مشروح سخنرانی دکتر جلالی – شب پنجم فجر 93
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم»
«أُفَوِّضُ أَمْري إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصيرٌ بِالْعِبادِ»
خالصانهترین درودها و سلامهای خود را در این شب جمعه و در جوار مرجع شریف حضرت معصومه سلامالله علیها تقدیم میکنیم به پیشگاه مقدّس حضرت بقیّة الله الأعظم روحی و ارواح العالمین لتراب المقدم الفداء، و همچنین درود و سلام بر ارواح همهی شهیدان بزرگوار خصوصاً شهدای انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدّس و علی الخصوص سلام و درود به روح پر فتوح و منوّر بنیانگذار این نهضت بزرگ اسلامی در دنیای امروز امام عظیم القدر و بزرگوار ما و با تجدید عهد و پیمان با مقام معظّم رهبری حضرت آیت الله العظمی الامام خامنهای
(صلوات)
خدمت شما برادران و خواهران عزیز و بزرگوار خود این ایّام را و دههی مبارک فجر و پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی را تبریک عرض مینمایم. و تشکّر مینمایم از دوستان عزیز و بزرگوار خود در جبههی پیروان خطّ امام و رهبری که این جلسات پر شکوه را هر ساله برگزار میکنند و امسال هم این حقیر افتخار دارم که در جلسه حضور پیدا کنم و از برادر ارجمند و بزرگوار خود حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای بنائی هم تشکّر میکنیم که محوریّت این جلسات را بر عهده دارند. البتّه خوب سخن گفتن در محضر علماء و بزرگان و فضلای ارجمندی که در اینجا هستند و همهی شما عزیزان و بزرگواران در شهر مقدّس قم خیلی کاره سادهای برای امثال بنده نیست ولی بنده را چنان شاگردی ببینید که پای تختهی سیاه آوردید و از او درس میپرسید از این منظر نگاه کنید. امیدوارم که وقت شما را خیلی تلف نکنم و آنچه را که در ذهن من است را به خوبی بتوانم خدمت شما بیان نمایم و إنشاءالله نمرهی خوبی از شما بگیرم و خداوند هم از همهی ما راضی باشد. خوب من چند کلامی بحث خود را در مورد انقلاب اسلامی انجام میدهم و از همانجا وارد فضای خود ما و وضعیّت امروز خود میشویم و اینکه چه کارهایی را باید انجام دهیم. بیتردید اگر بپرسیم که بزرگترین ممیّزهی انقلاب شکوهمند ما چیست؟ کمترین تردیدی وجود ندارد که همه خواهیم گفت بُعد دینی بودن و اسلامی بودن این انقلاب است. شما میدانید که تا قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی ما دو اتّفاق در دنیا افتاده بود که این دو اتّفاق را باید به خوبی فهم کرد تا ارزش کار امام و ارزش انقلاب شکوهمندی را که انجام گرفت را به خوبی بفهمیم. دو اتّفاقی که در دنیا افتاده بود هر دو در جهت یکی به انزوا کشیدن دین بود دیگری از بین بردن دین و ریشهکن کردن دین بود. آنکه به انزوا کشیدن دین بود همان حادثهای بود که در پی قرون وسطی اتّفاق افتاد. خوب شما میدانید که قرون سیاه و تاریکی در اروپا وجود داشت که این سیاهی در اروپا همچنان امتداد هم دارد. و آن سیاهی قرونی است که آن را به عنوان قرون وسطی نامیدند. در آن قرون خود خوانده گفتند که دین حاکمیّت داشت در حالیکه همین هم خطا است. نمیخواهیم خیلی وارد محتوای این بحث شویم امّا اتّفاقی که افتاد در جریان روشن فکری ایران است که مقام معظّم رهبری فرمودند در ایران روشن فکری از ابتداء بیمار متولّد شده است. چون نهضت ترجمهای که شکل گرفت در نهضت ترجمه ما کتابهای غربیها را ترجمه کردیم و بعضاً و اکثراً نسخههایی که غرب برای خود نوشته بود را روشنفکران به شکلی به خورد ما دادند که گویی ما همین نواقصی را که غرب داشته است را داریم و همین نسخههایی که در غرب وجود دارد به کار ما هم در جامعهی ایرانی میآید این بیماری روشنفکری از اینجا است. آنها چه گفتند؟ آنها گفتند دین 1000 سال و یا 1200 سال از قرن پنجم تا قرن پانزدهم یا از قرن پنجم تا قرن هفدهم بر ما سیطره داشتند پس این وضعیّت ما است. ما آمدیم دین را به گوشهی عزلت کشاندیم ما دین را بردیم در فضای خصوصی وارد کردیم و یک تابلو زدیم و به دین گفتیم ورود شما به مجامع عمومی و به عرصهی عمومی ممنوع است دین نباید وارد عرصهی عمومی شود. دین فقط باید وارد عرصهی خصوصی شود. دین یعنی ارتباط ما با خدا، ارتباط یک انسان با خالق، این ارتباط را یک انسان در هر جایی میتواند با خدای خود داشته باشد. چرا باید دین وارد عرصهی عمومی شود؟ اساساً نباید بگذاریم دین وارد عرصهی عمومی شود. این همان چیزی است که در انقلاب فرانسه اتّفاق افتاد این همان چیزی است که به عنوان لیبرالیسم تعبیر میشود که اصلیترین شالودهی فکری لیبرالیسم در سکولاریسم یعنی جدا کردن دین از عرصهی سیاست است. دین نباید وارد سیاست و وارد عرصهی عمومی شود. لذا متدیّنترین آدمها چه کسانی هستند؟ کسانی که در یک گوشه بنشینند به زندگی خصوصی خود دل خوش دارند و ارتباط معنوی خود با خالق خود، نباید دین را وارد عرصهی عمومی کرد. و میگفتند تجربهی تلخ بشریّت در قرون وسطی ما را بر آن میدارد که مجدّداً دین را وارد عرصهی عمومی نکنیم. این اتّفاقی بود که در دنیا افتاد و شد یک سیلی که بر صورت دین زده شد. سیلی که نتیجهی آن سکولاریسم و جدایی دین از سیاست شد. و این همان چیزی است که جریان روشن فکری ما در نهضت ترجمه به ارمغان برای ما آورد. یکی از سؤالاتی که باید از روشنفکری ما بپرسیم این است که اساساً مگر در ایران دین حاکمیّت داشته است که شما این چنان بر آشتفته شدید و حاکمیّت دینی در آن زمان قیام کردید، کتاب نوشتید، کدام دین؟ در کجای تاریخ ایران حکومت دینی وجود داشته است؟ اگر اروپائیها هم نوشتند به واسطهی آن دین خود تفسیر کرده و خود خواندهای بود که در اروپا حاکمیّت داشت. چه ارتباطی به ما دارد؟ این نکتهی اوّل، دین یک سیلی دیگر هم خورد و آن چه زمانی بود؟ زمانی بود که مارکس و انگلس آمدند به عنوان مبارزه ی با سرمایهداری فلسفه ایجاد کردند در آن فلسفهی خود در بخشی هم به دین تاختند و گفتند اساساً دین خواستار حفظ وضعیّت موجود است. وضعیّت موجود یعنی همان وضعیّتی که سرمایهدار در دست دارد و میخواهد حاکمیّت خود را استمرار ببخشد. لذا گفتند دین افیون تودهها است، دین تریاک است، دین عنصر ضدّ انقلابی است، از دین انقلاب در نمیآید. اساساً در دین خیزش وجود ندارد. دین میگوید اگر بر گونهی چپ من سیلی زدید بر گونهی راست من هم بنوازید چرا که من قائل به سرنوشت هستم و هر چقدر در این دنیا بیشتر سختی بکشم در یک دنیای دیگری اجر و جزا خواهم برد. پس دین اساساً افیون است چون نقش تریاک این است که سلسلهی اعصاب را تخدیر میکند و اگر دردی در نقطهی از بدن وجود دارد به مرکز فرماندهی نمیگذارد که گزارش شود. تریاک که انسان را راحت میکند و آسوده میکند و کسانیکه درد شدید دارند یا تریاک مصرف میکنند یا در بیمارستانها داروهایی که میزانی از موادّ مخدّر را داشته باشد را به بیمار تزریق میکند برای این است که موقّتاً ارتباط بین سلسلهی اعصاب با مرکز فرماندهی و مغز قطع شود تا فرد در یک آسایشی باشد به میزان که این زخم و درد التیاب پیدا کرد اثر دارو هم در آن زمان از بین رود. پس بر این اساس و بر این تفسیر دین افیون است، دین تریاک است، دین را میدهند که مردم نشئه شوند و با فضای دین انقلاب نکنند، با فضای دین خیزش نکنند، با فضای دین اعتراض نکنند، دین ضدّ انقلاب است، دین خواهان حفظ وضعیّت موجود است، دین آن چیزی بود که مطرح میشد. شما نگاه کنید در این فضا انقلاب اسلامی ایران اتّفاق میافتد خیلی جالب است. در فضائی که لیبرالیسم از یک طرف در یک دنیایی به نام دنیای سرمایهداری قدرت را در دست دارد. مارکسیزم از یک طرف در دنیایی که کمونیسم در آن پرچم را در دست گرفته است سردمداری دارد. یک دنیای دو قطبی اینگونه که هر دو در یک موضع مشترک هستند و آن این است که دین نباید وارد عرصهی عمومی شود یکی میگوید دین مقدّس است امّا وارد عرصهی عمومی نشود یکی دیگر میگوید دین افیون است و اساساً نباید دین را اجازه داد که جولان کند دین را باید منکوب کرد. در این فضا انقلاب اسلامی رخ میدهد. ما باید متوجّه باشیم که چه حرکت بزرگی امام ما، مردم ما، انقلاب ما، انجام داد. تحلیل ما از انقلاب اسلامی ما تحلیل درستی باشد. اگر این باشد آن زمان انقلاب اسلامی را با گوجهفرنگی و پیاز و تخممرغ و آب و نان نمیشود تحلیل کرد. یک انقلابی با این عظمت قبل از انقلاب اسلامی ایران خیلیها کتاب تئوریهای انقلاب نوشتند. گفتند انقلابها یا انقلابهای بورجبازی هستند یا انقلابهای مارکسیستی هستند یا انقلابهای سوسیالیستی هستند. امّا هیچکدام در جایی نگفتند که انقلاب میتواند بر مبنای دین انجام شود و جالب است بدانیم و بدانید که پس از انقلاب اسلامی ایران آنها در تئوریهای خود بازنگری کردند و بر ای اوّلین بار گفتند انقلاب با محوریّت دین میتواند شکل بگیرد لذا یک نوع از انقلابها که عمیقترین انقلاب است انقلابهای دینی است. چند نمونه از آن را ذکر میکنم. یکی از آن یک خانمی است به نام هانا آرنت که ایشان میآید این را مطرح میکند که اساساً ویژگیهای انقلابها دنیوی بودن است و اوّلین انقلابی که علاوه بر دنیوی بودن ویژگی به نام دیگری به نام دین و مذهب را در آن گنجاند انقلاب اسلامی ایران است. لذا میگوید این انقلاب، انقلاب شگفتیها است. دیگری اندیشمندی به نام میشل فوکو است. ایشان انقلاب اسلامی ایران را میگوید نخستین انقلاب پست مدرن دنیا است. پسامدرنیته و میگوید این اوّلین انقلابی است که مفاهیمی مانند مبارزات طبقاتی یا دینامیک سیاسی یا جبههبندی اجتماعی در آن نمیشود دید. این آقای فوکو میگوید روح قیام ملّت ایران این بود که میگفتند باید خود را تغییر دهیم، باید شیوهی بودن ما و رابطهی ما با یکدیگر با ابدیّت با خدا و غیرو کاملاً تغییر کند. و تنها در صورت این تغییر است و ریشهای در تجربهی ما است که انقلاب ما، انقلاب واقعی خواهد بود. در همین حال است که انقلاب ایفای نقش میکند. بنابراین آنها از طریق اسلام در جستجوی تغییری در ذهنیّت خویش هستند. پس باید گفت که اسلام در سال 1379یعنی 1357 افوین مردم نبوده است. دقیقاً از آن رو که روح یک جهان بیروح بوده است این میشل فوکو است. که یک چنین سخنانی را نسبت به انقلاب اسلامی ایران مطرح میکند. سائر انقلابها شما یک تغییر در درون نمیبینید یک تغییر بنیادی نمیبینید. اینجا تغییر در بنیادها است، تغییر در باورها است، تغییر در تفکّر است. ایجاد ارتباط با خدا است، ایجاد ارتباط با خویشتن است، ایجاد ارتباط با غیر است. بر یک مبنای و اصول است. یک آقای آبراهامیان که کتاب ایران بین دو انقلاب را نوشته است اینطور میگوید، میگوید نقش مهمّی که اسلام در انقلاب 1357 بر عهده داشت نه تنها تناقضی در تاریخ ایران به وجود آورد بلکه در نگاه نخست به نظر میرسد که خط بطلانی بر این نظریّهی رایج میکشد که نوسازی به دینزدایی، گسترش شهرنشینی، تقویت طبقات جدید و تضعیف طبقات سنّتی میانجامد. میگوید برای اوّلین بار است که یک انقلابی انجام شد این انقلاب یک خط بطلان بر این نظریّه کشید همه گفتند اگر قرار است نوسازی کنیم نوسازی، در اندیشهی سیاسی یک مفهوم است. توسعهی سیاسی و نوسازی اگر خواستیم این کار را کنیم اوّلین گام آن دینزدایی است، گسترش شهرنشینی است، تقویت طبقات جدید و تضعیف طبقات سنّتی است. در انقلاب اسلامی ایران این اتّفاقات نیفتاد و خط بطلان بر آن کشید. یا نیکی کدی که بعدها کاملاً نظریّات خود را بازنگری کرد و انقلاب را مبتنی بر دین نوشت ایشان میگوید انقلاب ایران از لحاظ مرکزیّت داشتن ایدئولوژی رسمی مذهبی و همچنین از لحاظ ماهیّت و منشأ شهوی آن با اکثر انقلابهای اخیر کشورهای جهان سوم تفاوت دارد. این انقلابی است که انجام شد. مطلق مفهوم دین را احیاء کرد. شما به کشورهای اطراف ما تا قبل از انقلاب اسلامی ایران نگاه کنید. اوّلاً از لحاظ تفکّری آنقدر مارکسیسم قوی بود ما امروز را نگاه نکنیم. امروز امام فرمود دیگر باید از این پس کمونیسم را در موزههای تاریخ جستجو کرد. ولی 25 سال پیش هم نگاه کنیم به 35 سال پیش هم نگاه کنیم به قبل آن آن هم نگاه کنیم. حتّی کسانی که متدیّن هستند زمانیکه میخواستند از دین دفاع کنند بعضاً با ادبیّات مارکسیستی دفاع میکردند که یکی از جاهایی که مرحوم علّامهی شهید مطهّری مشکل داشت و برخی از آدمها همین بود که چرا شما از دین با ادبیّات مارکسیستی دفاع میکنید از دین باید با مفهوم خود دین دفاع کرد. چرا آنها آن کار را میکردند؟ بعضاً آدمهای دلسوزی هم بودند. دلیل آن این بود که آنقدر مارکسیسم قوی بود که شما اگر میخواستید از دین دفاع کنید باید سراغ ادبیّاد مارکسیستی میرفتید. همین انحرافی که در برخی از گروههای به ظاهر انقلابی مبارز قبل از انقلاب و منحرف منهد پس از انقلاب اتّفاق افتاد مانند سازمان منافقین خلق که آمدند گفتند جامعهی بیطبقهی توحیدی، بیطبقهی آنها از کجا گرفتند از مفهوم مارکسیستی است یک کلمهی توحیدی هم به آن چسباندند. حالا فارق از بحث منافقین بعضی از آدمها که این نظریّات را مطرح میکردند از سر دلسوزی هم مطرح میکردند. مثلاً گفتند شما میگوئید آخر تاریخ به مارکسیستها میگفتند تاریخ خوب است و کمون ثانویّه تشکیل میشود. ما هم در قرآن داریم «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ» ما هم میگوئیم انتهای تاریخ خوب است. یعنی ادبیّات انفعالی، در مقابل مارکسیسم، شما دست پایین را داشتید ضعیف بودید. دین افیون تودهها بود، دین ضدّ انقلاب بود، دین پدیده برجستهای نبود. همین کشورهای اطراف ما زمانیکه میآمدند حزب و گروه و جریان تشکیل میدادند هیچ صحبتی از دین در آنها نبود ولی در آن سوسیالیزم بود. مثلاً شما به مرام نامهها و اصول اساسی احزاب و گروههایی که در همین کشورهای اسلامی تشکیل شده است نگاه کنید. خیلی از آنها را میبینید که در آنجا سوسیالیسم است امّا چیزی به نام اسلام نیست. چون کسی سر خود را بالا نمیگرفت از اسلام صحبت کند. کسانی که میگویند ما قبل از انقلاب هم نماز میخواندیم، قبل از انقلاب هم دین وجود داشت. حالا آمدند این آخوندها و این آدمها دین را چیکار کردند تحلیل درستی ندارند. بله آن دینی که در عرصهی خصوصی باشد مانع هیچ منکر بزرگی در عرصهی اجتماع نباشد با آن دین کسی مشکلی ندارد. همان اسلامی است که امام تعریف فرمودند به اسلام آمریکایی، همان اسلامی است که امروز شما میبینید در منطقهی ما هم وجود دارد کسی هم با آن مشکلی ندارد. ارتباطات خوب هم با آنها برقرار میکنند. زنها حتّی از کوچکترین حقوق اجتماعی برخوردار نیستند ولی به آنها نمیگویند شما ضدّ حقوق بشر هستید. چرا؟ برای اینکه رابطهی آنها با غرب خوب است. امّا شما در جمهوری اسلامی بیائید بسیاری از حقوق را به مردم دهید که اساساً جمهوری اسلامی متعلّق به مردم است و اعتقاد مسئولین ما همین است. امّا باز هم به دلیل اینکه این اسلام در تفکّری است که در تقاول با منافع استکباری و به اصطلاح جهان شمولی آنها است آنها میآیند در مقابل این موضع میگیرند. خوب پس ببینید یک حرکت بزرگ این چنین را ما انجام دادیم. این حرکت بزرگ چه اتّفاقی افتاد؟ این حرکت بزرگ برادران عزیز و خواهران گرامی یک قدرت نرمی را ایجاد کرد. تعریف قدرت نرم چیست؟ میگوئیم قدرت نرم به معنای توانایی نفوذ در رفتار دیگران است. بدون اینکه شما او را تهدید کنید یا هزینهی مخصوصی پرداخت کنید. قدرت نرم چون آرام و تدریجی انجام میشود اثرگذاری آن بیشتر است و مداومتر این اثر باقی میماند. قدرت نرم میتواند تفسیر سیاستهای فکری و فرهنگی را با یک سری تغییرات بنیاید ایجاد کند. حالا شما نگاه کنید انقلاب اسلامی ایران تولید یک قدرت نرم کرده است و با قدرت نرم خود در دنیا اثر گذاشت. بنده این را در بعضی جاهای دیگر هم گفتم ای کاش یک کسی یک زمانی میگذاشت یک کتابی مینوشت و تصویر امروز دنیا را میکشید که اگر انقلاب اسلامی ایران رخ نمیداد امروز دنیا چه شکلی بود. چون بعضی وقتها نعمت که وجود دارد ما نمیدانیم چه وضعیّتی داریم. زمانیکه از این جادّه اتوبان قم با ماشین داریم عبور میکنیم میگوئیم خوب رفتیم و جادّه را دیدیم. ولی یک بار فکر نمیکنیم که اگر قرار بود در این جادّه بمانیم و ماشین ما خراب میشد چه وضعیّتی را داشتیم. آن زمان که برای ما اتّفاقی بیافتد آن زمان میفهمیم. یک بار بیائیم تصویر دنیا را نگاه کنیم که اگر انقلاب اسلامی ایران اتّفاق نمیافتاد چه وضعیّتی وجود داشت و جمهوری اسلامی ایران چه قدرت نرمی را تولید کرد. البتّه باید یک ابراز تأسّفی کنیم که این حرفهای بزرگ ما در لابهلای برخی از کم کاریهای ما و بد عمل کردن ما مسئولین گرفتار شده است. یعنی حیف انسان هم میآید دل انسان هم میسوزد که آنقدر اتّفاق، اتّفاق بزرگی است که بعداً در بعضی از موضوعاتی که شما میدانید چیست؟ اینکه آی دزد، آی دزد، فساد، دیگری، چی، کم کاریها، بدکاریها، دیگری، این حرفهای بزرگ در یک فضاها و هیجانها و هیاهویها گم شده است که بعضاً خواسته یا ناخواسته ایجاد شده است. شما دنیای امروز را نگاه کنید. دنیایی که دو قطب بزرگ در آن وجود داشت و هر اتّفاقی که میخواست بیافتد باید شما به یک قطب قدرت وصل میشدید. شما آمدید امام فرمود ما هیمنهی آمریکا را شکستیم. این اتّفاق، اتّفاق کمی نیست قدرت بزرگی در دنیا ایجاد شد که امروز بسیاری از کشورها قیام میکنند حرکت میکنند این حرکتی که در مصر انجام شد اگر چه به دلائل زیادی ناتمام ماند. این حرکتی که در یمن انجام شد این حرکت در مصر انجام شد، این حرکتی که در لیبی انجام شد این حرکتی که به عنوان محور مقاومت شکل گرفت شما فقط به یک موضوع نگاه کنید قبل از انقلاب اسلامی ایران رژیمی به نام رژیم اسرائیل، رژیم صهیونستی شکل گرفت. چه چیزی را مطرح کردند؟ مطرح کردند که ما میخواهیم نیل تا فرات را به دست گیریم. از نیل تا فرات متعلّق به ما است. نیل تا فرات به عنوان سرزمین ما است. خوب چه کسانی با اسرائیل مبارزه میکردند؟ دولتهای عربی، دولتهای عربی پس از شکستهای متوالی که از اسرائیل خوردند از رژیم صهیونستی خوردند سمبل و آن محور اصلی مبارزه که کشور مصر بود آمد در کمپ دیوید قرار داد صلح امضاء کرد خوب دولتها از مبارزه کنار کشیدند گفتند باید اسرائیل را به رسمیت شناخت و با اسرائیل زندگی کرد. چه کسانی ماندند یک سری گروههایی برای مبارزه مانده بودند. انقلاب اسلامی ایران که شکل گرفت امام یک استراتژی به کار برد. استراتژی آن این بود اوّلاً رژیم اسرائیل و رژیم صهیونستی را گفتمان قالب دین اسلام و دین و انسانیّت را در مقابل اسرائیل قرار داد این کار خیلی بزرگی بود که امام انجام داد. دوم پرچم مبارزه با اسرائیل را که از روی دوش چند نفر از سران انقلاب اسلامی افتاده بود این را برداشت و روی دوش تک تک مسلمانها و تک تک آزادیخواهان گذاشت. چه اتّفاقی افتاد؟ رژیم صهیونستی نتوانست از نیل تا فرات را بگیرد. بعد آمدند بازی در آوردند گروههای مبارز فلسطنیی را هم پای صلح آوردند نماد آن هم چه کسی بود؟ آقای یاسر عرفات، آقای یاسر عرفات در اسلو رفت و قرار داد اسلوی یک را بست و صلح کرد. پشت سر آن هم اسلو دو قرار وای ریبر و وای پلنتیشن را کامل به این سمت و سو رفت. پس از این آمدند چه کردند؟ گفتند حالا که ما نتوانستیم نیل تا فرات سرزمینی را برقرار کنیم بیائیم نیل تا فرات اقتصادی را ایجاد کنیم. کلّ بازارهای منطقه را به دست رژیم صهیونستی دهیم. اوّلین کنفرانس اقتصادی را هم در کازابلانکای مغرب در مراکش برگزار کردند. امّا سه کنفرانس برگزار کردند و دیگر نتوانستند ادامهی آن را برگزار کنند. چه اتّفاقی افتاد؟ یک محوری به نام مقاومت شکل گرفت این کم نیست. یک روزی دولتهای عربی در مقابل اسرائیل ایستادند و شکست خوردند یک جریان دینی شیعی به نام حزب الله آمده است امروز رژیم صهیونستی را به این فضاحت کشانده است که شما میبینید دیگر من خیلی مفصّل نیاز نیست توضیح دهم جنگ 33 روزه، جنگ 22 روزه همین اتّفاقی که اخیراً افتاد، اتّفاق کوچکی نیست این تغییر در دکترین امنیّتی در دنیا است. این قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران است. این قدرت یک قدرت بر مبنای پول نیست که بعضیها تحلیل میکنند. بعضیها در کوچه و بازار مینشینند آقا جمهوری اسلامی ایران پولهای ما را که نمیدهند به همین عربها و غیره میدهند. خوب این پولها اگر میخواست اثر کند که گفتومان آمریکا باید پیروز میشد چون پولی که آمریکا دارد خرج میکند در مقابل پول جمهوری اسلامی پول نیست. بودجه ایالات متّحدهی آمریکا شانزده هزار میلیارد دلار بسته میشود. بودجه امسال جمهوری اسلامی ایران چیزی که اگر در مجلس تصویب شود حدود هشتاد بین 75 میلیارد دلار است. خود بودجه کلّ کشور ما 75 میلیارد دلار است. بودجه آمریکا شانزده هزار میلیارد دلار است. عزیز من اگر قرار بود پول کارساز باشد که باید گفتمان کاپتالیستی سرمایهداری امروز در منطقهی ما پیروز میشد چون همهی پولها در دست آنها است. نیاز نیست پولهای خود را خرج کنند همین عوامل آنها سعودیها و عماراتیها و کویتیها و قطریها و همینها پولهای خود را خرج کنند باید در مقابل جمهوری اسلامی مگر ما چقدر پول داریم که به آنها دهیم. گفتمان ما است نه پول ما، گفتمانی که امام ایجاد کرد با آن اخلاصی که امام داشت این گفتمان امروز تأثیر گذار است، این گفتمان است که شما در تاریخ لبنان نگاه کنید شیعه همیشه در لبنان موجود پَست بوده است درجهی سه بوده است. اوّل دروزیها و مسیحیها بعد برادران اهل تسنّن ما و بعد شیعیان بودند. فلسفهی رفتن امام موسی صدر به لبنان همین بود که ایشان بتواند شیعه را در آنجا سامان دهد. امروز چه وضعیّتی پیدا کرده است؟ امروز گفتمان غالب شیعی و گفتمان انقلاب اسلامی و امام در آنجا حرف اوّل را میزنند. در سوریّه که باز بعضیها تحلیل نداشتند تصوّر امروز دیگر واضح شد. بعضیها آن روز انتقاد میکردند که شما برای چه در سوریه دارید از بشّار الاسد حمایت میکنید. تصوّر این است که بشّار اسد نماز شب میخواند. نه بشّار اسد هم یک موجود انسان در حدّ خود است با همهی نقاط قوّت و ضعف امّا آنجا هدف بشّار اسد نبود هدف گفتمان مقاومت بود و جالب است یک جا ما زورآزمائی کردیم. گفتمان مقاومت و ایستادگی با گفتمان مقابل این ایستادن در مقابل یکدیگر ایستادند و گفتمان امام در آنجا پیروز شد. گفتمان مقاومت پیروز شد. این اتّفاقاتی است که در دنیا افتاد و امروز داریم آنها را میبینیم. خوب من وقت شما را خیلی نگیرم چند نکتهی دیگر عرض کنم وارد بحث امروز خود شویم. انقلاب اسلامی انجام شد دین غلبه پیدا کرد گفتمان دینی در دنیا ظهور پیدا کرد. این گفتمان یک قدرت نرم ایجاد کرد، این قدرت نرم در دنیا کارهای عظیمی را انجام داد. امّا چه کردند؟ اوّل آمدند در مقابل این گفتمان ایستادگی تمام قدّ با ماهیّت انجام دهند و انجام دادند. توطئه کردند، بر ما جنگ تحمیل کردند، تحریم کردند. امّا امروز توطئهی آنها توطئهی پیچیدهای است. البتّه این توطئه، توطئهی امروز نیست. اوّل هم آمدند توطئهی دوم این بود که ما بیائیم در مقابل این گفتمان اسلامی که با انقلاب اسلامی ایران زنده شد همین را به نوعی ما به نام کنیم. اوّلین تجربهی آنها در پاکستان بود. در پاکستان آن روزی که مقام معظّم رهبری رئیس جمهور بودند پاکستان رفتند. آن چنان جمعیّتی در فرودگاه اسلام آباد جمع شد با اینکه اسلام آباد شهر دیپلماتیک، شهر پایتخت ما نیست که جمعیّت زیادی داشته باشد جمعیّت اسلام آباد پانصد هزار نفر است نمیگذارند خیلی جمعیّت افزایش پیدا کند. ولی زمانیکه ماشین رئیس جمهور ایران از فرودگاه خارج شد با اینکه ماشین زرهی بود مردم بر روی دستان خود بلند کردند. خیلی از نشریّات آنجا نوشتند که صدای پای انقلاب در پاکستان شنیده میشود. صدای پای انقلاب بر مبتنی دین و مبتنی بر اسلام، لذا آمدند چه کردند؟ مطالعه کردند، کار کردند تا در مقابل اینکه ما این گفتمان را تضعیف کنیم چه گفتمانی را باید در اسلام انجام دهیم و در نوع قرائتهای به قول امروزیها از اسلام وجود دارد چه چیزی است؟ گفتند گفتمان سلفیگری و وهّابیّت است. لذا آمدند بچّههای افغانی را برخلاف ما که با افغانیها یکطوری عمل کردیم آموزش آنها و بخشی از کارهای میشود کار کرد ضعف داریم آنها آمدند بچّههای افغانی را که پاکستانیها لب مرز نگه داشتند کمپهایی برای آنها درست کردند و سازمان ملل آنجا سازمان سیاه و برخی از سازمانهای منطقهای اطّلاعاتی و استخباراتی کار کردند و جریان سلفگری را آنجا آوردند و طالبان شکل گرفت که دیدید چه شقاوتهایی کردند خیلی جالب است خود آنها را به وجود آوردند خود آنها به آنها تعلیمات اینگونه و وحشیگرانه که میشود آدمها را سر برید را آموزش دادند و بعد هم آمدند همین سر بریدنها را با دوربینهای خود گرفتند و به نام اسلام در غرب به خورد غرب دادند به خورد جوانان غرب و مردم دادند که این اسلام است. همان اتّفاق را امروز هم دارند انجام میدهند همین چیزی که الآن شما میبینید صحنههای مشمئز کنندهای که شما که مسلمان هستید و در جامعهی اسلامی هستید چنین درکی را دارید که این تفکیک را میکنید ولی دنیای غرب چنین تفکیکی را نمیتوانید کند. این یک بخشی از همان کاری بزرگی است که امام و انقلاب انجام داد برای خنثی کردن آن است. جریاناتی را به اصطلاح در داخل اسلام ایجاد کردند جریانات تروریستی که بیایند اینگونه دین اسلام را و چهرهی دین اسلام را بر آن خدشه وارد کنند. خود آنها هم خیلی از کارها را خود آنها میکنند مثلاً در جریان فرانسه مشکوک است که جریان روشنی نیست بیایند در داخل فرانسه این کارها را انجام دهند بعد همان اوّل هم تابلو را که بردارند بگویند این اسلام است، مسلمانها هستند، تابلوی این چنینی را بر میدارند. این یک بخشی است که توطئههای بخشی خارجی بسیار زیاد است. امّا در بخش داخلی، در بخش داخل باز باید به وصیّتنامهی سیاسی الهی حضرت امام برگردیم که ایشان فرمودند رمز پیروزی انقلاب در دو چیز است. یک انگیزهی الهی دو وحدت و البتّه تواضع نمودند نکتهی سوم که بحث رهبری آن شخصیّت ارزشمند و بزرگوار بود را در آنجا ذکر نکردند. ما اوّلاً باید آن انگیزههای الهی را تقویت کنیم حالا در داخل کشور جریاناتی است جریان اصولگرایی، جریان اصلاح طلبی، پیرو ما که در اینجا جمع شدیم در انتصاب خانوادهی اصولگرایی داریم واقعاً اصولگرایی باید از درون خود را نوسازی کنند. به اصول اساسی انقلاب باز گردیم، انقلاب اسلامی، یکی درست کردن این انگیزهها است که این انگیزهها در سطح کلّی بای به خود باز گردیم و تجدید نظر کنیم. دوم بازگشت به کانون دین و اصل دین است من در محضر فضلا و بزرگان و علما به عنوان یک شاگرد شرمنده هستم ولی آن چه را که میفهمم عرض میکنم «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ» ما باید به اخلاق برگردیم. اصولگرایی که از دایره اخلاق خارج شود باید بدانیم که دیگر اصولگرایی نیست. اگر از دایرهی انگیزهی ایمانی و اخلاقی خارج شویم باید بدانیم که اصولگرایی نیستیم در پوستهای هستیم. پوستهای باقی میماند. پس باید این را در درون خود بازنگری کنیم. وحدت و اتّحاد امّا وحد بر اساس اصول درست، وحدت برای پیروزی نه وحدت برای شکست. کسانی که در جریان اصولگرایی این را ایجاد یک لوپنیزم سیاسی این باید از اصولگرایی طرد شود. اگر ما امروز بفهمیم که چه کاره بزرگی انجام دادیم از طرف دیگر بفهمیم که بقاء این گفتمان در این است که ما بتوانیم این کشور را اداره کنیم. جمهوری اسلامی ایران باید بتواند اقتصاد مردم، معیشت مردم، فرهنگ مردم، زندگی مردم، همهی اینها را تأمین کند و در کنار آن اساسیترین موضوع معنویّت، فرهنگ، الهی بودن جامعه، اینها تأمین شود اگر این شود این گفتمانی که امام ایجاد کرد که ما 35 سال داریم از کیسهی این گفتمان میخوریم و بهره میبریم منظور من بهرهی دنیوی نیست همین چیزی است که در دنیا وجود دارد این گفتمان میتواند استمرار پیدا کند. استمرار این حرکت در چیست؟ در این است که مردم و مسئولین در کنار یکدیگر باشند تکلیف مردم مشخّص است امّا تکلیف جریانات سیاسی، تکلیف کسانی که این بار را میخواهند بر دوش بکشند تکلیف این را باید کاملاً روشن میکنند. باید نوسازی شود. به میزانی که ما از اخلاق فاصله بگیریم ما نمیتوانیم بگوئیم اصولگرا هستیم. خوب شما ببینید ما نمیخواهیم خیلی زخمها را زخمهای کهنه را خیلی باز کنیم میخواهیم یک نتیجهای بگیرم ولی اتّفاقاتی افتاد این دوستان باید بیایند اتّفاقات را بازنگری کنند ببینیم چه کاری باید انجام شود. یک بخشی از آن مسائلی است که بالاخره در طول هشت سال در دولت قبل که به نام آویزان به محاسن اصولگرایی بود به هرحال اتّفاق افتاد اینجا باید اصولگرایی عزم خود را جزم کند و اگر ما اصولگرا هستیم باید بدانیم اگر فرزند ما هم یک خطایی کرد ما باید بگوئیم بله خطا است این اشتباه است لاپوشانی نمیتوانیم کنیم. خیلی از مسائلی که در جریان ادارهی کشور اتّفاق افتاد مسائل قابل نقدی است خوب آنها را باید را باید نقد کرد. چک سفید امضاء نباید به کسی داد این مشیء امام هم همین بود. امام را شما نگاه کنید یک روزی میآید میگوید من حاصل همهی عمر خود را کنار گذاشتم این اصولگرایی میشود ایستادن بر سر اصول، اینکه نمیشود ما بیائیم بگوئیم ما اصولگرا هستیم ولی در این حال اشکال ندارد آدمهایی هستند که یک سری ایرادات خیلی واضحی هم دارند و ما نمیخواهیم روی این ایرادات خیلی بپردازیم نمیشود. دوم دروغ نگوئیم من واقعاً بعضی اوقات از این تریبونها میبینم به نام اصولگرایی ما دروغ میگوئیم بنده در جریان انتخابات سه سال پیش در همین شهر قم سیدی از یک بزرگواری که در جریان اصولگرایی است بعد از انتخابات به دست من رسید. که علیه آقای دکتر لاریجانی صحبت کرده بود. بعد من در برخی از موضوعاتی که ایشان ذکر کرده بود خود من حضور داشتم میگفت خود مرحوم مصنّف بود. هر چه نگاه کردم دیدم ده درصد، بیست درصد آن درست است نود درصد، هشتاد درصد بافته شده است، تنیده شده است، طرف ذهن خود را اینجا آورده است. خوب ما که باید این را بدانیم نباید دروغ بگوئیم هدف که وسیله را توجیه نمیکند؟ میکند؟ مارکسیستها بودند میگفتند این هدف وسیله را توجیه میکند. مقام معظّم رهبری فرمودند با دستمال کثیف که نمیشود یک شیشه را تمیز کرد. باید با دستمال تمیز خوب ما که نمیتوانیم بیائیم دروغ بگوئیم بعد میآئیم احساسات را تحریک میکنیم همان اتّفاقی که سال گذشته مانند دیروزی در مجلس افتاد یکشنبهی سیاه منجر شد به آن اتّفاقی که در بست دو بهمن در قم افتاد نمیخواهیم این زخمها زنده شود ولی بالاخره یک جایی باید یک آسیبشناسی شود یا نشود. آیا مسئولیّتی متوجّه ما است یا نیست؟ خوب بیائیم اینها را بشناسیم. کجا داریم این خشونتها را تئوریزه میکنیم؟ چگونه این آموزشها را داریم میدهیم؟ خوب است که از یک شهری در تقدّس قم که امروز امّ القرای تشیّع به معنای واقعی کلمه است. خدای ناکرده بیاخلاقی آنگونهای بیاید آن هم یک جای محدودی بعد به نام همه تمام شود. و بعد هم بگوئیم خوب ما یک سه، چهار مصاحبه کردیم و گفتیم که ما نبودیم. من اینها را موردی عرض میکنم میخواهم بگویم بعضی از دوستان امروز وحدت را مطرح میکنند. خوب وحدت با چه اصولی؟ چگونه؟ چطور میشود یک جایی به قدرت میرسیم بعد اصولگرا نیستند. کنار بروید. شما کجا بودید؟ شما کجا اصولگرایی هستید؟ به محض اینکه از قدرت میافتیم حالا بیائید همه با هم هستیم دیگر، با هم بودیم دیگر، بیائید. دیگر خیلی چیز خوبی نیست. شما تا میبینید سر قدرت هستیم آقا سلامٌ علیکم ما هم اصولگرا هستیم. شما اصلاً کجا بودی؟ اصلاً کی هستی؟ بله، شما را ندیدیم، کی تشریف آوردید؟ به محض اینکه از اسب قدرت پائین میافتیم آقا همه بیائید دور هم جمع شویم، بیائید خدمت هم هستیم. چرا تشریف نمیآورید؟ مگر شما اصولگرا نیستید. این رفتارها را باید اصلاح کرد اگر اصلاح نکنیم خوب ما بالاخره به عنوان اصولگرایی ادّعای ما چیست؟ ادّعای ما این است که مثلاً داریم میگوئیم ما دنبال بحث دنیای که نیستیم. ما میخواهیم این گفتمان امام را حفظ کنیم. خوب گفتمان امام را باید بر اساس اصول صحیح حفظ کرد. آن چیزی که ما فکر میکنیم این است که باید جریان اصولگرایی یک بازسازی در درون خود کند. برادران عزیز ما در حدّ توان خود داریم تلاش خود را میکنیم. جریانی که ما در مجلس نهم شکل گرفتیم جریانی بودیم که از ابتداء حالا بعضی از آقایان الآن گفتمان اعتدال و اینها را مطرح میکنند برخی هم خوب خیلی با سرعت برای این گفتمان تشریف آوردند ولی خوب ما در ابتداء همین گفتمان را مطرح کردیم. تا عقلانیّت، اعتدال درست حرکت کردم. در همین مسیر هم تلاش کردم که در مجلس شورای اسلامی در دورهی نهم کار خود را انجام دهیم. البتّه معنای آن این نیست که ما هم ایراد نداریم ما هم دهها ایراد داریم و حتماً هم باید نقد پذیر باشیم جریان ما هم میتواند مورد نقد قرار گیرد. امّا اعتقاد ما بر این است که باید درست حرکت کنیم، صحیح حرکت. کنیم، دروغ نگوئیم، سر یکدیگر کلاه نگذاریم، از هم استفادهی سیاسی و سوء استفادهی سیاسی نکنیم. خود را محور ندانیم بقیّه را سیاهی لشکر بدانیم. من بعضیها را دیدم در جریان هفت به علاوهی هشت که در دورهی قبلی انتخابات تشکیل شد خوب بنده هم به عنوان نمایندهی آقای دکتر لاریجانی بودم و در جلسات شرکت میکردم. الان هم آقایان تا چند جلسه میگفتند خوب آقای لاریجان چرا نماینده دارد؟ که یکی از جلسات آقای آیتالله مهدوی کنی که خوب بنده شاگرد ایشان بودم ایشان هم به بنده لطف داشتم همیشه هم نظارت ایشان این بود آقای جلالی خود ما، ایشان گفتند من از شما گلایه دارم یک آقایی را هم نام بردند و گفتند از فلانی من خیلی گلایه دارم من به آن آقایان گفتم شما نماینده دهید، من به آقای لاریجانی گفتم نماینده دهید. برای چه شما این حرفها را میزنید. بعد هم آقایان طوری حرکت میکردند که از ابتداء هیئت رئیسهی مجلس را داشتند برای مجلس فعلی میچیدند. بر این اساس میگفتن این آقا در لیست وحدت باشد یا نباشد؟ ما هم آنجا ایراد میگرفتیم آقا این کار خوب نیست. شما آیندهی اصولگرایی را به خاطر هئیت رئیسهی مجلس گروگان نگیرید. هیئت رئیسه یک کسی میشود. اینکه مهمّ نیست اتّفاقاً همین هم معکوس شد. ما زمانی که داخل مجلس آمدیم جمعیّت زیادی کسانی که رأی آوردند در لیست وحدت اصولگرایان نبودند. هر چه آن دوستان میگفتند بیائید با یکدیگر جمع شویم من به آنها میگفتم من که به آنها میگویم بیائیم جمع شویم خود آنها نمیآیند. میگویند چطور شما تا یک ماه پیش به ما میگفتند شما اصولگرا نیستید امروز میگوئید اصولگرا هستید. به ما هم میگفتند ما از اوّل خواهان آن نبودیم که تشدّد ایجاد شود. امّا بسیاری از آنها در لیست اصولگرایی نبودند روی همان نگاههای تنگ و تاریک، در لیست از رقبای آنها حمایت شده بود آنها هم بچّههای اصولگرا و خوبی بودند. زمانیکه در مجلس آمدند ما به آنها میگفتیم بیائید جمع شویم آنها هم میگفتند ما جمع میشویم آنها تا یک ماه پیش ما را اصولگرا میدانستند. حالا چطور شد ما اصولگرا شدیم بیائیم با اینها جمع شویم. وگرنه ما همان اوّل مجلس جلساتی تشکیل دادیم گفتیم ایراد ندارد بیائید با هم جمع شویم. ولی با نگاه تنگ و تاریک نباید باشیم نگاه ما نباید نگاه تاریک باشد، نگاه ما نگاه هستی نباشد، نگاه نگاه جذبی باشد. باید آدمها را جذب کرد، جمعیّت اصولگرایی را باید زیادتر کرد، با رفتارهای خشن با گفتارهای خشن با کنار زدن آدمها با هر روز برچسب زدن آدمها، بلاخره ما قائل به خدا و قیامت هستیم یا قائل نیستم. اگر قائل نیستیم بالاخره ما در محضر همین علمای بزرگوار پای منبر نشستیم از قرآن برای ما خواندند «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» یک روزی باید جواب دهیم مگر ما میتوانیم در مورد افراد هر چیزی را بگوئیم. خوب میگوئیم در سایتهای خود هر چیزی مینویسیم. بعضی اوقات خوابهایی را که میبینیم فردا به عنوان یک واقعیّت مینویسیم و میگوئیم این گونه است خوب اینکه نمیشود این را باید اصلاح کرد. حالا من فکر میکنم که این ظرفیّت وجود دارد و میتوانیم این کار را انجام دهیم. إنشاءالله دوستان دیگر هم کمک کنند، شما دوستان بزرگوار هم کمک کنید، قم هم کمک کنند، دوستان بزرگوار ما کمک کنند بالاخره محوریّت این انقلاب محوریّت دین است، محوریّت روحانیّت است. تا زمانیکه دست ما متصّل و دین و روحانیّت است آسیب نمیبینیم. امام ما هم فرمود و این را باید سرلوحهی کار خود قرار دهیم باید ببینیم پیشرو حرکت ما روحانیّت اصیل است. پیشرو حرکت ما مرجعیّت است، پیشرو حرکت ما رهبریّت بزرگوار انقلاب اسلامی است که با دلسوزی مرتّب ما را نصیحت میکنند، مسائل اصلی کشور را مطرح میکنند. که امیدوار هستیم إنشاءالله این را پیگیری کنیم و جریان اصولگرایی این است که جریان پویا باقی بماند. ما به دوستان عرض کردیم اگر میخواهید اصولگرایی را تعطیل کنید همین جمع محدود مرتّب بر طبل اصولگرایی بکوبید بقیّه مجبور هستند آهسته آهسته کنار روند. امّا در جریان اصولگرایی یک جریان عقلانی و جریان متدیّن و جریان اصولی اکثریّت را دارد. بله شاید در تریبونها کمتر باشد. خیلی اهل سر و صدا و جنجال نباشند این جریان را باید سامان داد، این جریان را باید شکل داد. جریان اصولگرایی یکی از جریانات اصیل و اصلیترین جریان انقلاب اسلامی است و ما باید از گفتمان انقلاب اسلامی و گفتمان امام و گفتمان رهبری دفاع کنیم و نگذاریم عدّهای این گفتمان را به نام خود بد تفسیر کنند.
تکبیر1:36:16
تفسیر بد این گفتمان امروز یک خیانت است. ما امروز باید مراقبت کنیم. ما از علمای بزرگوار خود تشکّر میکنیم. از روحانیّت ارزشمندی که دارند هزینه میپردازند، دارند در مقابل آن گفتمانی که میخواهد انقلاب اسلامی را در سطح نازل و کوچک و در ذهنهای بستهی خود تجزیه و تحلیل کنند ایستادگی میکنند. ما از این روحانیّت پیشرو تشکّر میکنیم و از آنها خواهش میکنیم ما را هدایت کنند در این عرصه وارد شوند. همه دست به دست یکدیگر دهیم. این گفتمان امام را، گفتمان رهبری را، گفتمان انقلاب اسلامی را نگذاریم محجور شود، نگذاریم بعضیها به گونهای تفسیر کنند که شما به نسل جوان خود در دانشگاه نتوانید از این گفتمانی که در دنیا یک تحوّلات آفرید دفاع کنید. امّا در سطح دانشگاه شما آنقدر بسته میگوئید، آنقدر این گفتمان را کوچک میکنید که شما نمیتوانید شما نمیتوانید جلوی چهار نفر جوان دفاع کنید. این کار خوبی نیست، این خدمت به انقلاب نیست. امیدوار هستیم همه کمک کنند که این گفتمان اصلی این حرکت و نهضت همان گفتمان امام است، همان گفتمانی که تحوّل آفرید، همان گفتمانی است که قلبها را در دنیا به سمت این انقلاب، این دین، و این تشیّع جذب کرد. إنشاءالله این بتواند همچنان مستمر باقی بماند. از همهی شما سروران عزیز تشکّر میکنم و از اینکه وقت شما را هم گرفتم عذرخواهی میکنم از علماء ارزشمند و بزرگوار حاضر در جلسه که بنده به عنوان شاگرد ایشان چند کلمهای به هر حال مصدع شدم از همهی شما عزیزان و سروران گرامی پوزش میطلبم.
«وَ السّلامٌ عَلَیکُم وَ رَحمَةٌ الله»
پایان
لینک کوتاه