی دادند درون آن! من نمیخواهم بگویم حنیف نژاد و اینها التقاطی بودند، من این کتاب از تحزب و تشکّل را از دیدگاه علمی و تاریخی نوشته ام، سازمان را شرح دادم به عنوان کسی که چریک همه جانبه بودم نه این که کسی که از خارج نگاه میکند، نه من در درون آنجا کار کردم، اما این بحث این جاست که این مجموعه مسعود رجوی غیر از حنیف نژاد بود، یعنی اصلاً مزدور آمریکا بود، برادرش کاظم رجوی مزدور شاه بود، او را نفوذی دادند در مجاهدین بعد هم آخرش اینطوری شد. باید مراقبت کرد. مسئلهی نفوذ افکار انحرافی که بیش از همه ما حالا داریم اصلاح قانون احزاب میکنیم، جالب است همین جا میبینید طرف آمده میگوید آقا حزب برای کسب قدرت است! اصلاً شما حزب و تشکّل راه میاندازید برای کسب قدرت! اینها شرک است! تشکّل برای اجرای تکلیف الهی است، اگر تو تشکّل راه انداختی، فعالیّت کردی ولو خدمت کردی، اما همهی اینها را برای دستیابی به قدرت انجام دادی تو در حقیقت قدرتپرست هستی! قدرت ابزار نیست برای تو، خدمت ابزار است. ما الان کسانی را داریم در همین کشور که مایل هستند رئیس جمهور بشوند یقیناً پشتکار خدمت جدّی دارند انجام میدهند اما همه میدانند که این خدمت برای دست رسی به آن صندلی قدرت است! خدمت برای قدرت غیر از خدمت برای خداست! آن وقت یک حزبی که برای قدرت تشکیل میشود دقیقاً این است یعنی میآید خدمت را، اسلام را، تشکّل اسلامی را ابزار قدرت قرار میدهد در حالی که اگر تکلیف بود که باید حکومت اسلامی بیاید امام هم فرمودند همین طور است که تا حکومت شرک است ما باید بجنگیم، هیچ جای دنیا حکومت شرک نماند. آن وقت آن قدرت میشود ابزار تکلیف الهی، خیلی این دو تا مهم است یعنی قدرت ابزار خدمت فی سبیل الله برای سعادت بندگان خدا، ابزار یا خدمت ابزار برای قدرت! این نفوذ این فکر انحرافی در حزب ظاهرش هم خیلی ساده است، هیچ کس هم احساس خطر نمیکند ولی اصلش این جاست که بنیان را به باد میدهد! همان چیز که رشته ایم، ولی ارزشها مثل آزادی، مثل مبارزهی با امپریالیسم و به قول آن زمانها میشود هدف اصلی جای خدا مینشیند! بعد میفهمیم نهضت آزادی همین شد، ما اول فکر کردیم یک حزب اسلامی است بعد دیدیم نخیر این آزادی جای خداست! و لذا اسمش را اسلامی نمیگذارند. خوب مواظبت از شکلگیری یک گروه باند و سلطهگری در درون حزب، من این را در آن کتاب آن چه باید در تحزب و تشکّل بدانیم، این دو کتاب من واقعاً برای هر کس بخواهد تحزب و تشکّل بشود ضروری و لازم است، در آنجا نوشتهام آن رابرت نیکلس هم میگوید کمکم دو نفر در درون حزب میشوند یک گروه با همدیگر بعد رأیسازی و رأیگیری و قدرت و اینها و مناصب بین خودشان میشوند یک باند حاکم بر حزب! لطفاً جلوی این باندها را بگیرید که در تشکّل کسی وجود لایتغیّر به قول شهید بهشتی نباشد که ضرر دارد.
مسئلهی بعد دقت در حفظ هدف، این هدف از یادتان نرود که شما هماهنگی بین پیروان خطّ امام و رهبری میخواهید تشکیل بدهید. آن خطّ الهی از دست نرود. خلوص، گاهی اوقات آدم در این تشکیلاتها خوب ما بیش از 50 سال است داریم با این تشکیلاتها کار میکنیم انصافاً گاهی اوقات آدم وسط راه حواسش پرت میشود غفلت میکند از اخلاص میرود بیرون، میآید اینجا سخنرانی کند میخواهد یک طوری سخنرانی کند بگویند به به! آقا نکند آبروی ما برود آن جا!؟ آبرو چیست؟ ببین خدا راضی میشود یا نمیشود؟ من خودم را دارم میگویم آخر را که باز میکنی میبینی به جای آن عطر اخلاص تعفن خودخواهی و غیر مخلصانه بودن است، باید مراقبت بکنیم که غرور و افکار قدرتطلبانه در تشکیلات راه نیابد. این که خیلیها مخلصانه شروع کردند بعد فکر کردند که اینها هستند که کار میکنند! چقدر زیبا امام عالم همه از آن اوست ما همه هیچ هستیم، هیچ! به پیامبرش میفرماید «إِنَّكَ لا تَهْدي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ» تو را برای هدایت فرستاده ولایت تکوینی دارد، میفرماید تو نیستی اوست، برای این که پیغمبر در همان خدایی بودن بماند و میماند.
مسئلهی حرکت در صراط مستقیم فقاهت و امامت و ولایت و روحانیّت و مرجعیّت حالا اسمش را اخیراً دارند یک توطئهی کثیف دارد رخ میدهد بعضی مخلصین هم ندارند آقا اصولگرایان سنّتی! این چیزها سنّتی و غیر سنّتی ندارد! مدرن و غیر مدرن برای دیگران است. اصولش مشخص است، به چه کسانی این را میگویند؟ میخواهند روحانیّت را بزنند میگویند روحانیّت سنّتی است! مدام میگویند روحانیّت سنّتی است. نه این آقا جان تو حواست پرت است تو خیال نکن آنهایی که این کارها را کردند همهاش بنبست خورده! سنّتی و غیر سنّتی نداریم ما یک اصولگرای ولایی داریم در خدمت ولایت است درونش آدمهای اشتباه کار و گروهها و خطاها و انشعابات و اینها هم رخ میدهد، هیچ ربطی هم ندارد به اصل قضیّه که چارچوب آن نظام است. خوب این نکتهی حرکت در صراط المستقیم و «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» مسئلهی تشکیلات که خیلی برای او مهم است عدم تحمیل دستورات تشکیلاتی بر اعضا، ما در این مجلس که در خدمت آقای بنایی و دوستان، دکتر لاریجانی و آیت الله آشتیانی هستیم در فراکسیون مؤتلفه این کار را انجام دادیم گفتیم آقا ما تشکیلات هستیم اما ما از بیرون دستور تشکیلاتی برای نمایندگان نداریم، خودتان جمع شوید خردجمعیتان مشورت کنید، هرچه تصمیم جمعی شد همان را انجام بدهید، تصمیممان هم این است که انجام وظیفهی ولاییمان را داشته باشیم حالا اگر یک برادری در درون تشکّل فراکسیون مؤتلفهی اسلامی در مجلس نظر داشت که به جای این که رأی بدهیم بگوید نه وظیفهی شرعیاش این نیست، رأی باید به خلاف این بدهد ما هیچ حرفی با او نداریم خوب رأی میدهد. خوب میخواهیم عمل به عقل بکند ما نمیخواهیم که به ما رأی بدهد که! اگر در تشکیلات بخواهیم تحمیل تشکیلاتی بکنیم اول دچار مشکل میشود چون یکی از همین نمایندگان که سابقهی مؤتلفه هم نداشت رفته بود در یکی از این فراکسیونها خوب همه هم اسلامی هستند، آنها گفته بودند آقا هر کس در اینجا میآید باید قول به جای دیگر ندهد هرچه هم دستور تشکیلاتی آمد عمل کند، خلاف این رأی ندهد، دستورات تشکیلاتی را باید بپذیرد، این بلند شد گفت ما رفتیم مؤتلفه آنها گفتند آقا هر کس هر جا میخواهد برود اینجا هم خواست بیاید، بعد هم دستورات را هر چه به وظیفهی شرعی است، این درست است یا آن؟ آخر آن تشکّل محدود بود ما بالای صد نفر دور هم جمع میشویم، گاهی اوقات هم مثلاً میبینی که بعضیها به قول معروف آن رعایت دستور جمعی که کردیم چون وظیفه احساس میکنند، این خیلی نکتهی مهمی است. تحمیل دستورات تشکیلاتی نشود، بلکه در واقع توصیه بشود که وقتی جمع مؤمنین و مؤمنات در اکثریّت به یک نتیجهای میرسند که این وظیفه است خوب همه از آن اطاعت کنیم، ممکن است من بگویم آقا تشخیص من بر همه برتر است! نه! من ممکن است تصمیم بگیرم آقا پازوکی نیم قرن …، این بحثها بله هست اما الان چه میدانم جمعی که اینجا نشستند واقعاً تشخیص 50 نفر مؤمن مسلمان علاقمند به وظیفه، خواه بر نظر بنده ترجیح دارد حتماً هم ترجیح دارد ولو اینها همه جوان باشند، بنده سنّم رفته باشد بالا خدای ناکرده فرصت وظیفهی اکثر مؤمنین را، اصلاً خدا برکتش در این است طرفدار یک کسی مدام منم بزند نیست. مسئلهی تصمیمات تشکیلاتی هم آن است که امام فرمودند.
شما هم برای خودتان تشکیلات دارید باید خیلی دقت بکنید و الا حالا آمدید یک بنای خیری گذاشتید بعد خدای ناکرده دچار گناه بشوید. بخش سوم، این تشکّل ما باید حضور حاضر در صحنه داشته باشیم، خیلی عبارت مولا زیباست نمیفرماید «حُضورُ الغَائِب» آقا شما غائب هستید بیایید نه آنهایی که حاضر هستند، ما ملت حاضر در صحنه، خوب این باید حضور داشته باشد حالا این حضور غیر از آن حاضر است، یعنی این که آمد حضور پیدا کرد در صحنه تازه یک حضور ویژه است «لَوْلا حُضورُ الْحاضِر» این حضور بشود با هم بحث کنید که چیست؟ در هر زمان، در هر مورد، در هر موقعیّت، در هر شرایط چگونه حضور حاضر؟ اکتفا نشود به این که ما خوب حاضر در صحنه هستیم میرویم رأی میدهیم چکار میکنیم نه! حضور حاضر. و جالب است اگر میخواهید این حجت زمان دائم در قیام باشد مجموعهی ما باید ناصر ولی امر باشد، این خیلی مهم است، یعنی این حضور حاضر برای حجت حق، حجت الله علی الناس یا حجت زمان ما باید در نصرت ولی باشد این غیر از امداد ولی است، نصرت یعنی یاری که به پیروزی برسد «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» بشود، به پیروزی برسد آن چیزی که «يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ» باشد انشاءالله و بالاخره این که این حضور الحاضر در کربلای زمانش، در عاشورای عمرش، در محرم وظیفهاش بگردد به دنبال این که حسینی و زینبی باشد، نه این که غافل از صحنه باشد جای بیهویّت! جمع ما هم همین میشود خوب این نصرت و حضور بدون محوریّت ولی الله زمان میّسر نمیشود یعنی در عاشورای زمان ابا عبدالله (علیه السلام) آن طوری که در تحقیقات دست ما آمد 13 نفر از بزرگان جامعهی اسلامی با حرکت ایشان به طرف کوفه مخالف بودند! استدلال هم داشتند! یکی از آنها محمد بن حنفیّه اخوی ایشان! یکی عبدالله بن جعفر داماد و شوهر خواهرش حضرت زینب، یکی ابن عباس دانشمند امت و سیاستمدار چقدر هم قشنگ حرف میزند! میگوید شما به کوفه بروی یک جا محدود هستید شما بیا برو کوههای یمن موضع بگیر همهی مخالفین بنی امیه دور شما جمع میشوند، با قدرت کافی یزید را بکشید! از نظر سیاسی، تحلیل سیاسی نظر آقای ابن عباس ردخور ندارد! اما ابن عباس توجه ندارد که ابا عبدالله دارد چه کار میکند؟ او میگوید اصلاً من به پیامبر، پیامبر به من فرمود «اُخرُج إِلَى العِرَاق، إِنَّاللَّهَشَاءَأَن يَرَاكَقَتِيلاً» بعد آن را هم که میفهمد میگوید آقا چرا زن و بچه را میبری؟ میگوید میخواهم آنها را هم اسرا ببیند! خوب اگر در اینجا صاحبنظران و به اصطلاح نظریهپردازان و شخصیّتهای معتبر جهان اسلام نظریّاتشان را آزاد میگویند ما وظیفهمان در این نظرات مختلف چیست؟ همهی اینها را بگوییم نه نمیشود!؟ اما چکار کنیم؟ به حرف ابا عبدالله گوش کنیم، حالا در امامت زمان ممکن است در یک دورهای صبر علی گونه باشد، 25 سال صبر کرده، حالا وظیفهی ما چیست؟ اینجا داریم البته ممکن است وظایف مخفی هم داشته باشیم، ابوذر میشورد اما حضرت امیر مشاور است! نه حضرت امیر میتواند بفرمایند که این ابوذر با اذن امام زمانش دارد این کار را میکند؟ او که به اصطلاح امامت را قبول داشته است، و نه ابوذر میتواند بگوید که من به اذن علی دارم این کارها را میکنم! این معلوم است وقتی که تبعیدش میکنند به ربذه حضرت امیر با قنبر و امام حسن و امام حسین میروند بدرقه، یعنی مُهر میزنند که این حرکات او در تأیید ما بود! گاهی این اینطوری است، باید طرف بشورد.
زمان بنیصدر امام تأیید میکرد، ما باید چهرهی مخالف بنیصدر آقای بهشتی را، آقای مقام معظم رهبری، مرحوم شهید صدوق و دوستان دیگر، و این نکتهی مهمی است که در آنجا ما بدانیم امامت چه کار میکند؟ حالا صبر علیگونه است (صحبتهای متفرقه) (صلوات) خوب حالا آن جایی که حضرت علی میفرماید جنگ با ناکثین و مارقین و بقیّه، اینجا دیگر دورهی این است که صبر علیگونه است، آیا جایز است بجنگیم دیگر؟ یا دوران صلح حسنی، تشکیلات شما در دوران صلح حسنی که ولی امر میفرماید با این معاویه باید صلح داشت شما چکار میکنید؟ میخواهید بجنگید؟ نمیشود که، مگر از پنهان اشاره بشود، یک دوره صلح حسینی، خوب آنجا هم صلح بوده است، ما دیگر تابع امام گذشتهمان هستیم، همان خطّ امام. درست است، مسئلهی مدیریّت غیرعلنی سجادی، امام سجاد که دست از مبارزه نکشیده است؟ طوری عمل میکند که زیباست. یا مسئلهی ائمهی دیگر آن چیزی که واقعاً در تعیین تکلیف ما در شرایط زمان و مکان و موقعیّتهاست نظر ولی فقیه است. شناخت و اصلاً تعیین مواضع در هر موردی با ولی فقیه است. طرف میآید میگوید آقا شما چرا دیروز از فلانی حمایت کردید؟ خوب حمایت کردیم برای چه؟ چون احساس کردیم که خطّ ولایت مصلحت را این میداند، ممکن است قبول هم نداشته باشیم، ولی باید اطاعت از او کنیم، ثواب آن را هم بردیم، امروز چرا مخالفت میکنید؟ خطّ ولایتمان چیز دیگری است تغییر یافته شرایط، وظیفه عوض شده، نه از آن گذشتهمان پشیمان هستیم نه از حالا. نه جزمیّت داریم به این که حالا دیروز فلان بوده، نه میترسیم از این که، دیدید شما از خودتان اراده ندارید!؟ چرا واقعاً هم اراده داریم و با ارادهی محکم خودمان بر هر زمانمان، برحسب آن شرایط عمل میکنیم. آن روز که 99 نفر انجام دادیم، خوب یک تهاجم عظیم برخاست، امام آنها را خواست فرمود، در صحیفهی نور هم است، که آنهایی که رأی موافق دادند به وظیفهی شرعی عمل کردند، آنهایی که رأی مخالف و ممتنع دادند به وظیفهی شرعی عمل کردند، احدی حق ندارد به نمایندگان مجلس جسارت کند. آن دار و دستهی خطّ امام ریختند در کاشان، در دفتر حزب این آقای عظیمی، خاطراتش آن جا، این را میخواستند بکشند به این خاطر این که این گروه ما در مجلس، حالا ایشان در مجلس نبود، گروه حزب در مجلس یک عدهشان آمدند این حرف را زدند! حالا قیافهی موسوی مشخص شده که چیست؟ آنجا ما برای خودمان عمل نکردیم که، هر کس هم هر چه گفت، چندین سال هیچ چیزی نگفتیم تا بعد زمانش رسید خوب. خوب در این قضیّه تغییرجهت سریع و به موقع لازم است، سربزنگاه. دیر نشود که اگر امروز ما، ولی سیاست عوض شد، شرایط عوض شد ما که میخواهیم نصرت ولی امرمان را داشته باشیم باید سریع عوض بکنیم منتها طبق شرایط، نه تند برویم نه کند بروم، جمعیّت شما و همهی تشکّلها الهی باید از محافظهکاری پرهیز کند، از افراطیگری پرهیز کند، از سازش و نرمش روی ارزشها کاملاً خودداری کند، از ستیزهای غیرتقوایی پرهیز کند، از این طرف با استواری و استقامت روی اهدافش، شناخت فتنهها و مفاسد اصلی و اتّخاذ تصمیمات عملی هوشیارانه دقیقاً در محور ولایت و امامت جامعه عمل بکند. منتها بعضی وقتها در بعضی وظایف را ما داریم باید انجام بدهیم ولی میتوانیم آهنگ از ولی است و از کجا بشناسیم؟ از یاران صدیق امام، از آن کسانی که همهی عمرشان نشان دادند که استوار و محکم و جدّی در خطّ ولایت و روحانیّت و فقاهت واقعاً ایستادند.
اگر زمان بنیصدر خواستیم بشناسیم باید بدانیم که اگر امام حمایتش از آقای نبیصدر مصلحتی نبود و حتی بحثهای ایشان نسبت به آقای بهشتی و اینها و دولت مردان روی مصلحت اسلام نبود مسلماً اولین کسانی که لبیکگوی امام بودند بهشتیها و بقیّهی یاران بهشتی بودند. ولی اینجا وقتی دیدیم ابوذر دارد داد میزند باید بدانیم چه خبر است؟ و این جامعه را به شناخت آزاد در وظایفشان میرساند، البته کتکش را هم بهشتیها میخوردند که هفتم تیر نزدیک است، مظلوم میشوند ولی خداوند، یادم است آن روز من این خاطره را برای هفتم تیر بگویم، حالا شهدای 26 خرداد هم بود که بایستی میگفتم خوب آنها چرا رفتند؟ من دو تا خاطره بگویم و جلسه را با اجازهی جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای پورمحمدی تمام کنم. وقتی به مرحوم شهید حاج صادق در دادگاه گفت شما با آن قیافهی محجوب و ادب و متانت و این قضایا چه طوری رفتی دست به اسلحه بردی!؟ مأمور شهربانی میگفت وقتی شما در این جیب قبا، ایشان قبا تن میکردند، پر نارنجک و اسلحه میکردی و روزی هشت بار از جلوی شهربانی رد میشدی ما شک نمیکردیم به شما! این جواب را چه داد؟ گفت مجتهد جامع الشرایط و مرجعیّت فرمود والله کبیره کرده است هر کس فریاد نزند! ما دیدیدم فریاد تظاهرات و بیانیّه و اینها به جایی نمیرسد، باید یک فریادی بزنیم که کاخ سیاه و دیگران صدایش را بشنوند، دیدیم از دهان گلوله برمیآید مزدش را دادیم رفت.
آن روز که محمد بخارایی 19 ساله دارد گلوی منصور را هدف میگیرد، دو تا گلوله زده است، این دادستان از او پرسید: شما که گلولهی اول را زدید در شکم منصور که سرش خم شد راحت میتوانستید به سرش بزنید چرا زدید به حنجرهاش؟ گفت: بله درست است، راحتتر هم بود، اما دیدم حنجرهی کسی که به مجتهد جامع الشرایط توهین میکند باید چنان دریده شود که هیچ کس جرأت نکند! این در آن گیرودار در هیجان کار مسلحانه آن هم آن زمان! حالا که تانک و مسلسل بر شماها اثر ندارد، آن زمان یک مقدار، دارد منصور را میزند نخست وزیر آمریکا را میزند، شاه را دارد میزند، آمریکا را میزند که در آنجا این قدر حواسش جمع است انجام وظیفهی الهی که اینجا هم که رسیده، این که دستور نبود کجا بزن، شما باید حنجره را پاره کنی! این برای او، آن هم برای آقای بهشتی! در این دعواها و درگیریها گویا 14 اسفند بود، همه آمدند، مدام یکییکی علیه مسائل بنیصدر را گفتند و تندی کردند و بعضیها عصبانی بودند و ناراحتی و مخصوصاً دیگر آخر سر آقای پرورش آمدند، این استاد بزرگوار اخلاق ما که خداوند شفای کامل بدهد او را، ایشان آنجا آمد گفت آقای بهشتی نمیدانید که این خبیث پلید یزید! آقای بهشتی هم چهارزانو نشسته بودند و فرمودند خیلی خونسرد، فرمودند این حرفهایی که ایشان میزند بنیصدر هم این کارها را کرده است، اما من شما را به آن چیزی که مولاتان امیر المؤمنین به آن توصیه کرده، شما را به آن توصیه میکنم فرمود «إِنِّي لَا أُحِبُّ أَنْ تَکُونُوا بَزَّائِینَ» من دوست ندارم شما بدزبان باشید، شما زبانهایتان را مراقب باشید، عین عبارتش است «وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلى أَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا» آقای پرورش گفت آقای بهشتی شما این تریبونها، این بلندگوهایی که دستت است چرا دفاع نمیکنی؟ این همه اذیّت میکنند! فرمودند یعنی شما به من میگویی از چیزی که متعلق به بیت المال است، عموم است، من برای دفاع از شخص خودم استفاده کنم!؟ گفت شما شخص نیستید! اینها به خاطر شخص شما دعوا نمیکنند، شما …، فرمود آقای پرورش ما ایمانی عمل بکنیم «إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا» در تشکیلات از این که ایمانی عمل کنید بعد چه میشود نترسید! خداوند آن دفاعی را میکند که از بهشتی دیدیم چگونه دفاع زیبا کرد. (رحمة الله علیهم)
با تشکر مجدّد از همهی عزیزانمان، برای همهی شما آرزوی موفقیّت، خدمت صادقانه، مخلصانه در راه خدا میکنم. انشاءالله اعمال شما در باقی الصالحات ذخیرهی روز قیامتتان باشد و انشاءالله تشکّل شما تا ظهور مولامان امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) تأیید کند و بعد هم در خدمت مولا باشید.
«وَ السَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ الله»
لینک کوتاه