مشروح سخنرانی حجت الاسلام علوی – شب نهم فجر 93
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی خَيْرِ خَلْقِ وَ أَشرَف رُسُلِ و خَاتَمِ الْأَنبِیاءِ حَبِیبِنَا وَ حَبِیبِ إِلَهِ الْعَالَمِینْ أبِی القاسِمِ مُحَمَّد (صلوات) وَ عَلَي آلِهِ الْهُدَاةِ الْمَهْدِييِّن وَ لَعْنُ عَلَي أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِينَ مِنَ الْآنَ اِلَی يَوْمِ الدِّينِ»
«قَالَ اللهُ فِی کِتَابِهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»
«حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمينََ» ایّام مبارک و خجستهای است. ایّام مبارک فجر انقلاب اسلامی که یادآور حماسههای ماندگار ایّام پیروزی انقلاب و بعد از آن هم هر سال 22 بهمن نقش تکرار آن حماسه را با حضور فراگیر مردم ما داشته است. اگر 22 بهمن سال 1357 انقلاب اسلامی ما به پیروزی رسید. 22 بهمن پیاپی این پیروزی را تثبیت کرد. ما مدیون همیشهی 22 بهمن هستیم. این ایّام مبارک را به محضر مولای خود امام عصر (ارواحنا لتراب مقدم الفدا) رهبر عزیز خود، مردم شهیدپرور خود، شما مردم عزیز شهر خون و قیام قم، سروران عزیز ما، علمای علّام و حجج و آیات حاضر در مجلس تبریک و تهنیت عرض میکنم. امیدواریم به برکت خون شهیدان گامهای بیتزلزل راه آنان را تداوم بخشد تا این انقلاب عظیم را به مقصد خود برسانیم و پرچم آن را به دست رهبر عزیز ما به دست صاحب آن امام زمان برسانیم به برکت صلوات بر محمّد و آل محمّد (صلوات). در جلسهای که اساتید عزیز ما، حضرات آیات مقتدایی، حاج آقا بوشهری، سروران دیگر حضور دارند طلبهی ناچیزی مانند بنده را پشت میکروفن قرار دادن یعنی در معرض کار سختی قرار دادن چون:
جایی که عقاب پر بریزد از پشه لاغری چه خیزد
منتها حالا گاهی اینطور پیش میآید که طلبهای باید درس پس بدهد و خروسی باید اذان بگوید. چون گفتند خروسی با شیری ایّام بهار بوده رفیق شدند قرار شد که به یک جای خوش آب و هوا بروند. در مسیر که میرفتند شیر گفت ما خوابمان گرفته است یک ذرّه اینجا یک چرت زیر درخت بزنیم بعد راه را ادامه بدهیم. خروس هم گفت عیب ندارد. شیر خوابید و خروس هم بالای درخت رفت. نگاه کرد اطراف سبزهزارها، شقایق وحشی، درختها شکوفهزده، عطر بهاری، حال او حال آمد شروع کرد به خواندن آواز و قوقولی کردن. یک روباه هم از آن کنار میگذشت صدای خروس را شنید گفت صدای خروس است واقعاً! گوش خود را تیز کرد دید خود او است. گفت جانم، شانس را ببین. طعمهی ما با پای خود به در خانهی ما آمده است بروم او را بگیرم به گفتهی نظامیها گرای صدا را گرفت و آمد، آمد دید بالای درخت است حالا چطور این را پایین بیاوریم حساب او را برسیم؟ دید مؤثّرترین زبان، زبان دین است. با زبان دین میشود او را پایین کشید. گفت رفیق ماشاءالله اذان تو که خیلی خوب است بیا پایین بایست یک نماز جماعت هم بخوانیم ببینیم امام جماعتی تو چطور است؟ خروس دید روباه دشمن مرغ و خروس دارد حرف از دین و نماز جماعت و اذان و این چیزها میزند گفت این کلک است. انسان از زبان دشمن حرف دین را میشنود معلوم میشود میخواهد سر انسان کلاه بگذارد. دشمنشناسی او خوب بود، بصیرت او خوب بود. گفت رفیق من واقع آن امام جماعت نیستم. من اذانگو و مکبّر هستم. امام جماعت آن پایین خوابیده است. روباه یک نگاه کرد شیر هم در همین حیث بیدار شد. حالا من این را باید اینطور بگویم امام جماعت آنجا نشسته است. روباه یک نگاه کرد و در همین حال هم شیر بیدار شد و چشم او به روباه افتاد یک نگاه تندی به او کرد و یک نعره کشید. روباه شروع به فرار کرد. خروس گفت رفیق کجا رفتی بیا نماز جماعت بخوان. گفت احتیاج به تجدید وضو پیدا کردم. حالا شبهای شادی اهل بیت است و شبها مردم عزیز ما در قم گفتیم یک لبخند بر لب عزیزان بنشیند بعد سر عزیزان را به درد بیاوریم. من تشکّر میکنم از بردار عزیز خود حضرت حجّة الاسلام و المسلمین حاج آقای بنایی و همکاران عزیز ایشان در مجمع هماهنگی پیروان خط امام و رهبری که برای این طلبهی کوچک این فرصت و این سعادت را فراهم کردند که خدمت شما مردم عزیز خود برسیم و لحظاتی در خدمت شما باشیم. آن هم در خیابان انقلاب، خیابان چهار مردان و یاد عزیزان همرزم خود، یاد عزیزان روزهای خون و قیام را برای ما تازه کردند. شهید مریوان، شهید علی ورزنده که در این خیابان چهار مردان قدم به قدم با هم بودیم. شهید سلطانی و برادر او که در فتح المبین در تانک سوختند. شهید صادقی، شهید روحانی، بچّههای دیگر، شهید اوسطی خدا او را رحمت کند. خاطرههای چهار مردان فراموش شدنی نیست. خوب اینها این خاطرهها را برای ما تازه کرد. تشکّر میکنم که این زمینه را برای این برادر کوچک خود فراهم کردند. امّا کار امام هم عالی بود. کاری متفاوت با همهی آنهایی که دست به انقلاب میزنند. انقلاب امام یک ویژگیهایی داشت که دنیا را به حیرت افکند و آنهایی که نظریهپرداز در امر انقلاب بودند را دچار چالش کرد. چطوری آن جامهی نظریاتی که به عنوان تئوری انقلاب بافتند به تن این انقلاب کنند. هیچ کدام از نظریات آنها با این انقلاب نخورده. لذا علی رغم اینکه بین نسل اوّل و دوم نظریهپردازها و تئورسینهای انقلاب و قیام و نهضت و جنبش و امثال اینها خیزشهای مردمی فاصله سنواتی بسیار زیادی است. شاید بین صد سال، دویست سال نسل اوّل و دوم نظریهپردازی پا به عرصه گذاشتند پس از پیروزی انقلاب و به چالش کشیده شدن این نظریات تا الآن نسل سوم و چهارم پا به صحنه گذاشتند و هنوز نتوانستند نظریاتی ارائه کنند که با آن بتوانند انقلاب اسلامی ایران را تفسیر کنند و هیچ وقت هم نمیتوانند. به خاطر اینکه انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام راحل متّکی به ملاکها و معیارهای و ارزشهای آنها نبوده است. فکر امام در پرتو معارف اسلام و فرهنگ اسلامی شکل گرفته است. شاگرد مکتب قرآن است. با همین چارچوبها هم دست به حرکت و قیام زده است و لذا قیام او و انقلاب او و رهبری او یک خصوصیات خاص خود را دارد. امشب ما به دو خصوصیّت آن میپردازیم. حالا در حاشیه آن توانستیم به چیزهای دیگر هم اشاره میکنیم. یک ویژگی انقلاب امام این است که امام در نقطهی یأس دست به حرکت زده است. یعنی در نقطهای که هیچ تحلیلگری شرایط را برای یک قیام و انقلاب مناسب نمیدیده است و نتیجهی تحلیل سیاسی این بوده است که هیچ زمینهای برای دست به انقلاب زدن، دست به حرکت زدن مساعد نیست. در نقطهی یأس دست به انقلاب زده است. چه در سال 41، 42، چه در سال 56 و 57، هیچ کدام از این انقلابهای دیگر این وضعیّت را ندارد. همهی انقلابهای دیگر رهبران آمدند حساب کردند، امکانات خود را، امکانات دشمن، نیروهای خود، نیروهای دشمن، توان نظامی خود با توان نظامی حکومتی که میخواستند آن را سرنگون کنند. همهی اینها را حساب کردند اگر پیشبینی پیروزی کردند دست به حرکت زدند. در حرکت امام این چیزها نیست. امام اصلاً نیامدند ببینند که چه دارند؟ توان آنها چقدر است؟ نیروهای او چه کسانی هستند؟ آدمهای او چه کسانی هستند؟ به پیروزی میرسند؟ به خاطر اینکه بر پایهی آموزههای اسلامی دست به حرکت زد. امام از همان اوّل بنا را بر این گذاشتند که تکلیف خود را ادا کنند. بعد از اینکه به مدرسهی فیضیّه ریختند و آن فجایع را به بار آوردند، طلبههای مظلوم را آوردند در یخچال قاضی در منزل امام و پانسمان میکردند نالهی دردمندانهی طلبههای مظلوم، غم شهادت برخی از طلبهها فضای غمگینی را در منزل امام در یخچال قاضی حکمفرما کرده است. همه با یک حالت غمزده نگاه به امام، امام هم چهرهی غم گرفته و نگاه را به زمین دوخته در همین حال یکی از آقایانی که اعتقاد به این حرکتها نداشت آمد گفت آقا باز هم بنای جنگ دارید؟ باز هم میخواهید با شاه بجنگید؟ آخر با چه؟ با دست خالی؟! مشت و درفش هم شده؟ نتیجهی این است، به طلبههای مصدوم اشاره کرد. باز هم میخواهید بجنگید؟ امام با همان حالت، با صلابت و با چهرهی غم گرفته فرمود ما با کسی سر جنگ نداریم. ما وقتی برای اسلام احساس خطر میکنیم، احساس تکلیف میکنیم که باید از اسلام دفاع کنیم. حالا وقتی که ما میخواهیم تکلیف خود را در دفاع از اسلام ایفا کنیم دیگران با ما میجنگند مقصّر ما هستیم؟! خوب میبینیم برای امام یک مسئلهی تکلیف مهم است. باید از اسلام دفاع کند. حالا در این دفاع کسی با او همصدا میشود یا نمیشود؟ نیروهایی با او همراه میشوند یا نمیشوند؟ توان نظامی یا غیر نظامی دارد یا ندارد؟ توان دشمن چیست؟ آدمی که به فکر تکلیف است دیگر این محاسبهها را نمیکند. درست همان چیزی که امام حسین به فرزدق شاعر گفت که فرزدق گفت که مردم عراق «قُلُوبُهُمْ مَعَكَ وَ سُيُوفُهُمْ عَلَيْكَََ» دلهای آنها با شما است امّا شمشیر آنها در برابر شما است و با یک ادبیات شاعرانهی خود به امام گفت که آقا از این سفر بوی خوب نمیآید، بوی خون میآید بهتر است برگردید. امام فرمودند ما با این مردم یک پیمان داریم لاعلاج باید برویم، تکلیفی داریم باید انجام دهیم، ادا کنیم و برای ما مهم نیست که به پیروزی میرسیم یا به پیروزی نمیرسیم. چون در هر صورت تکلیف خود را ادا کردیم. «إِنْ نَزَلَ الْقَضَاءُ بِمَا نُحِبُّ فَنَحْمَدُ اللَّهَ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ هُوَ الْمُسْتَعَانُ عَلَى أَدَاءِ الشُّكْرِ وَ إِنْ حَالَ الْقَضَاءُ دُونَ الرَّجَاءِ» تا آخر که فرمودند اگر قضای الهی در این حرکت ما مطابق میل ما نازل شد و موفق شدیم حکومت اسلامی تشکیل میدهیم خدا را بر این نعمت شکر و حکومت را وسیله اجرای عدالت و این هم شکر نعمت حکومت و اگر قضای الهی بین ما و آرزوی ما حائل شد و ما به این نتیجه نرسیدیم باز هم تعدّی نکردیم، تجاوز نکردیم، ضرر نکردیم چون تکلیف خود را، انسانی که به تکلیف فکر میکند به نتیجه فکر نمیکند. امام راحل این درسی را که از سید شهدا گرفتند فرمودند ما مأمور به تکلیف هستیم نه مأمور به نتیجه. نتیجه مربوط به ارادهی الهی است. این است که امام در شرایطی دست به حرکت میزند که هیچ زمینهای از نظر ظاهری برای فراگیری یک مبارزهی سیاسی و یک نهضت وجود ندارد. چون شرایطی که مرحوم آیت الله بروجردی از دنیا رفته است. مرجع وحید و تنها مرجع که یک اشاره میکرد ایران به موج درمیآمد و لذا تا او زنده بود شاه مدیریّت اجرای اصلاحات سفارشی آمریکا را به عهده نگرفت. برای اینکه مورد مقابله آیت الله العظمی بروجردی قرار نگیرد. وقتی آیت الله بروجردی از دنیا رفتند احساس کرد دیگر آن سد برداشته شد. علی امینی را کنار زد. به آمریکا رفت دست در دست کندی بازگشت علی امینی را کنار زد اسدالله اعلم را آورد. خود مدیریت اصلاحات آمریکایی را به عهده گرفت. چون دید الآن جبههی مقابل، قویترین جبهه، جبههی مذهبی است الآن دیگر فاقد رهبر واحد است و متشکل نیست، متشتت است. نمیتواند برای او دردسر درست کند. از طرف دیگر آنهایی که تنور انقلاب را گرم میکردند، داغ میکردند یکی روحانیون و علما بودند، یکی بازاریها بودند، یکی دانشجوها در دانشگاهها بودند، یکی هم سیاسیون بودند. در هیچ کدام از اینها زمینه برای فراخوان برای مبارزهی سیاسی فراهم نبود. چون روحانیون با توجّه به بلایی که به سر علما بعد از انقلاب مشروطیّت مرحوم آقا سیّد عبدالله بهبهانی را ترور کردند، سیدّ محمّد طباطبایی را خانهنشین کردند، سیّد جمال الدّین واعظ را کشتند، مرحوم شیخ فضل الله نوری را به دار آویختند، بعد از حرکت ملّی شدن صنعت نفت هم به سر آیت الله کاشانی آن را آوردند و اینها به حساب علما به صحنه آمده بودند آقایان علما و روحانیون و فضلا دیدند عکس آیت الله کاشانی را به گردن سگ آویختند، دیدند عکس ایشان را در روزنامهی شورش کریم پور شیرازی چاپ کردند، عمّامه به نقش پرچم انگلستان، عالمی که تمام عمر خود با انگلستان در عراق و ایران جنگیده بود. اینها دیگر احساس کرده بودند که سیاسیون از روحانیون و علما به صورت یک نردبان برای رسیدن به اهداف سیاسی خود استفاده میکنند. وقتی که موفّق شدند یک لگد میزنند این نردبان را دور میاندازند. تا چه زمانی باید نردبان آنها شد. کنار کشیده بودند. بازاریها هم که همیشه با دیدن پرچم مبارزه در دست علما در صحنه آمده بودند با دیدن همین صحنه سرخورده شده بودند. عرصهی مبارزهی سیاسی را رها کرده بودند رفته بودند سراغ کارهای علمی، سراغ کارهای فرهنگی، مدرسه رفاه، مدرسهی علوی برنامههای دیگر و مؤسسه تعلیمات اسلامی مرحوم آیت آقا شیخ عبّاس علی اسلامی و امثال این کارها. دیگر کاری به مبارزه نداشتند. در دانشگاه هم که فضا بیشتر با مارکسیسمها بود و هر کس هم که میخواست مبارزه کند با امپریالیسم باید از طریق سوسیالیسم مبارزه میکرد. چون بایستی مبارزه با راهکار علمی باشد و راهکار مبارزهی علمی هم سوسیالیسم است. این هم که در دانشگاه حکمفرما بود. دانشگاه هم آمادهی پاسخ دادن به ندای یک مرجع تقلید نبود. سیاسیون هم که سراغ انتخابات پارلمانی و آن جبههی دوم ملی رفته بودند. رفتند داخل قاطی کارهای پارلمان پاریستی شدند و مبارزات خود را از آن طریق دنبال کنند. در این شرایط همه تحلیل میکردند که یک فریاد هم فریادی پیدا نمیکند و جوابی نمیگیرد. امام در انی شرایط قیام کرد. خیلی حکیم است. اوّل خلأ رهبری واحد را پر کرد، شورای نه نفرهی علما و مراجع را در قم درست کرد. هر بیانیهای میخواستند بدهند نه نفر امضا میکردند به تهران میفرستادند آیت الله خوانساری امضا کند، بعد به مشهد آیت الله میلانی امضا کند و بعد پخش میکردند. خلأ رهبری واحد را امام اینطور پر کردند. بعد هم امام با فریادهای خود روحانیّت را به حضور در صحنه فرا خواندای علمای ولات به داد اسلام برسید، ای علمای قم، ای علمای نجف، ای علمای تهران، ای علمای مشهد به داد اسلام برسید. اسلام امروز در خطر است و الله گناهکار است کسی که فریاد نکشد. امام با این فریادهای خود علما را به صحنه آوردند و بعد بازاریها مرحوم آقای عسکر اولادی را، مرحوم شهید صادق اسلامی شهید هفت تیر را، مرحوم شهید حاج مهدی عراقی را که سه مجموعه از هیئتهای مذهبی را اینها مدیریت میکردند امام اینها را فرا خواندند فرمودند شما باید با هم یکی باشید، در صحنهی مبارزه با شاه و دفاع از اسلام حضور پیدا کنید. اگر با هم نباشیم بین شما جنگ حیدری نعمتی راه میاندازند. باید یکی شوید که دشمن نتواند از تشتت شما استفاده کنند. هیتئتهای مؤتلفهی اسلامی را تشکیل دادند و در صحنهی مبارزات حضور پیدا کردند. دانشجوها را امام فراخواندند، آنها را تشویق کردند، احساس ضعف نکنند، احساس حقارت نکنند دانشجوی مسلمان، بروند دانشجوهای مسلمان با هم جمع شوند، انجمن اسلامی درست کنند، جای پا در دانشگاهی که در مملکت امام زمان دارد برای خود درست کنند و امام این چنین بخش قابل توجّهی از دانشگاه را هم کشاندند به محیط مبارزه و وارد گود سیاست و مبارزهی دینی کردند. بعد هم با یک تاکتیک حسابشده، شاه یک پشتوانهی خارجی دارد آمریکا است. آن روزها شوروی هم کم کم با اینها هم صدا شده بود. به خاطر اینکه گول این اصلاحات ظاهری اراضی و امثال اینها را خورده بود. آن هم به نوعی مدافع این شده بود. از طرف دیگر شاه یک سطوت داخلی خود شاه را داشت. امام هر دو را در هم شکست. فرمودند که آمریکا از شوروی بدتر، شوروی از آمریکا بدتر، انگلیس از هر دو بدتر لکن ما امروز مبتلای به آمریکا هستیم. رئیس جمهور آمریکا بداند امروز در ایران چهرهای منفورتر از او وجود ندارد. آمریکایی که وقتی اسم او را میبردند، وقتی که میگفتند نمیدانم کشتی هواپیمابر نیوجرسی او از داخل اقیانوس اطلس حرکت کرده ارتشهای چندین کشور عربی در خاورمیانه جا میزدند. امام اینطور این را خرد میکند. این بت را میشکند. پشتوانهی و عقبهی خارجی رژیم را میشکند. بعد هم سراغ آن بت داخلی میآید و آن زمان در مبارزات کسی با خود شاه حرف نمیزد. شاه اصلاً یک هالهی مقدّس آنجا کنار، همیشه با نخست وزیر و دولت این چیزها، چه در زمان مشروطه، در چه در زمان ملّی شدن صنعت نفت ولی امام از همان روز اوّل با یک لحن با صلابت فرمودند که شاه، آقای شاه من به تو نصیحت میکنم. چهل و چند سال از عمر تو گذشته است به خود بیا. کاری نکن که وقتی تو را از مملکت بیرون کنند مردم برای بیرون کردن تو خوشحالی کنند همانطور که از بیرون کردن پدر تو خوشحالی کنند و در جایی دیگر فرمودند کاری نکن دستور دهم که تو را از مملکت بیرون کنند. با این بیانات امام صلابت اینها را شکست و اینها را به یک قدرت پوشالی تبدیل کرد. در این شرایط مبارزه فراگیر شد و رسید به آنجا که قیام عظیم پانزده خرداد انجامید. مصداق آیهی شریفهی «حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ وَ لا يُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمينَ» امام دیدهی خود را از مکتب اسلام گرفته بود. میدانست این مسیر، مسیر پر دردسری است. افراد در آن شهید میشوند، شکنجه میشوند، تبعید میشوند، اذیّت میشوند. چون قرآن گفته است. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريبٌ» فکر میکنید بدون فراز و نشیبهایی که پیشینیان شما برای به بهشت رفتن متحمّل شدند شما به بهشت میروید؟ سختیها و شدائد و مرگ و میرها و اذیّت و آزارها دیدند تا جایی که پیامبر خدا و یاران گفتند پس یاری خدا چه زمانی میرسد؟ «أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريبٌ» امام باور داشت یاری خدا در نقطهی یأس میرسد و لذا چون در مقام تکلیف عده و عده را نمیسنجد. نگاه به توان دشمن هم نمیکند که بگوید «قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ» بلکه نگاه به توان ایمانی خود میکند و یاران اندک خود و میفرماید: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ» امام با این چارچوبها انقلاب کرده است. انقلاب او هم با همین چارچوبها قابل تحلیل و قابل فهم است. با همین چارچوبها هم قابل استمرار است. این یک ویژگی امام است در برنامهی دوم خود هم همینطور، در سال 56 امام در نقطهای کار را دوباره شروع کردند که رژیم شاه تمام نیروهای مبارز را مخصوصاً آنهایی که راهبرد مبارزهی مسلّحانه را در پیش گرفته بودند مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق نمیدانم اینها و از طرف دیگر نیروهای مذهبی مانند حزب ملل اسلامی و هیئتهای مؤتلفه و همهی اینها را در هم شکسته بود، از بین برده بود و مؤسّسهی مطالعات استرادژیک آمریکا برآورد کرده بود که تا 25 سال رژیم سیاسی ایران را خطری تهدید نمیکند و ایران به جزیرهی ثبات تبدیل شده است. در این نقطه امام حرکت دوم خود را آغاز کردند و درست انقلاب شد مصداق «حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّيَ مَنْ نَشاءُ» با این چارچوبها انقلاب امام قابل درک است. هدفهای آن هم همین است. هدفی که حضرت امیر یا حضرت سیّد الشهدا چون از هر دو بزرگوار این فراز نقل شده است. که « اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِي سُلْطَانٍ» خدایا خود تو میدانی این تلاش ما برای به دست گرفت قدرت و تشکیل حکومت از باب جنگ قدرت نیست که یک عدّه را کنار بزنیم خود سر جای آنها بنشینیم. ما دنبال پر کردن جیب خود و ثروت اندوختن نیستیم. «وَ لَا الْتِمَاسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ» این اهداف مادّی را ما در تشکیل حکومت نداریم «وَ لَكِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ» ما میخواهیم احکام تو را در جامعه زنده کنیم.«وَ نُظْهِرَ الْإِصْلَاحَ فِي بِلَادِكَ» ما میخواهیم آن کارهایی که توسط دستگاه بنی امیّه به فساد کشیده شده اینها را اصلاح کنیم. «فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ» بندگان مظلوم تو احساس امنیّت کنند. «وَ تُقَامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ» حدود بر زمین هشتهی تو به مرحلهی اجرا دربیاید. حکومت وسیلهی اجرای احکام اسلامی است. امام هم دنبال همین بودند. احکام اسلامی پیاده شود، احکام اسلامی اجرا شود. دنبال اینکه شاه را کنار بزند خود قدرت را به دست بگیرند برای اینکه عطش قدرت را فروبنشانند. امام که عطش قدرت نداشت. امام برای اینکه احکام اسلام، برای اینکه عزّت اسلام، عزّت امّت اسلام، کرامت امّت اسلام حفظ شود دست به حرکت زدنند و دست به انقلاب زدنند. از همان روز اوّل هم چون میدانستند این مسیر، مسیر پر دردسری است، مرگ و میر دارد، کشتن و این ها، خود سینه را جلو انداختند وقتی به ایشان گفتند آقا شما میخواهید به فیضیه بروید سخنرانی کنید یک عدّه کمین کردند شما را تکّه تکّه کنند. فرمود من را از مرگ میترسانید! من امروز سینهی خود را برای سرنیزههای شما آماده کردم ولی برای قبول زورگوییها شما هرگز و فرهنگ شهادت را در جامعه نهادینه کردند. خون شهادت را در رگهای مردم به جریان انداختند و جوانها آمدند به پای اسلام و قرآن جان خود را فدا کردند. اینها ویژگیهای امام است.
یک ویژگی دیگر امام که فرق اساسی با بقیّهی انقلابها دارد رهبران انقلابهای دیگر با این تحلیل که نیروها مسلّح بخشی از حاکمیّت هستند برای اینکه آن حکومت را به زانو دربیاروند در کنار ضلع سیاسی یک ضلع نظامی، یک بازوی نظامی هم تشکیل میدادند که اینها با ارتش آن کشور بجنگند، قدرت نظامی آن را تحلیل ببرند و دیگر نتواند از رژیم سیاسی کشور دفاع کند و رژیم سیاسی کشور زمین بخورد؛ امام این تحلیلها را نداشتند. امام ارتش را و نیروهای مسلّح را متعلّق به شاه نمیدانستند، متعلّق به کشور میدانستند، بچّههای مردم میدانستند و لذا نیامد هیچ وقت نیروهای مسلّح را هدف قرار دهد. حتّی آن وقتی که خطاب خود را متوجّه نیروهای مسلّح میکرد خطاب او خطاب خانوادگی است. در شرایطی که به شاه میگوید کاری نکن دستور دهم تو را از مملکت بیرون کنند. وقتی میخواهد با ارتش صحبت کند با همان لحنی که میگویدای علمای بلاد به داد اسلام برسید. میفرمایدای ارتش ایران به داد ایران برسید. عزّت ایران را پایمال کردند. ما را به خاک ذلّت نشاندند. این صدا، صدای لحن و فرهنگ خانوادگی است. یکی از آقایان میگوید یکی از روزهایی که این اتّفاقات بود من یک طلبهی هفده، هجده سالهای بودم وقتی آن آقا آمد این صحبت را کرد که با کدام قدرت میخواهی با شاه بجنگی؟ امام در ضمن بیانات خود فرمودند که ما اگر مردم را بیدار کنیم برای شاه و ساواک جایی نمیماند. من در دل خود گفتم چطور امام ارتش را نادیده میگیرد که پشت شاه ایستاده است. سال 46 که خود من از ایران دیگر فرار کردم به نجف خدمت امام آمدم یک چند سال هم که حالا سن من بیشتر شده بود جرأت کردم به امام گفتم امام فلان روز شما اینطور گفتید پس ارتش چه؟ امام از اینکه میدید من برای خود تحلیل دارم خوشش آمد، لبخندی زد و یک لبخند رضایتآمیزی فرمود که پسرم ارتش با شاه نیست. ارتش با ما است و لذا شما تمام بیانیههای 56 تا 57 را نگاه کنید یک جا امام مردم به مقابلهی با ارتش فرا نمیخواند. ارتش را دعوت میکند میگوید من به فرزندان ارتشی خود سفارش میکنم به صفوف ملّت به پا خواسته در مبارزهی با ظلم بپیوندند و از شاه و جنایت کاریهای او فاصله بگیرند. به مردم هم سفارش میکند با ارتش مهربانی کنند. به نیروهای ارتش گل بدهند. خیلی از افراد خیال میکردند که این گل به خاطر اینکه زور ما نمیرسد گلوله را با گلوله جواب دهیم خوب داریم گل میدهیم که آنها گلوله نزنند. مرحوم آقای عسگر اولادی ایّامی که امام فرانسه بودند رفتند به امام عرض کردند که امام ما الآن دیگر مجبور نیستیم جواب گلوله را با گل بدهیم. این سربازهایی که شما دستور دادید از پادگانها فرار کردند با خود ژ3، نارنجک، فشنگ امثال این ها، کلت آوردند یک سری اسلحه هم بچّهها از پاکستان و عراق آوردند الآن دست اردوگاه انقلاب خالی از اسلحه نیست. الآن میتوانیم جواب گلوله را با گلوله بدهیم. فقط منتظر اجازهی شما هستیم. امام فرمود جواب چه کسی را با گلوله بدهید. این بچّههای ارتش، اینها که به میل و رغبت خود نیامدند، اینها را مجبور کردند. اینها بچّهی همین کسانی هستند که در خیابانها مرگ بر شاه میگویند. اینها باید به صفوف مردم بپیوندند. شما بروید کاری کنید که این زودتر شود. کجا در این انقلابهای دنیا یک همچون رهبریی داریم؟ بعد هم وقتی که امام دوازده بهمن ماه به ایران آمدند میبینیم فرماندهی نیروی هوایی سپهبد ربیعی حکم از شاه دارد. هلیکوپترها همه تحت فرمان او است. هلیکوپتر نیروی هوایی میآید امام را سوار کند امام سوار این هلیکوپتری میشود که تحت فرمان فرماندهی منصوب شاه است. وقتی هم از زمین بلند شد بعد پایین ده میلیون انسان هم باشد با این هلیکوپتری که بالا رفت چه کار میتوانند بکنند؟ امام را به یک پادگاه ببرد، به یک جای دور، به یک شهر دیگر ببرد و خدای ناکرده بلایی به سر امام بیاورند. این جور درمیآید با محاسبات عادّی که امام اعتماد کند سوار هلیکوپتر در اختیار فرماندهی دشمن سوار شود؟ امّا امام بچّههای ارتش را میشناسد. اینها بچّههای مردم هستند، اینها با مردم هستند. لذا سوار هلیکوپتر میشود. بعد هم که میآید صحبت میکند وقتی با فرماندههای سیاسی رژیم صحبت میکند میفرماید این دولت غیر قانونی است، باید برود، من دولت تعیین میکنم، من به واسطهی اینکه مردم من را قبول دارند دولت تعیین میکنم، من در دهان این دولت میزنم، امام با فرماندههای سیاسی اینطور صحبت میکند. امّا وقتی در آخرهای صحبت میخواهد با ارتش صحبت کند میفرماید امّا چند کلمه هم با آقایان ارتش صحبت دارم. آقای سرلشکر ما میخواهیم شما آقا باشید. ما میخواهیم عجانب، مستشارهای امریکایی بالای سر شما نباشند، به شما امر و نهی نکنند، ما میخواهیم شما آزاد باشید، ما میخواهیم شما آقا باشید، شما نمیخواهید آقا باشید؟ صحبت، لحن، لحن خانوادگی است. آن وقت اینطور خوب این را از بدنهی سیاسی جدا میکند در نوزده بهمن ماه میآیند در مدرسهی علوی با آن آرایش نظامی که کمر رژیم را میشکند و فردا بچّههای نیروی زمینی در راهپیمایی میآیند. شب بیست و دوم وقتی در ستاد مشترک ارتش جلسه گذاشته میشود که چه کار کنند، سپهبد بدرهی فرماندهی نیروی زمین میگوید اوّل من یک نکته بگویم قبل از اینکه بحث را شروع کنم. گفت چه؟ گفت هر کاری میخواهید بکنید روی نیروی زمینی حساب نکنید. ارتشبد قرهباغی گفت دست شما درد نکند. نیروی دریایی که در تهران چیزی ندارد، بحث نیروی هوایی هم که آن است. تمام حساب و کتاب ما روی نیروی زمینی است تو میگویی حساب نکنیم. گفت من نمیگویم روی من حساب نکنید. من میگویم روی نیروی زمین حساب نکنید. ما دستور آتش میدهیم ولی سرباز شلّیک نمیکند. اویسی میگوید یعنی چه؟ باید به سرباز آموزش بدهی اگر طرف به یک متری او رسید شلّیک کند. گفت بله ما میگوییم امّا آن کسی که به یک متری او میآید شاخهی گل به دست دارد، برادر او است، خواهر او است، پسر عموی او است، پسر دایی او است، میآید میگوید برادر، پسر عمو سلام خسته نباشی، شاخهی گل را روی لولهی تفنگ او میگذارد آن وقت او شلّیک میکند؟ این بود که فردای آن ستاد مشترک ارتش اطّلاعیه داد که ارتش بیطرفی خود را اعلام میکند. فرماندهان اعلام بیطرفی کردند والّا ارتش که به امام پیوسته بود. اینها چیزهایی است که ما در انقلابهای دیگر سراغ نداریم. اینها مختصات انقلاب اسلامی آن هم با رهبری امام است. ادامه هم بخواهد پیدا کند چارچوب آن همین است. انقلابی که برای احیای احکام اسلام، عزّت اسلام، برای اجرای احکام اسلام به پا شده است با اجرای احکام میشود آن را حفظ کرد. برای حفظ آن نمیشود پا روی احکام اسلام گذاشت. با هیچ توجیهی هم قابل قبول نیست. دروغ بگوییم، هتک حرمت کنیم، تهمت بزنیم، شایعهی دروغ بپراکنیم، برای اینکه رقیب سیاسی خود را به زمین بزنیم و بعد هم ادّعا کنیم که میخواهیم انقلاب و اسلام را حفظ کنیم. اینها با فرهنگ امام و انقلاب و مقام معظّم رهبری که تداوم گام به گام و دقیق امام راحل است یکی نمیشود. خوب دیدیم بعضیها یک حرکتهایی کردند که به خیال خود دارند از انقلاب و از اسلام و از ولایت دفاع میکنند و مقام معظّم رهبری آن حرکتها را تقبیح کردند. تا قبل از تقبیح حضرت آقا فکر میکردند که هنر کردند، کار قهرمانانهای انجام دادند. این کارها یعنی خروج از آن چارچوب طبیعی نظام و انقلاب. برای حفظ انقلاب نمیشود حرمتها را شکست. الآن بولتنهایی به دست ما میرسد صد در صد دروغ است، حالا تازه آنهایی را ما میفهمیم و متوجّه میشویم که دروغ صد در صد است که مرتبط با خود ما است. میگویند آقا یک جلسه بین فلان و آقای دکتر روحانی و فلان وزیر بعد فلان صحبت؛ به این کلام الله مجید، به این قرآن اصلاً چنین جلسهای نبوده است که آن صحبتها شود. من نمیدانم اینها چطوری میخواهند با این دروغ گفتن ولایت را حفظ کنند، انقلاب را حفظ کنند، اسلام را حفظ کنند. با دروغ گفتن؟ یا اینکه مثلاً میگویند بله یک آقای طلبهای در فلان حوزه فرد فاسدی هم است در مسافرخانه جا دارد. اساتید را هم گاهی میبرد به نوایی میرساند و این نوهی امام حاج حسن آقا به فلانی سفارش کرده است که این را به وزارت اطّلاعات ببر و پسر فلانی هم در فلان حوزه، در فلان تاریخ با ایشان ملاقات کرده است. به همین قرآن قسم اسم آن گفتن بنده اصلاً نمیشناسم چیست؟ حاج حسن آقای خمینی هم یک بار به بنده در مورد کسی سفارش نکرده که کسی را به وزارت اطّلاعات ببرم. آن حوزه را هم بنده نمیدانم کجا است. گفتم از پسر بنده که اصلاً به کارهای وزارت هیچ کاری ندارد فقط وزارت بنده باعث دردسر کاری او شده. وکیل پایه یک دادگستری است بیچاره شده است. آمده به من میگوید بابا من چه کار کنم؟ چه کارهایی را قبول کنم؟ گفتم هر کاری به تو مراجعه کردند به خاطر اینکه وکیل هستی قبول کن. هر کاری به تو مراجعه کردند به خاطر اینکه پسر فلانی هستی قبول نکن. گفت خود من همین اساس را قرار دادم ولی اذیّت میشود. گفتم دیگر تحمّل کن بالاخره اینها لازمهی خدمت است. بعد از پسر خود سؤال کردم. گفت من نه چنین کسی را میشناسم، نه چنان حوزهی علمیّهای بلد هستم، نه چنین دیداری اصلاً بوده است. خوب این دروغها برای چه؟! میخواهید با این دروغها اسلام را حفظ کنید؟ انقلاب را حفظ کنید؟ ولایتمداری را حفظ کنید؟ عزیزان به عنوان عضو کوچک دولت آقای دکتر روحانی، دولت تدبیر و امید خدمت شما عرض میکنم برای ما در وزارت اطّلاعات آنکه مهم است کار اطّلاعاتی و خدمت به مردم در چارچوب شرع مقدّس اسلام، اخلاق اسلامی و قانون جمهوری اسلامی است. از این هم عبور نمیکنیم و در این چارچوب هم بهترین کار اطّلاعاتی میشود انجام شود. اینکه بعضیها خیال کنند با رعایت احکام نمیشود کار اطّلاعاتی کرد، اخلاق و کار اطّلاعاتی با هم یکی نمیشود. اشتباه میکنند بهترین کار اطّلاعاتی در چارچوب همین حلال و حرام خدا میشود انجام داد. خیلی قشنگتر، خیلی زیباتر، خیلی مؤثّرتر برای ما مهم این است که مردم احساس امنیّت کنند. به تعبیر حضرت امیر یا امام حسین «وَ یَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ» دانشگاه احساس امنیّت کند، بازار احساس امنیّت کند، همه احساس امنیّت کنند، مشغول کار خود باشند، به زندگی خود بپردازند، چرخ مملکت را به حرکت دربیاورند، فعّالیّت اقتصادی کنند، فعّالیّت علمی کنند، فعّالیّت هنری کنند، فعّالیّت ورزشی کنند. هر صنفی مشغول کار خود باشد و کار مملکت پیش برود. مردم نفس راحت بکشند. وزارت اطّلاعات رسالت خود را امروز در خفه کردن صدای گلولهی دشمن میبیند نه صدای گلوی مردم. من درست نیست در این جمع عمومی بگویم که سربازان گمنام امام زمان در این یک سال کجاها و چه ضربههایی به دشمن زدند که نفس آن را گرفتند. در همین دو، سه روز اخیر دو گروه تروریستی که معلّمان را در سیستان به شهادت رسانده بودند بعضی از بسیجیها را به شهادت رسانده بودند، کنار جادّهها بمبگذاری کرده بودند، در سراوان هر دو به همّت سربازان گمنام امام زمان با همکاری دیگر نیروهای نظامی و انتظامی ضربهی محکمی خوردند و توان عملیّاتی آنها پایین آمد. آن وقت معلّمین عزیزی که به شهادت میرسند، یک عدّه آنجا سوءاستفادهی سیاسی از این میکردند. بابا دست به دست هم بدهیم. گرایشهای سیاسی متفاوت داشته باشیم، اصولگرا و اصلاحطلب و مستقل و غیر ذلک داشته باشیم، با همدیگر در عرصههای رقابت سیاسی رقابت سالم کنیم امّا با هم برادر باشیم. دست وحدت به هم بدهیم، راز و رمز پیروزی انقلاب اسلامی ما در وحدت است. بزرگترین هدف دولت این است که این وحدت در مردم زنده شود. ادب در جامعهی ما زنده شود. دیگر کسی را در حرم حضرت معصومه و حرم امام و حرم امام رضا به نیّت دفاع از انقلاب و حفظ انقلاب مورد وهم قرار ندهید. ادب برگردد، اخلاق برگردد، دروغ برود، تهمت برود، افترا برود، این دولت به دنبال به حاشیه بردن هیچ جناح سیاسی نیست. نه مثل آن دولتهایی که اصولگراها را به حاشیه راندند، نه مثل آن دولتهایی که اصلاحطلبها را به حاشیه راندند. این دولت دنبال این است که همه زیر رواق پرچم رفیع مقام معظّم رهبری همه جمع شوند و در جهت اهداف و آرمانهای حرکت کنند. (تکبیر) به تعبیر ریاست محترم جمهوری در وزارت اطّلاعات فرمودند امروز در کشور ما یک پرچم برافراشته است و آن هم دست مقام معظّم رهبری و ما هم زیر این پرچم حرکت میکنیم. این راهبرد دولت تدبیر و امید است. حالا این جملهی ایشان را یک وقتی در یکی از شهرها نگویم در کجا نقل کردند یک، دو تا از عزیزان هم لباس خود ما بلند شدند گفتند این را به آن رئیس جمهور خود هم بگو. گفتم آقا این حرف خود او است. من حرف او را نقل کردم. معلوم میشود گوش نمیکنی من چه میگویم. خوب وقتی که متأسّفانه نامهربانی حکمفرما شود اینطور است. ما اگر بخواهیم بر دشمن غالب شویم، ما اگر بخواهیم در عرصهی مذاکرات هستهای با عزّت و عظمت امّت اسلام و جمهوری اسلامی کارها را به پایان برسانیم باید زیر چتر مقام معظّم رهبری و با وحدت کار خود را به خوبی بکنیم. نقد کنیم، اینقدر به هم توهین نکنیم، شخصیّت همدیگر را نشکنیم. فکر را نقد کنیم، عملکرد را نقد کنیم. به همدیگر هم احترام بگذاریم. دولت با آغوش باز از انتقاد مشفقانه و منصفانه استقبال میکند. امیداوریم إنشاءالله با همدلی، با دست برادری به هم دادن، همهی جریانهای سیاسی در جهت اهداف آرمانهای انقلاب قدم برداریم. همه سرباز باشیم. «رُحَماءُ بَيْنَهُم» را در بین خود حکمفرما کنیم و در برابر دشمن ید واحده و «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» باشیم و إنشاءالله این انقلاب را به دست صاحب آن آقا امام زمان بسپاریم. عذر میخواهم از اینکه سر عزیزان را درد آوردم.
«السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ».
لینک کوتاه