مشروح سخنرانی مهندس باهنر – شب دهم فجر 93
«إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون»
دههی مبارکهی فجر را تبریک و تهنیت عرض میکنیم و سی و ششم سال گذشت استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران را، انقلابی که حضرت امام تعبیری داشتند به نام انفجار نور و استکبار و تحلیلگرهای استبکاری میگفتند این زلزلهای است که در دههی آخر قرن بیستم اتّفاق افتاده است و آن کسانی که یک مقداری عمق دید داد داشتند میگفتند تا مدّت زمان زیادی این زلزله، پس لرزههای سنگینی را دارد و تاریخ را به صورت جدّی ورق میزند. البتّه این انقلاب از بسیاری از جهات بینظیر بود و سابقهی چنین مسئلهای را نداشتیم. قبل از پیروزی انقلاب از جنگ جهانی دوّم (1320) تا (1357) هرجا که بر علیه زورگویان و ستمگران و استکبار و اینها میخواست انقلابی شود و مردم حرکت کنند یک لعابی از کمونیسم و مارکسیسم و الحاد روی انقلاب را میپوشاند تا جایی که حالا بعضاً این حرفها تکرار شود برای نسلهای فعلی بد نیست، تا قبل از پیروزی انقلاب اصلاً میگفتند با خدا و تمسّک به ماوراءطبیعه نمیشود انقلاب کرد. ریشه آن هم به قرون وسطا برمیگشت. در قرون وسطا یک تفتیش عقاید شدید و خشنی توسّط سردمداران کلیسا اتّفاق افتاد. یعنی هر کسی که در علم میآمد یک کشف جدیدی میکرد، یک اختراع جدیدی داشت توسّط کشیشها تکفیر میشد و بعضاً محاکمه میشد و بعضاً هم اعدام میشدند، آن کسی که برای اوّلین بار گفت کرهی زمین گرد است درگیر شد و محاکمه شد از آن زمان در ذهنها جا افتاده بود که دین مزاحم پیشرفت است. دین سّد پیشرفت است. بعداً جلو رفت، مکتب مارکس و کمونیسم و این حرفها هم که روی کار آمد اینها گفتند دین مزاحم عدالت هم است، دین مزاحم آزادی هم است. در انتهای قضیه مکاتب متفاوت بودند، غربیها، شرقیها، امّا به یک جمعبندی رسیدند و آن این است که دین افیون ملّتها است. یک جملهای بود که تقریباً در دنیا همه گیر بود. قبل از پیروزی انقلاب، این جملهی «دین افیون ملّتها است» در چپیّات و راستیّات فراگیر بود. جهان را میگویم در شرقیّات، غربیها… اینها میگفتند دین افیون ملّتها است و با تکیه بر دین نمیشود انقلاب کرد. در داخل کشور هم امام مواجه بود. امام انقلاب را که شروع کرد همزمان در سه جبهه میبایست میجنگید. یک جبهه، جبههی شاه و منسب او بود خوب طبیعی است دیگر شاه سر قدرت بود و حاضر نبود قدرت را از دست بدهد. با همهی توان، با همهی خشونت، با همهی ابزارهای ضد بشری که در اختیار داشت جلوی انقلابیّون و انقلاب را میخواست بگیرد. در محاسبات عادّی طبیعی است. هر کس که میخواست او را از قدرت پایین بیاورند مقاومت میکند دیگر. گروه دیگری که در مقابل امام بودند همین ملحدین، مارکسیستها و کمونیستها بودند، در دانشگاهها هم خیلی بودند یعنی در همین کشوری که کشور مسلمان بود، کشور شیعه بود، قرار بود قال صادق و قال باقر گفته شود در دانشگاهها بعضاً ما را هم که میخواستیم دو رکعت نماز بخوانیم، مسخره میکردند. به خواهرای ما که میخواستند حجاب خود را رعایت کنند اُمّل و شهرستانی و عقبافتاده و این حرفها میگفتند. یک جبهه هم در مقابل امام ایستاد و آنها کسانی بودند که میگفتند با تکیه بر دین نمیشود انقلاب کرد. اصلاً دیندار نمیتواند عدالتخواه باشد. دیندار نمیتواند آزادیخواه باشد. اینها هم یک گروه بودند. گروه سوّمی که در مقابل امام ایستاندند ساده لوحان مذهبی بودند از بالا تا به پایین که افراد خیلی زیادی بودند. معذرت میخواهم که در حضور علما عرض میکنم. کسانی که در مقابل امام ایستادند از مراجع بودند تا طلبهی سادهی مقدّمات خوان. اینها یک حرفی داشتند میگفتند دین را به سیاست آلوده نکنید. دین که به سیاست آلوده شود، وهم میشود، توهین میشود. شاید ما پیشرفت نکنیم. نتوانیم موفّق شویم. خلاصه دین را به سیاست آلوده نکنید. ما در زمانهای قدیم که نبودیم ولی میگفتند زمانی بود که در همین حوزهی علمیّه اگر طلبهای میخواست روزنامه بخواند، یا رادیو گوش دهد میگفتند خیلی مدرن نشو و سنّتی فکر کن. این گروه سوّم هم تا یک جاهایی که میتوانستند در مقابل امام کارشکنی میکردند که امام میخواهد دین را به سیاست آلوده کند. خوب امام در این فضا، انقلاب پیروز شد. حالا ما بگذریم دیگر من نمیخواهم اینجا معطّل کنم. فضا، فضای خیلی سنگینی بود به صورتی که خیلی از نزدیکان امام، یاران امام، کسانی که افشارگری میکردند، کسانی که سخنرانی میکردند، کسانی که تبعید و شکنجه و زندانی میشدند، اینها اصلاً تصوّر نمیکردند که به این زودی انقلاب پیروز شود. میگفتند چه مشت با درفش که نمیتواند درگیر شود. مشت به کوبیدن، مشت به درفش کوبیدن که کار عقلایی نیست. امّا امام میگفت من به وظیفهی خود عمل میکنم نتیجهی آن هم به عهدهی خود خدا است. یک زمانی مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای (حفظه الله) (صلوات) «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» (و عَجِّل فَرَجَهُم) میخواستند کار مخلصانه را تعریف کنند ما خدمت شما در محضر ایشان بودیم مثال انقلابیّون قبل از انقلاب را میزدند. میگفتند کار آنها دیگر در اوج اخلاص بود. وارد یک میدانی میشدم که در آن پست و مقام و این حرفها نبود. نه فرمانداری بود، نه مدیر کلّی بود، نه نمایندگی بود، نه امام جمعگی بود، این مسائل نبود، نتیجهی آن را هم میدانستند یا شهادت است، یا تبعید است، یا زندان است، یا در به دری است، به این زودیها هم امیدی به پیروزی نداشتند امّا مخلصانه میرفتند و همهی زندگی خود را در معرض میگذاشتند. مثالی که میزدند یکی آنها بود و دیگری بسیجیهایی بود که در جبهه بودند. مثال کار مخلصانه، فقط برای خدا کردن، انقلابیون قبل از انقلاب بود، هیچ امیدی نداشت. خوب انقلاب پیروز شد حالا من خیلی من نمیخواهم معطّل کنم چون در گذشته سابقه نداشت. دنیا بین دو قدرت تقسیم شده بود آمریکا و شوروی، شرق و غرب. بعد از جنگ جهانی دوّم و داستانهای میلیونها کشته که همه از اتّفاقات اروپا نشأت میگرفت همین کشورهایی که الآن ادّعای حقوق بشر میکنند در جنگ جهانی دوّم میلیونها آدم را سر بریدند و کشتند، حالا ادّعای حقوق بشر دارند. بیشترین، فجیعترین و گستردهترین قتلهای تاریخ توسّط اروپاییها انجام شد. بروید در تاریخ بخوانید و تحقیق کنید و بخوانید و داشته باشید. خوب، بعد از جنگ جهانی دوّم به دو قسمت تقسیم شده بود، یک بخشی زیر نفوذ شوروری سابق و یک بخشی زیر نفوذ آمریکا و اروپاییها، هر جا هم که جنگی رخ میداد یک طرف قضیه آمریکا بود و یک طرف قضیه شوروی بود. جنگ ویتنام را شما نگاه کنید، جنگ کره را نگاه کنید، حتّی جنگ اعراب و اسرائیل را، اعراب و صهونیستها را، حمایتکنندهی یک طرف جنگ شوروی بود و طرف دیگر هم برای آمریکا بود. انقلاب ما یک حرف تازهای زد، امام گفت نه شرقی نه غربی، همزمان این دو قدرت را نفی کرد. روزگاران عجیبی بود انقلاب که پیروز شد آن سه جبههای که قبل از انقلاب در مقابل امام بودند، یک عدّهای میگفتند حالا یک دری به تخته خورده و انقلاب پیروز شده است ولی نمیشود با دین حکومت کرد. حالا دری به تخته خورده و یک طور شده است و انقلاب پیروز شده است ولی بعد از گذشت چند ماه یا باید فرش قرمز جلوی آمریکاییها پهن کنید یا بروید شورویها را بیاورید و کشور انقلابی مثل دیگر کشورهای انقلابی کمونیستی میشود. اصلاً امکان اینکه بشود حکومت را با دین اداره کرد غیر ممکن میدانستند، اصلاً قابل تصوّر نبود، درست هم میگفتند یعنی تجربه که نشده بود یعنی ما هرچه در تاریخ دیده خلاصه این بوده است دیگر. ما در زندگی ندیدیم یک آدم متدیّنی که بیاید انقلابی کند، خوب میگفتند هفتهی دیگر، ماه دیگر، سال دیگر… جلو برویم. من یک مقدار میخواهم در انتهای صحبت خود خطاب من بیشتر به نسل امروز باشد، نسل انقلاب این کار سترگ را پشت سر امام انجام داد. یک حکومت 2500 سالهی با دندان مسلّح ژاندارم منطقهی مورد عنایت جدّی آمریکا و انگلیس را از سریر قدرت پایین کشید این وظیفهی نسل اوّل انقلاب بود. نسل دوّم انقلاب چکاری کرد؟ بلافاصله که نه بعد از یکی دو سالی بعد از آن درگیریهای داخلی که داشتیم، منافقین و ترورها و قومیّتهایی که تحریک میشدند در خوزستان و بلوچستان و ترکمن صحرا و جاهای دیگر، یک ذرّه آب راحت که آمد از گلوی مسئولان نظام پایین برود یک جنگ به ما تحمیل شد. این جنگ هم جالب است حالا سالها از آن جنگ گذشته است. یک طرف آن ایرانیهای دست خالی بودند که نه اسلحهای داشتند، نه آموزشی داشتند، نه تجربهای داشتند، نه حامی بین المللی داشتند. یک کشور با ما نبود. یک طرف هم بعد از جنگ مشخّص شد همزمان صدام معلون هم آواکس آمریکایی داشت، هم مینگ روسی داشت، هم کیفتن انگلیسی داشت، هم بمب شیمیایی آمریکایی داشت و هم موساد با آن کار میکرد، همه در اختیار او بودند. یک طرف او و یک طرف هم ما بودیم. یک جنگ هشتسالهی دفاع مقدّس را به ما تحمیل کردند. ما هم هیچ چیزی نداشتیم اتّکای ما فقط به خدای متعال بود و عشق به اسلام، من این را فقط با یک جمله ختم کنم. که بین ما و صدّام ظاهراً اتّفاق افتاد امّا یک طرف آن ایران بود یک طرف آن همهی قدرتهای دنیا، باز جوانها در جریان باشند قبل از آن در ظرف مدّت 200 سال گذشتهی قبل از پیروزی انقلاب، هیچ زمانی نبود که کشور ما حتّی در آن زمانی که تحت به اصطلاح تحت حمایت آمریکا بود، تحت حمایت انگلیس بود، هیچ زمانی نبود که ما با یک کشوری از کشورهای همسایه درگیری داشته باشیم و بعد از جنگ یک قسمت از خاک ما را جدا نکرده باشد و نبرده باشند، شما آسیای میانه را نگاه کنید، افغانستان، پاکستان را نگاه کنید این طرف، آن طرف، بسیاری از این… شما اوّل قاجار، بچّههای دانشآموز و دانشجو میتوانند در اینترنت جستجو کنند که اوّل قاجار جغرافیای ایران چه مساحتی داشت؟ هر زمانی که ما با هر همسایهای درگیر شدیم با آنکه حامی ما آمریکا و انگلیس و محاکمهگر حکومت ایران بود، بعد از پایان جنگ یک قسمت از خاک مملکت ما را جدا کردند و بردند. این جوانها نمیدانند، حتماً میدانید بحرینی که امروز برای خود اشتلم میکند و این بازیها را در میآورد، این بحرین تا سال 1350 جزء جزایر خود ما بود. ایرانی بود، گفتند رفراندم کنیم و رأی گیری کنیم، بحرین جدا شد. آذربایجان روسیه برای خود ما بود، ارمنستان برای ما بود. تنها جنگی که هشت سال طول کشید و در پایان جنگ یک وجب از خاک مملکت ما از ما جدا نشد دفاع مقدّس بود. هیچ کس هم پشت سر ما نبود. یعنی درست از نظر حامیها برعکس آن 200 سال گذشته بودیم و از نظر نتیجهگیری هم برعکس آن 200 سال گذشته بود. خب این هم نسل دوّم انقلاب بود. نسل سوّم انقلاب ممکت را شروع به ساختن کرد. ما فقط در جنگ خود سازمان ملل قبول کرد که 1000 میلیارد دلار غیر از شهدای عزیزی که از دست دادیم، 1000 میلیارد دلار به ما خسارت وارد شد. ما هم نتوانستیم بگیریم، تا زمانی که صدّام علیه ما بود که دعوا داشتیم و جنگ داشتیم بعد هم که رفت حکومتی آمده است که این بیچارهها چیزی ندارند، خود آنها درگیر هستند و جنگ دارند و گرفتاری دارند و این حرفها که بعداً به آن میرسیم. باز سازی و سازندگی کشور به سرعت شروع شد. من باز نمیخواهم به شما آمار بدهم فقط 2-3 عدد را بد نیست من گاهی اوقات گفتم سال 1350 که بنده در کرمان، ما برای 7-8 نسل قبل هستیم سنّ ما خیلی بالا است. سال 1350 که بنده در کرمان دیپلم گرفتم، کرمانی که صد و خوردهای جمعیّت داشت کلّ بچّههایی که دانشگاه قبول شدند 10 نفر بود، یعنی از 7- 10 دبیرستانی که آنجا بود جمعاً 10 نفر کنکور قبول شدند. امروز که دانشگاههای ما صندلی خالی دارند. حالا پیام نور و آزاد و کاربردی و اینها هم که مدّنظر داشته باشیم، معذرت میخواهم اصلاً دائم تور میاندازند از همدیگر دانشجو کِش میروند. دانشگاهها صندلی خالی دارند هر کسی که دیپلم میگیرد دانشگاه میرود. خوب آنهایی که بهتر درس میخواند دانشگاههای قویتر میروند ولی آنهایی که دیپلم خود را در هر صورت میگیرند میتوانند وارد دانشگاهها شوند. حالا من نمیخواهم از این آمارها بدهم که 100 هزار دانشجوی ما الآن 6 میلیون شدند و4 میلیون فارغ التّحصیلهای ما هستند و … نمیخواهم من اینها را بگویم. از نظر کیفی هم، بعضیها میگویند کمیّت گسترده شده است ولی کیفیّت پایین است. اینها واقعاً ظلم است. ما در رشتهی پزشکی بهترین و متخصّصترین فوق تخصّصها را در کشور داریم که بعضی از آنها در اروپا مشهورتر از ایران هستند در کلیّه، در قلب، در مغز و اعصاب، میشنویم دیگر، نمیخواهم من از اینجا تبلیغ پزشکها را کنم اسمهای آنها را دیگر شنیدید. در سال 6 ماه ایران هستند و 6 ماه در اروپا هستند و در علم پزشکی قَدَر هستند و کمیّت پزشکی هم که الحمدلله خیلی وسعت پیدا کرده است. ولی خیلی تکرار کردم حیف میشود که نگویم. ما در اوّل انقلاب جوان بودیم در شهرهای ما این قدر پزشک هندی و بنگلادشی و افغانی و اینها بود میگفتیم خدایا میشود یک روزی دیگر ما پزشک هندی نداشته باشیم؟ این مایهی افتخار نیست ولی من امروز خدمت شما عرض میکنم که ما متأسّفانه تعداد زیادی پزشک بیکار داریم. یعنی پزشک بیش از حدّ نیاز داریم. همهی آنها را که جبران کردند بعد پزشک بیکار هم داریم که البتّه عرض کردم یک فکر اساسی برای آنها باید کرد. این هم قابل افتخار نیست. افراط و تفریط است، ولی میخواهم بگویم هم از نظر کیفیّت و هم از نظر کمیّت رفتار کنیم. یک کار دیگر هم نسلهای بعد کردند ما این تحریمها را که امروز میشنویم و فشار هم میاورد و به آن هم میرسیم و گزارشی از آن را میدهم، این تحریمها در بعضی از رشتهها از انقلاب بلا انقطاع این تحریمها وجود داشت. مثلاً تحریمهای تجهیزات نظامی، خوب روشن است از اوّل انقلاب ما در تحریم بودیم. از زمان جنگ ما تحت تحریم بودیم تا یوم هذا، تا امروز تحت تحریم بودیم، در فنّاوریهای نو ما کاملاً تحت تحریم بودیم، از هستهای و نانو و بایا و هوا و فضا و موارد دیگر…، جالب است که باز هم جوانهای امروز بدانند در این مسائلی که تحت تحریم مستمر بودیم بیشترین پیشرفتها را داشتیم. یعنی در تجهیزات نظامی شما دیگر این روزها میشنویم، میفهمیم که موشکهای بالستیک و اینحرفها، با غربیها هنوز در مسائل هستهای در حال بحث هستیم، زیرآبی سراغ موشکهای بالستیک میروند و میگویند به شما ربطی ندارد مسائل دفاعی خود ما است. در نانو هم همینطور است، در بایا تکنولوژی هم همینطور است، در هوا و فضا هم همینطور است. هوا و فضا را در همین دههی فجر دیدید که ماهواره در مدار زمین قرار گرفت و الآن هم در حال عکس گرفتن است. در خیابان هم که بروید از شما عکس میگیرد و هوا و فضا این طور شد، بایا این طور شد، مسائل هستهای ما پیشرفت شدید کرد و ما یک جاهایی واقع قضیه به آن رجهای بالای دیواره علم رسیدیم، خوب با بعضی از این رفتارها جزء 10 کشور اوّل در دنیا هستیم. خوب این اتّفاقات افتاد. از نظر توسعهی انقلاب، این رایحهی خوش مردمسالاری دینی وزیدن گرفت، در طی مدّت 3-4 سال شما دیدید که دیگر کشورهایی که یک آدم مستبدّ وابستهای که در کشورهای اسلامی حکومت میکرد 5 نفر از آنها ظرف مدّت دو سال از طریق قدرت به پایین کشیده شدند. البتّه بعضی از آن کشورها مثل مصر به مشکل برخورد کرده است، یا لیبی، هنوز نتوانستهاند خود را پیدا کنند و جمع و جور کنند این هم جزء نعمتهای بزرگی الهی است. افغانستان انقلابی شد در مقابل شوروی قبل از ما شروع کرده است امّا هنوز بیچارهها گرفتار هستند. بعضیها میآیند زمانی که میخواهند دل ما را خالی کنند میگویند آمریکا میآید افغانستان را میگیرد و کابل را آنچنان میسازد و آباد میکند میشود یک آروزی جوانهای ما بعد هم میگویند به به، آمریکا چقدر خوب است. 15 سال است که در افغانستان است غیر از خرابی و کشتار و انفجار و ترور و بدبختی و گرسنگی هیچ چیزی به مردم آنجا نداد این بیچارهها واقع قضیه اشک ما در میآید. مسلمان هستند امّا چون وحدت ندارند یک رهبری قدرتمند ندارند بیش از 30 سال است اینهایی که یک موقع با شوروی میجنگیدند یک موقع با طالبان میجنگیدند، یک موقع با گروههای دیگر میجنگیدند، هنوز هم میجنگند و بیچارهها گرفتاری دارند و انقلاب ما علی رغم همهی دشمنانی که در دنیا دارد و به صورت جدّی خیلیها ام القراء را واقعاً ایران میدانند. یعنی غربیها هم میگویند یک خبری مدّتی پیش… حالا عزّتی که خدا میخواهد بدهد این طور است. مدّتی پیش آقای کسینجر که از تحلیلگرهای آمریکایی است یک مقالهای نوشته بود میگفت که ایران همین الآن تهران، کشورها را با مرکزیّت میگویند، میگفت تهران همین الآن بر بیروت، بر دمشق، بر بغداد، بر صنعا، مسلّط است. والله با ظهور اسلحه و نیست قلبها را رفته فتح کرده است. در جنگ سی و سه روزهی حزب الله با صهیونیستها یا بیست و سه روزه یا هشت روزه که بچّههای ما آنجا جنگ نکردند ولی حالا ممکن است یک سری نیروها بیایید آموزش دهند یا در تجهیزات کمک کنند و… بچّهها جنگ نکردند ولی همهی بچّه حزب اللهیها بچّههای انقلاب ما هستند، بچّههای امام هستند، بچّههای امام حضرت آیت الله خامنهای (حفظه الله) هستند. (صلوات) «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» (و عَجِّل فَرَجَهُم) شما یک لحظه اگر میتوانید ذهن خود را خالی کنید، ما هشت سال با عراق درگیر بودیم. به ناحق به ما تحمیل کردند. ما 100 هزار شهید دادیم، حتماً از عراقیها هم بیش از 100 هزار نفر آدم کشته شده است، هنوز هم مدّت زیادی از آن نمیگذرد، بیست سال و خوردهای از آن زمان میگذرد. یعنی هنوز بچّههای شهدای ما زنده هستند و در انقلاب هم در حال کار هستند و آن طرف هم حتماً بچّههای کشتههای جنگ با ایران هنوز تعداد خیلی زیادی از آنها هستند و مشغول به کار هستند. اینکه آقایان و علما برای ما روایت میخوانند به این مضمون که اگر میخواهی رابطهی تو با مردم خوب شود، رابطهی خود را با خدا خوب کن. خدا رابطهی تو را با مردم خوب میکند یا در عید نوروز میخوانیم که یا مقلّب القلوب و الابصار، یا محوّل الحول و الاحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال، چه اتّفاقی افتاده است حاج قاسم سلیمانی که همشهری ما است یک مقداری باید هوای او را داشته باشم و از او بیشتر تعریف کنم ولی واقع قضیه این است که حاج کاظم سلیمانی جزء فرماندهان جنگ بود دیگر. خداوند میخواست او به عنوان ذخیره بماند از فرمانداران لشکری بود که در زمان جنگ شهید نشد. خیلی از فرماندهان لشکر شهید شدند. بچّههای عراقی میدانند که او یکی از فرماندهان لشکر در زمان جنگ بوده است. امّا فرزندان، آقا پسرها، دختر خانمها، این چیست که امروز بچّههای عراقی بزرگترین افتخار و آرزوی آنها این است که ما سرباز حاج کاظم هستیم؟ یعنی حاج کاظم الآن در عراق و در سوریه قطعاً محبوبتر از حاج کاظم در ایران است. یا بشّار اسد، چون ما که در سیاست هستیم این حرفها را میفهمیم شاید آنها که خیلی درگیر سیاست نیستند متوجّه نمیشوند، یک رئیس جمهور، رئیس یک کشور که بخواهد یک چنین حرفی بزند خیلی سنگین است. آقای بشّار اسد بعد از انتخاب ریاست جمهوری اخیر که در سوریه انجام شد و 80 درصد رأی آورد در یک صحبت عمومی گفت که اگر حاج قاسم میآمد در سوریه رغیب من میشد او رأی میآورد. خود آقای بشّار اسد میگوید، عشق بچّههای عراقی امام خامنهای شده است. (صلوات) یک جملهای هم آهسته بگویم که دشمنان نشنوند. این بچّههایی که در صنعا هم که هستند (نامهفوم 1:25:17) کلّی باید به آنها بگوییم تو را به حضرت عبّاس این قدر اسم ما را نبرید. خود شما هستید، واقعاً هم خود آنها هستند، خود آنها رفتند انقلاب کردند، یک مقداری عقل به خرج دادند، تدبیر به خرج دادند، به الحمدلله رب العالمین توفیقات خوبی هم دارند. یک مدّتی فرماندار ؟؟؟ که همین بچّههای انقلابی یمن هستند پیش حاج سیّد حسن نصرالله رفتند که با سیّد حسن بیعت کنند. حاج سیّد حسن گفته بود چرا راه را گم کردید؟ باید پیش سیّد علی میرفتید و میگوید اگر سیّد حسن هستم برای این است که مقلّد سیّد علی هستم، خوب حالا این مسیر را من عرض کردم خدمت شما، البتّه معنا و مفهوم این نیست که الحمدلله وضع ما الآن خیلی گل و بلبل است و خیلی هم خوب است و …، نه توطئهها زیاد است، اذیّت میکنند، توهین میکنند یک حالتی پیدا کرده است، من نمیخواهم در سخنرانی خود توهین کنم ولی استکبار یک حالتی پیدا کرده است که مثل این که میگویند گربه را در یک اتاق در بسته گیر بیاوری، بچّه پلنگ میشود، خشن و خطرناک میشود، اینها این قدر از اسلام، از شیعه، از امام و از انقلاب اسلامی عصبانی هستند واقعاً آدم تعجّب میکند که آیا عقل آنها نمیرسد؟ برمیدارند به سر سلسله جنبان عالم خلقت و بشریّت یعنی حضرت محمّد بن عبدالله (صلوات الله علیه) (صلوات) «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» (و عَجِّل فَرَجَهُم) توهین میکنند، کاریکاتور میکشند برای اینکه عقد و عقدههای خود را خالی کنند. میفهمند این به ضرر آنها است. میفهمند که طومار زندگی آنها برچیده میشود. امّا چشم و گوش آنها کور و کر میشود. عزّتی که امام به اسلام داد، آن سالهای اوّل بعد از رحلت امام، حالا قبل از آن را هم که بخواهم بگویم، گفتم قبل از انقلاب دائماً میآمدند میگفتند تا چند ماه دیگر داستان تمام میشود. بعد از مدّتی که گذشت خوب حضرت امام بلأخره ده سال بعد از انقلاب عمر پر برکت ایشان اجازه داد به خیلی از مسائل و تأسیس حکومت و نظام جمهوری اسلامی را مدیریّت کنند و رهبری کنند، این اواخر دیگر ناامید شده بودند میگفتند حالا تا زمانی که امام است اتّفاقی نمیافتد، بعد از اینکه امام رفت آن زمان دیگر ما به شما نشان میدهیم که چیزی انقلاب باقی نمیماند. سنّ ما یک مقداری طولانی شده است. آن زمانی که حضرت امام (تعالی علیه) منظور سنّ ما در مجلس و حضور ما در مجلس است، حضرت امام به ملکوت اعلی پیوسته بودند، ما در مجلس بودیم، مجلس خبران به سرعت دعوت شد و تشکیل شد. خوب، حال و هوای آن روزها را کسانی که در آن روزها بودند به یاد دارند که چه روزهایی بود. اصلاً هیچ کدام از ما با عقل و تدبیر و فکر و این حرفها کاری نمیتوانستیم انجام دهیم. اصلاً فضا خیلی سنگین و عاطفی بود. به یاد دارم رادیوهای خارجی که میگرفتیم برای خود خواب میدیدند که بله، حال که دیگر امام رفته است، جریانات انقلاب به چهار گروه تقسیم میشوند. یکی میگفت به سه گروه تقسیم میشوند، دیگری میگفت به چهار گروه تقسیم میشوند، یک شخصی میگفت آیت الله العظمی فلان… در قم، این شخص باید رهبر شود. دیگری میگفت مرحوم حاج آقا احمد او باید رهبر شود، دیگری میگفت فلان شخص، یک قشقری در این 48 ساعت به راه انداخته بودند، برای خود عروسی و جشن و بزن و بکوب گرفته بودند که انقلاب تمام شد. ما آنجا مثل کسانی که پشت در اتاق جرّاحی مینشینند، نشسته بودیم. خوب دل در دل ما نبود که چه اتّفاقی در مجلس خبرگان میافتد و چه خبری بیرون میآید. موقعی که هوا نباشد، موقعی که هوس نباشد، زمانی که اخلاص باشد، در مجلس باز شد و گفتند آقای سیّد علی انتخاب شد. (صلوات) باور کنید تا 48 ساعت بسیاری از این تلوزیونها و رادیوهای خارجی خفه خون گرفته بودند، اصلاً چیزی نمیتوانستند بگویند. هیچ تحلیلی نداشتند که چیست و چه اتّفاقی اینجا افتاده است. اینها دیگر چه آدمهایی هستند! اینها قدرت را نمیدانند چیست؟ سر قدرت دعوا نمیکنند؟ و غیره… خوب و دیدیم که نقشههایی که برای بعد از رحلت امام کشیده بودند همه نقش بر آب شد امّا داستان، داستان تمام شدنی نیست. عزّتی که امام به اسلام داد، به مسلمانها داد، به دینداران داد و اتّفاقاتی که در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم افتاد اسلام یکی از مدّعیهای اصلی ادارهی بشریّت شد و خوب به حمد الله ربّ العالمین آنجایی که ایستاده است متمرکز شده است و توانسته است و خوب هم توانسته است. مشکل ما این است جاهایی که ضروری است ایستادگی نمیکنیم. یعنی ما در علوم پیشرفته آن جایگاه را داریم، در هوا و فضا آنگونه است، در هستهای آنگونه است، در نانو آنگونه است، در سلولهای بنیادین آنگونه است و داروهای نوترکیب آنگونه است، همین داروهایی که در طی مدّت چند روز برای بیماریهای سرطانی بیرون آمده است منتهی چند ماه قبل هر آمپول آن را به قیمت 5 میلیون تومان خریداری میکردیم. خدا برای خانوادهای نیاورد که درگیر مریض سرطانی شود. واقعاً کلافه میکند یعنی هم از نظر هزینه، هم از نظر رنج عاطفی، چه مادر خانه باشد، چه پدر خانه باشد، چه فرزند خانه باشد، بدتر از همه این است که فرزند خانه باشد. خوب داروهای نوترکیب در حال بیرون آمدن به بازار هستند. امّا یک مشکلی که داریم این است که اقتصاد کلان خود را با توجّه به ظرفیتهایی که کشور ما دارد را نتوانستیم حل کنیم. در یک جاهایی میبینیم که آقایان خیلی کار سیاسی میکنند، دولت هم که میآید میخواهد 2-3 سال بر روی دولت قبلی مانور بدهد. حالا بنده یک مقداری عمر طولانی داشتم، در مجلس من خدمت شما میگویم من از دولت اوّل مقام معظّم رهبری در مجلس بودم، در دو دولت رهبر، در دو دولت آقای هاشمی، در دو دولت آقای خاتمی و در دو دولت احمدی نژاد و در دولت آقای روحانی، تقریباً من در همهی این سالها در مجلس بودم، خبط مردگی خیلی پوست کلفتی میخواهد. بله، همزاد آقای جنّتی هستیم. نه، إن شاء الله خدا ایشان را سلامت نگه دارد. خوب، میخواهم بگویم که این که بعضیها تمام همّت خود را بر روی این میگذارند که دولت قبلی را تخریب کنند، خوب این هم ظلم است، بالأخره همهی این پیشرفتهایی که کردیم نتیجهی زحمت همهی این دولتها است. دولت زمان جنگ زحمت کشیده است، سازندگی بوده است، دولت اصلاحات بوده است، البتّه نقاط ضعفی هم داشتند و مشکلاتی را هم به وجود آوردند انتقادهایی هم ممکن است که ما به هر کدام داشته باشیم ولی این که بگویند آنها هیچ کاری نکردند یا هر مقداری که کار کردند کار تخریب بود، خوب این هم ظلم است. خوب گاهی اوقات ما در مجلس همکارهایی داریم که مثلاً فلانی در مجلس نهم برای اوّلین بار به مجلس آمده است، میگوید در هشت دورهی گذشته در منطقهی ما هیچ کاری نشده است. بیانصاف! چطور هیچ کاری نشده است؟ مگر نقطهای را در کشور داریم که هیچ کاری نشده باشد؟ حضرت آقا میفرمودند طومار کارهایی که انجام شده است خیلی بلند است امّا بله، کارهایی که باید انجام میشد بلندتر است. دلیل آن هم روشن است، شاید تعبیر حضرت امام بود. یک زمانی میفرمودند که چون فطرتاً آدم خداجو است و دنبال لایتنهی است هر چیزی هم که میخواهد لایتنهی میخواهد. رفاه هم لایتنهی میخواهد، پول هم لایتنهی میخواهد، پست هم لایتنهی میخواهد، عمر هم لایتنهی میخواهد و غیره…، بله مطالبات عوض شده است. ما یک زمانی که در مجلس اوّل و دوّم بودیم به روستاها که میرفتیم، ساکنان روستاهای 10 هزار نفره، 15 هزار نفره میگفتند آقای باهنر تو را به خدا برای این روستای ما یا یک مدرسهای بسازند یا یک خانهی بهداشت یا یک راه درجه 3 روستایی بگذارید که فرزندان ما بتوانند بروند مدرسه و بیایند. الآن هم که میرویم میگویند سرعت ADSL و اینترنت ما کم است. حقّ آنها است. من نمیخواهم خدای ناکرده بگویم که آنها مثلاً ناحق میگویند نه فرقی نمیکند. بچّه قمیها با روستاهای کنار قم چه فرقی میکنند؟ اینها اینترنت دارند، آنها هم باید داشته باشند. اینها موبایل دارند، آنها هم باید داشته باشند. این مسئله وجود دارد ولی میخواهم بگویم خواستهها لایتنهی است. فرق امروز با زمان اوّل انقلاب در این است که مردم دو خواستهی کاملاً بسیط و ساده داشتند میگفتند شاه نمیخواهیم، استقلال آزادی، جمهوری اسلامی را میخواهیم. اگر از آنها هم میپرسیدند، از آنها که هیچ، از من هم میپرسیدند به اصطلاح در دانشگاه بودم و جزء انقلابیون بودم از من اگر میپرسیدند جمهوری اسلامی یعنی چه؟ میگفتم نمیدانم. اصلاً نمیدانستم. نه قانون اساسی داشتیم، نه میدانستم که مجلس داریم، رئیس جمهور داریم، رهبر داریم و مردم چکاره هستند، حکومتها چکاره هستند، انقلابیّون چکاره هستند، هیچ چیزی روشن نبود. فقط میگفتند ما اسلام را میخواهیم و شاه را هم نمیخواهیم. امروز مطالبات وسیع، جزئینگر، ریز و دقیق هستند و متأسّفانه علی رغم همهی این پیشرفتهایی که من عرض کردم و إنشاءالله سال به سال به اقتدار و محبوبیّت نظام جمهوری اسلامی در منطقه و عالم افزوده شود، ما از یک طرف باید سر خود را به زیر بیندازیم و من شرمنده هستم که میگویم، به کسی نقد نمیکنم به خود نقد میکنم، این شرمندگی زیادی دارد که امروز در کشور ایران اسلامی که موشک هوا میکند، به مسائل هستهای خود رسیدگی میکند، به مسائل نانو توجّه دارد و IT و ICT آن هم که اینگونه است و سلولهای بنیادین هم که دارد و داروهای نوترکیب هم که دارد در این کشور اکثریّت قریب به اتّفاق همهی خانوادهها یک یا دو حالا کمتر یا بیشتر، فارغ التّحصیل بیکار داریم. این خیلی ظلم به مردم است، حداقّل حقّ یک شهروند این است که میگوید من یک شغل شرافتمندانه داشته باشم که حداقلّ معیشت خود را بتوانم اداره کنم. خوب نیست. تولید باید راه بیفتد که راه نمیافتد. یک جاهایی عرض کردم زیادی وارد مسائل سیاسی میشویم به جای اینکه دنبال کار و زندگی و کار راه انداختن برویم، البتّه یک جاهایی هم سخت است نمیخواهم بگویم ساده است، تدبیر میخواهد، خرد میخواهد، مشورت میخواهد و در آخر آن شجاعت میخواهد!! یک مسئلهی خیلی خیلی ساده را شما در نظر بگیرید مثلاً همین مسئلهی هدفمندی یارانهها، خوب آقای احمدی نژاد که إن شاءالله خدا او را سلامت بدارد و او را عاقبت به خیر کند و اگر هم مشکلی داشته است از سر تقصیرهای او بگذرد، ایشان مسئلهی هدفمندی یارانهها را به دولت آورد و بالأخره یک مقدار پول 40 هزار تومانی به خانهها، به مردم داد. ما از همان روز اوّل خواهش کردیم، دائم التماس کردیم، دعوا کردیم که 40 هزار تومان شروع میکنید نمیتوانیم ادامه دهیم پول زیادی است، ما میگفتیم با 20 هزار تومان شروع کن که این دخل و خرج با هم هماهنگ باشد. از آن زمان ما در هر ماهی 600- 700 میلیارد تومان کسری داریم برای اینکه یارانهی نقدی مردم را پرداخت کنیم. کسری داریم یعنی چه؟ یعنی درآمد حاصل از افزایش قیمت فراوردهها به هزینهای که در حال پرداخت به مردم هستیم با هم هماهنگ نیست. در ماه این مقدار پول 600 – 700 میلیارد تومان کم داریم. برای اینکه این کمبود از بین برود چکاری میتوانیم انجام دهیم؟ یک معادلهی یک مجهولی است دیگر، یا باید هزینهها را کم کنیم، هزینههای یارانه را کم کنیم، یعنی به یک عدّه یارانه یا ندهیم یا کمتر بدهیم یا باید درآمدها را اضافه کنیم یعنی باید فراوردهها را گران کنیم یا همان کارهایی که تا به حال میکردند را انجام دهیم، از این شرکت، از آن شرکت، از بانک مرکزی، اعتبار و فلان و پول پر قدرت، پول بدون پشتوانه برداریم و به مردم بدهیم، خوب هر سه مورد آن عیب دارد، اشکال دارد. زمانی که مجلس به دولت میگوید هدفمندی یارانههای کسانی که از یک مقدار درآمدی به بالا هستند قطع کن، خوب باید شجاعت وجود داشته باشد بیایند به مردم بگویند ای مردم آن شخصی که از 3 میلیون به بالا حقوق میگیرد ما نمیگوییم مرفّه است، در همین تهران بله، الآن اگر کسی خانه نداشته باشد با 3 میلیون تومان هم زندگی کردن سخت است. امّا حرف ما این است میگویم این 200 هزار تومان یارانهای که به خاطر 5 نفر میگیرند اگر خانوادهای 500 هزار تومان درآمد داشته باشد، این 200 هزار تومان برای آن خانواده خیلی اثر دارد. اگر 300 هزار تومان درآمد داشته باشد، 200 هزار تومان برای آن خانواده خیلی اثر دارد. اگر کسی 3 میلیون تومان درآمد دارد این 200 هزار تومان نه او را فقیر میکند و نه او را پولدار میکند. خوب برای این که میتوانی یک فکری کنی، وقتی کار به اینجا رسید شجاعت میخواهد.
لینک کوتاه