«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»
«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ» (صلوات)
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ بَارِئِل خَلَائِقِ أَجمَعِینْ وَ الصَّلاةُ وَ السَّلامُ عَلَی سَيِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا الْعَبدِ مُؤَیَّد وَ الرَسُولِ مُسَدَد الْمُصْطَفَی الأمجَد أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّد (صلوات) وَ عَلَی آلِهِ الطَیبینَ أطْهَرین وَ لَا سِیَّمَا بَقیَةَ الله فِی الْاَرَضین رََََّبنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ».
دههی مبارک فجر و دوازده بهمن سالروز طلوع خورشید امام بر سرزمین جمهوری اسلامی و سرزمین ایران تبریک و تهنیت عرض میکنم و گرامی میداریم یاد و نام امام شهیدان و شهدای سرافراز اسلام، انقلاب اسلامی، دفاع مقدّس و بین الملل اسلامی و از همهی برگزارکنندگان و شرکتکنندگان در این جشن و در نخستین برنامهی این ایّام و مناسبت مبارک تقدیر و تشکّر میکنم. من جشن شما را در اوّلین برنامه با یک نگاه به بین الملل انقلاب اسلامی و تغییراتی که انقلاب اسلامی در معادلات جهان معاصر و بین الملل به وجود آورده است آغاز میکنم و موضوع سخن من ابعاد بین المللی انقلاب شکوهمند اسلامی است. چرا که این بعد در تاریخ انقلاب و در تحوّلات انقلاب بسیار مهم است، در اندیشهی امام و مقام معظم رهبری جایگاه رفیعی دارد و شاید کمتر هم به آن توجّه کنیم. بنده هم به دلیل مسئولیّتی که در بیش از یک دههی گذشته در عرصهی بین الملل داشتم این موضوع را انتخاب کردم تا در محضر شما دوستان عزیز مطرح کنم. آن هم در قم که پایگاه درخشش انقلاب اسلامی است. قم باید به خود ببالد بر اینکه پایهریز حرکتی بود که امواج آن همچنان توفنده در صحنهی جهانی رو به پیشرفت است. من در ده، پانزده عنوان وضع جهان قبل از انقلاب اسلامی را با وضع جهان پس از انقلاب اسلامی مقایسه میکنم.
1- قبل از انقلاب تئوری در عالم حاکم بود مبنی بر پایان عصر دین به خصوص دین اجتماعی و سیاسی این تئوری و نظریه در علوم اجتماعی و علوم سیاسی سکّهی رایج بود. دوستانی احیاناً اگر مطالعاتی در حوزههای علوم اجتماعی و سیاسی و تحلیلهای سیاسی عصر قبل از انقلاب داشته باشند حتماً میدانند که این نظریه بسیار جا افتاده بود. که آقا جان با پیشرفتهای بشر تجربه کرد رشد و اعتلای علمی و فنّاوری بشر و با آن رویکرد مادّهگرایانه و حسگرایانهای که در غرب پایهریزی شده بود عصر دین تمام است. این خیلی مطلب جا افتادهای بود. نشانههای آن را بعد عرض خواهم کرد. عصر دین تمام است. حداکثری که در جهان غرب و به طبع آن در خاورمیانه، در جهان اسلام پذیرفته میشد این بود که دین فردی منزوی این قابل قبول است. یک گوشه را دین در حوزهی مسائل قلبی، فردی میگیرد. امّا اینکه دین بتواند در عرصه جامعه و سیاست نقش آفرینی کند این قطعی است که دورهی آن به پایان رسیده است. این یک، محصول تمدّن غرب در سه، چهار قرن و بعد از دورهی رنسانس این بود که عصر دین تمام شده است. یک خط بطلان باید بر دین نه فقط اسلام بر همهی ادیان کشید به ویژه در عرصه سیاست و جامعه، یک خط بطلان بکشید در حافظهی بشر رفت دیگر در عرصهی سیاست و جامعه و فرهنگ و مسائل عمومی و اجتماعی جایی برای دین نیست. چه اسلام، چه مسیحیّت و امثال این ها. خوب تجربهی آن ها، مهمترین تجربهی آنها همین مسیحیّت بود. اسلام هم در یک انزوا بود که عرض خواهم کرد. خوب این یک قصّه بود. فرقی هم در اینجا بین بودایی و مسیحی و مسلمان نبود. تقریباً همه را به یک چوب میراندند. ادیان، ادیان ابراهیمی، غیر ابراهیمی، توحید، غیر توحیدی همهی اینها برای گذشتهی تاریخ خوب هستند. این حرف هم برای غربیهای آن زمان بود، هم برای شرق آن زمان که مارکسیسم بود همه بر این اتّفاق داشتند. شالودهی تمدّن غرب هم شالودهی مادّی، حسّی و ماتریالیستی بود. این یک اصل بود. در پیش از انقلاب این سکّهی رایج عالم بود. هم در تئوریهای علمی این را میگفتند، هم در عرصهی اجتماعی و صحنهی سیاسی خبری از هیچ دینی نبود. آن وقت که امام در فضیّه، در مسجد اعظم فریاد زدند که من مثل پاپ نیستم که روز یک شنبه بیایم و مراسمی را اجرا کنم و بعد هم بروم در خانه بنشینم این در واقع یک فریاد بر بطلان این تئوری بود. این محور اوّل و سکّهی رایج در عالم بود. انقلاب اسلامی این معادله را تغییر داد و خیلی جالب است بدانید ملّت شریف و بزرگ ما که پدیدآورندهی این انقلاب شکوهمند است بداند که نه تنها در طی انقلاب اسلامی یک بیداری اسلامی در جهان اسلام رخ داد بلکه یک بیداری مسیحیّت هم پیدا شد. بیداری دینی در ادیان مختلف پیدا شد؛ یعنی مسیحیها حس کردند که نه اینطور نیست که در دین هیچ سرمایه برای عرضه در مسائل اجتماعی و سیاسی نباشد. دوستانی که اهل مطالعه هستند میدانند که در مسیحیّت یک الاهیّات رهاییبخش وجود دارد. الاهیّات رهاییبخش یعنی نگاه فعّال به مسیحیّت، آوردن مسیحیّت در صحنهی مبارزهی با ظلم و فساد و عرصهی اجتماعی، انقلاب اسلامی حتّی مسیحیها را هم بیدار کرد و به آنها نشان داد که یک سرمایهی بزرگ در خود مسیحیّت وجود دارد. این راه انفعالی که مسیحیّت طی میکند راه غلطی است. حتّی در ادیان دیگر اگر کسی دقّت کند در همین مکتب بوداییها آن هم ما نشانههایی را میبینیم و در مکاتب دیگر نشانههایی میبینیم از اینکه در این سه، چهار دههی اخیر یک خیزشهای نویی پیدا شد. غالب اینها تحت تأثیر هیمنه انقلاب اسلامی و تجربهی جدید انقلاب اسلامی است. این یک نکته شما قبل از انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب شاهد این هستید که یک تحوّلی در کلّ ادیان و در جهان اسلام رخ داد مبنی بر اینکه نه، عصر پایان دین نیست، دین هنوز هم حضور دارد. البتّه این ظرفیّت در اسلام، ظرفیّتی است که در جای دیگر نیست و به خصوص در مکتب پر افتخار اهل بیت یک ظرفیّت عظیمی است که در سایر مذاهب و مکاتب دیگر وجود ندارد. این بیشتر حالا بحث علمی و معرفتی است.
2- در دورهی قبل از انقلاب جهان به بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود. همه مستحضر هستید و در این تقسیمبندی سیاسی و اجتماعی جهان اسلام اصلاً به شمار نمیآمد. بعد از جنگ جهانی اوّل دنبال آن جنگ جهانی دوم جهان بین متّفقین تقسیم شد. مستحضر هستید که جنگ جهانی دوم رخ داد پیروزمندان در جنگ جهانی دوم آن پنج قدرت اینها به دو بلوک تقسیم شدند. پنج قدرت بودند در برابر آلمان نازی ایستادند. آلمان شکست خورد. این پنج قدرت به دو بلوک و قدرت منحصر در عالم تبدیل شدند. شاید دو ماه قبل، سه ماه قبل، سه، چهار ماه قبل در محضر حضرت آقا، مقام معظّم رهبری بودیم و جمعی از نمایندگان ایشان در محضر ایشان بودند. جلسهی بیست نفره بود. ایشان یک تحلیل خیلی خوبی از وضع بعد از جنگ جهانی دوم ارائه دادند. جنگ جهانی دوم رخ داد. چهار، پنج سال طول کشید. متّفقین یعنی آمریکا و قدرتهای اروپایی به اضافهی شوروی سابق متّحد شدند و در برابر آلمان نازی ایستادند. هیتلر را شکست دادند. پس از پایان جنگ اینقدرتهای پنجگانه به دو قدرت بزرگ سیاسی تبدیل شدند. یکی غرب به رهبری امریکا شد، دیگری هم شرق کمونیستی به رهبری شوروی شد. نقشهی جغرافیایی عالم اگر شما تا قبل از انقلاب کسی بررسی کند میبیند که در این نقشه عالم دو پاره شده است. یک بخش آن، آن چهار قدرت غربی به رهبری امریکا هستند که بلوک غرب را سامان داده، شکل داده. یک قسمت هم شوروی کمونیسم شده است و مارکسیسم و محور آن هم روسیهی امروز شده است. یک بلوک را در دنیا شکل داده است. در عالم سیاست و تحلیلهای سیاسی و قدرت سیاسی همین دو بلوک است که برآمده از جنگ جهانی دوم بود و در آن عصر بعد از جنگ جهانی دوم نامی از اسلام و قدرت سیاسی اسلام وجود ندارد. بعد از مدّتی یک جنبش غیرمتعهدها شکل گرفت. این هم حتماً آنها که آن زمان را مطالعه کردند و به یاد دارند میدانند با دو بلوک غرب و شرق از دل جنگ جهانی بیرون آمد. یک طرف آمریکا، یک طرف شوروی بعدها به مدّت یک دهه و مدّتی که گذشت جمعی از قدرتهای شرق، آسیا، شرق اسلامی و غیر اسلامی و آفریقا نشستند کنار هم گفتند ما یک قدرت سوم درست کنیم. نام اینها غیر متعهدها شد که هنوز هم به یک شکل ادامه دارد. این غیر متعهدها هیچ به شکل یک قدرت قوی حاضر در صحنهی جهانی پیدا نشد. علّت هم این بود که تئوری نداشتند، ایدئولوژی نداشتند، فکر نداشتند. این مجموعه فقط میخواستند از یوق دو قطبی امریکا و شوروی بیرون بیایند. این را میخواستند. پنجاه کشور هم در آنجا عضو شدند ولی همان کشورها را شما تحلیل که میکنید میبینید در واقع یا در بلوک شرق هستند یا در بلوک غرب هستند. قبل از انقلاب اینها را دارم عرض میکنم. بنابراین قبل از انقلاب اسلامی اسلام و کشورهای اسلامی جایی در معادلات قدرت مطلقا ندارند. برای اینکه من به اختصار عرض کردم بعد از جنگ جهانی آن پنج قدرت، دو قدرت اصلی شدند بعدها هم یک غیر متعهدهایی آمد که آن هم چیزی را نمیتوانست در عالم تغییر دهد. قدرتی نداشت، پشتوانهی فکری نداشت. خود این غیر متعهدها یک طیف از کشورهایی بودند که در ایدئولوژی و فکر و سیاست و همه چیز با هم اختلاف داشتند. بسیاری از آنها نهایتاً تحت تأثیر افکار یا امریکایی یا شرقی کمونیستی بود و لذا هیچ قدرتی نبود که بشود به عنوان قدرت سوم به شمار بیاید. این هم تقسیمات جهان این محور دوم. انقلاب اسلامی شما ملّت بزرگ این قانون را هم تغییر داد. درست است که ما در میانهی راه و بلکه آغاز راه یک قدرت بزرگ اسلامی هستیم امّا امروز اسلام، اسلام سیاسی، اسلام انقلابی، اسلام امام، اسلام رهبری یک قدرت در جهان است. البتّه این در آغاز راه است. آن معادله که یک سو بلوک شرق، یک سو بلوک غرب این در هم کوبیده شد بلوک شرق فرو ریخت. بلوک غرب و امریکاییها هم چند سال تلاش کردند بگویند ما دهکده جهانی است و ما تنها قدرت عالم هستیم ولی این اکنون به صورت یک افسانه است. البتّه ما در شرایط خیلی حسّاسی هستیم. تعبیر مقام معظّم رهبری در همان جلسه که عرض میکنم تعبیر ظریفی بود. ایشان میفرمودند که وضع امروز جهان اسلام یک وضع ژلهای است. ما شرایط بسیار حسّاسی هستیم. یک نقطهی عطف تاریخی را داریم سپری میکنیم. در این نقطهی عطف باید امّت اسلامی یک قدرت شود و جایگاه خود را در معادلات جهان احراز کند. این آرزوی انقلاب اسلامی است. پایههای این ریخته شده است امّا هنوز با آن فاصله داریم. خوب این هم نکتهی دوم در نکتهی اوّل من عرض کردم تئوریهای علمی جامعهشناسی و علوم سیاسی مبنی بر پایان عصر دین با درخشش انقلاب اسلامی فرو ریخت. امروز در علوم سیاسی و اجتماعی کسی این حرفها را نمیزند.
2- آن معادلات سیاسی قدرت در عالم که تقسیمی شده بود و در این تقسیمبندی سیاسی و جغرافیایی سیاسی عالم اسلام و کشورهای اسلامی جایگاهی نداشتند. این هم تغییر کرد. البتّه ما در
آغاز این تغییر قرار داریم.
3- مکتب مبارزه قبل از انقلاب مارکسیسم و کمونیسم بود. این هم خیلی چیز عجیبی بود. کسانی که حالا مثل من که یک مقدار از آن زمان به یاد دارم، من از حدود پنجاه در قم بودم، در حوزه بودم. خوب چند سالی قبل از انقلاب فضای حوزه و فضای مبارزاتی را درک میکردم. کسانی که بیشتر آن تجربه را دارند. بیشتر این را حس میکنند که در آن زمان در عرصهی جهانی داخل کشور ما هم همین بود. مبارزه با اسلام فاصله داشت. اسلام مکتب مبارزه نبود. شما در برابر اسرائیل مبارزان مقابل اسرائیل عمدتاً سر از بلوک شرق و تفکّرات مارکسیستی و کمونیستی درآوردند. جالب این است که گروههای مسلمان هم وقتی که میخواستند با آمریکا یا اسرائیل مبارزه کنند نمیتوانند بگویند ما مسلمان هستیم و اسلام دارای منطق مبارزه و انقلابی است. اصلاً در ذهن همهی عالم این بود که مبارزه یعنی پناه بردن به شرق کمونیستی و زیر پرچم آنها جمع شدن برای اینکه وارد یک مبارزه شویم. این هم یک سکّهی رایج فضای مبارزاتی بود. در همین کشور ما همین جریانات التقاطی که از آنها مستحضر هستید همهی اینها تحت تأثیر مارکسیستها بودند. یا مارکسیست بودند مثل فدائیان خلق و امثال اینها یا مثل منافقین اینها در ایدئولوژی خود تحت تأثیر آنها بودند. در جزوههای منافقین الآن هم است این جزوهها را اگر کسی مطالعه کند میبیند که میگوید ما مسلمان هستیم امّا منطق مبارزه را باید از مارکس و انگلس و مکتب کمونیسم گرفت. آن دستگاه مبارزاتی اینجا است. میدانید این یعنی یک شرک، شرک؛ یعنی اینکه اسلام نمیتواند انسانها را نجات دهد، یعنی نمیتواند انسان را به سعادت برساند. در برابر هجمههای ستم آن را مقاوم کند در حالی که در اسلام همهی نسخههای شفا وجود دارد. این هم یک سکّهی رایجی بود. در برابر اسرائیل، در برابر قدرتهای زورگو، در برابر آمریکا، در پهنهی جهانی و در ایران ما منطق مبارزه، منطق اسلام نبود. این هم یک سکّهی رایج بود. یک قانون حاکم بر مبارزات در عالم بود. جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی پدیدهی مبارک بهمن خونین، پدیدهی مبارکی که از این پایگاه علم و جهاد و انقلاب و قم برخاست این معادلهی سوم را هم تغییر داد. اکنون ما میبینیم که در عالم هر جا که سخنی از مبارزه باشد آنجا اسلام هم حضور دارد و حتّی دشمنان انقلاب اسلامی برای اینکه این انقلاب را از پا دربیاورند نسخههای بدلی درست میکنند که بگویند داعش و امثال این ها. این هم نکتهی سوم که خیلی مهم است. من به خصوص به دوستان جوان خود عرض کنم. دوستان جوان و عزیزی که عصر شکوهمند امام و انقلاب اسلامی را درک نکردند و کمتر میتوانند حس کنند که ما چه روزگاری داشتیم و این انقلاب چه افتخاری برای ما به بار آورد. به خصوص در عرصهی جهانی و بین الملل.
4- اسلام محصور در یک دو قطبی شده بود در جهان اسلام، اسلامی که مورد توجّه بود یا اسلام ارتجاعی کهنهپرست بود یا اسلام التقاطی روشنفکرزده بود و جاي اصلاً منطق یک اسلام ناب، اصیل تمام عيار در جهان اسلام خالي بود؛ جایی نبود که قدرت عرضهی یک اسلام ناب را داشته باشد که همهی ابعاد را بتواند پاسخ دهد. اسلام یا اسلام درباری سعودي و پادشاهيهاي منطقه بود یا اسلام دربار شاهنشاهي ايران بود يا اسلام همین منافقین و گروههاي التقاطي و امثال اینها بود. فریاد اسلام ناب در غوغا و هیاهوی این اسلامهای قلّابی و بدلی اصلاً شنیده نمیشد. اگر قدرت الهی، اعجاز آسمانی و امام بزرگوار نبود هرگز نميشد این فریاد درست و ناب در این غوغا خود را نشان دهد. یک غوغایی بود که اسلامها دست اینها بود. درباریها، وابستگان، مزدوران یا روشنفکرزدههایی که انواع این گروهها در خود کشور ما و در جهان عرب و دنیای اسلام وجود داشته است. این هم تغییر کرد؛ یعنی آن شرایط اسلام دو قطبی ارتجاعی یا التقاطی مبدّل شده به امروز که ما یک اسلام داریم اسلامی که هم انقلابی است، هم عقلانی است، هم حضور در صحنهی مبارزه دارد هم در عین حال پیام نجاتبخش برای بشر دارد.
5- اسلام در غرب، این هم یک محور دیگر است که انقلاب اسلامی روی این اثر گذاشته است. مستحضر هستید که اقلیّتهای مسلمان در کشورهای غربی منتشر هستند. الآن هم من جمعیّت جهان اسلام را آخرین آمار آن را عرض میکنم. از یک میلیارد و ششصد میلیون جهان اسلام عبور کرد؛ یعنی به سمت یک میلیارد و هفتصد در حال حرکت است. در آمارها مستحضر هستید بزرگترین دین از لحاظ پیرو مسیحیّت است. دو میلیارد و دویست، سیصد میلیون جمعیّت دارد. بعد از آن در ادیان الهی اسلام است و این را هم خدمت شما عرض کنم خیلی جالب است که بیش از نیمی از بشر امروز هنوز خارج از ادیان الهی و توحیدی هستند؛ یعنی آیین بودا، آیین هندو، آیین کنفوسیوس و آیین شینتو و چند آیین خرد دیگر که غالباً آیینهای یا بتپرستی هستند یا غیر ابراهیمی هستند. اینها تقریباً نیمی از جمعیّت جهان را در اختیار دارند. وظیفهی ما این است که از همین قوم و از این حوزه این پیام را به آنها هم برسانیم. آن نیم دیگر، کمتر از نیمی که در ادیان ابراهیمی هستند آمار آن همین بود که عرض کردم. مسیحیّت است بعد اسلام است. خوب یهودیّت و اینها عددهای کمی به لحاظ جمعیّت دارند. خوب این یک میلیارد و ششصد، هفتصد میلیون جمعیّت مسلمان در پنجاه و سه، چهار کشور اسلامی هستند که عمدتاً در خاورمیانه و شرق و بخشی در آفریقا است و اقلیّت مسلمان تقریباً در عمدهی کشورهای جهان به خصوص در حوزهی اروپا و آمریکا حضور دارند. اقلیّت مسلمان یک اقلیّت خیلی قوی هستند. این اقلیّتی که در بالای صد کشور عالم حضور دارند که شاید جمعیّت مثلاً دویست میلیونی شود؛ یعنی دویست، سیصد میلیون از جمعیّت مسلمان در شکل اقلیّت در کشورها زندگی میکنند البتّه مثل هند و اینها اگر ما حساب کنیم شاید سیصد میلیون هم بیشتر شود. خوب این اقلیّت مسلمان قبل از انقلاب یک اقلیّت کاملاً در حاشیه و انزوا بود. هیچ ارزشی در نظامهای سیاسی و اجتماعی جهان نداشت. این هم محور پنجم انقلاب اسلامی در محور پنجم این معادله را هم تغییر داد. در دوازده بهمن سالگرد انقلاب در شهری که پایگاه انقلاب است شما این ملاحظات را کنار هم بگذارید فریاد نسل پیشین ما در همین قم در چهارمردان و در خیابانهای قم انقلابی را پدید آورد که اینطور معادلات عالم را تغییر داده است که حالا من بخشی از آن را امشب دارم خدمت شما عرض میکنم. این عظمت شما است. عظمت انقلاب است، امام است، ملّت بزرگ ما است، رهبری عظیم الشأن ما است، خوب این معادله هم تغییر کرده است. امروز میدانید، همهی شما میدانید. من به عنوان یادآوری عرض میکنم. چرا این قضایا در فرانسه رخ میدهد؟ در جای جای کشورهای اروپایی و آمریکایی رخ میدهد؟ برای اینکه آنها حس میکنند در پرتو انقلاب اسلامی یک اقلیّت مسلمان قدرتمند حاضر در صحنه در غرب شکل گرفته است. اینها نمیتوانند حریف این اقلیّت شوند. در فرانسه بالای شش میلیون مسلمان حضور دارد، در آمریکا همین طور، در آلمان، شما چهار کشور بزرگ اروپایی را نگاه کنید فرانسه، آلمان، ایتالیا و انگلیس این چهار کشور پر جمعیّتترین کشورهای اروپای غربی است. در هر چهار کشور جمعیّت اقلیّت مسلمان بالای سه، چهار میلیون است و این جمعیّت امروز حرف دارد و حاضر در صحنه است. خوب اینها برای اینکه همین را تضعیف کنند این موج را ایجاد کردند تا نسل جوان را از این اسلام و اقلیّت مسلمان دور کنند. پیام رهبری عظیم الشأن ناظر به این قصّه است. ما باید همه تلاش کنیم که نسل جوان بفهمد که در این غوغای اسلامهای بدلی و قلّابی یک اسلام ناب دل نشین اثرگذار دلپذیر که هم عقلانی است، هم انقلابی است، هم به نیازهای گوناگون بشر جواب میدهد حضور دارد جواب میدهد. این برای این است که این موج انقلاب اسلامی در آنجا مهار شود.
بنابراین اقلیّتهای مسلمان در جهان به ویژه در اروپا و آمریکا جان گرفتند، از انقلاب اسلامی الهام گرفتند و به همین دلیل این همه دشمنی و نقشه آمد تا این اقلیّت را بی خاصیّت کند و ظرفیت آن را پایین بیاورد.
6- در عرصهی جهانی و تغییری که انقلاب اسلامی در عرصهی جهانی داد این بود که بین الملل اسلامی و امّت اسلامی معنی نداشت بسیار ضعیف بود. اصلاً اینکه امّت اسلامی ضمن اینکه دارای ملّتهای گوناگون است، مذاهب گوناگون است امّا میتواند در یک اصول کلان به یک وحدت برسد این خیلی معقول نبود و به نامهای مختلف شیعه، سنّی، مرزهای جغرافیایی قومی، ملیّتی، مذهبی این وحدت قابل فهم نبود. هنر بزرگ امام این بود که با همهی تعصّبی که امام بر مذهب پر افتخار تشیّع داشت امّا یک منطق وحدتی را به امّت اسلام عرضه کرد. این هم یک تغییر بزرگ در معادلات مذهبی و دینی عالم بود. این هنر بزرگ امام بود. شما کم دارید از عاشقان امام و انقلاب اسلامی که در مذاهب دیگر اسلامی هستند. البتّه در این سالهای اخیر خیلی توطئه کردند تا این مسئله را از بین ببرند ولی واقعاً همچنان هم همینطور است. جالب این است که انقلاب اسلامی در گسترش معارف اهل بیت و اندیشهی اهل بیت دستآوردی داشته که هیچ کس نداشته است. ما اینجا یک نکته را باید بگوییم در حاشیه عرض کنم. خوب یک عدّه هستند با نام ولایت یک افراطهایی را ترویج میکنند. این بزرگترین ضربه را به گسترش معارف اهل بیت در عالم میزند. این همان چیزی است که رهبری فرمودند تشیّع انگلیسی. اینها غافل هستند. انقلاب اسلامی ضمن اینکه به وحدت اسلامی توجّه میکرد دامنهی معارف اهل بیت را در عالم گسترش داده است. من حالا همهی آمار و ارقامهایی که به خود ما در جامعة المصطفی مرتبط است نمیتوانم اینجا اشاره کنم ولی برای همهی شما جالب است که در یک کشور مثل نیجریه که یک کشور بزرگ آفریقایی است که یک شیعه در قبل از انقلاب نبوده است امروز بیش از ده میلیون شیعه وجود دارد. یک آقای زاکزاکی که در قم شما درس خوانده است و سال قبل در روز قدس سه فرزند او را شهید کردند. ایشان همین هفت، هشت سال پیش ما اینجا در قم درس خوانده است. مثل سیّد حسن نصرالله یک قدرت بزرگ در نیجریه است. در بیش از سی کشور آفریقایی جریان اهل بیت پایهریزی شده است. هستههای اسلام ناب و معارف اهل بیت شکل گرفته است و بذر افشانده شده است. دارد به صورت درخت درمیآید. خوب حالا یک عدّهای ولایتیتر از امام و رهبری میشوند بعد هم دقت که میکنیم میبینیم پشتیبانیهای آنها سر از انگیس درمیآورد و نمیدانند که مصلحت تشیّع در این است که ما همهی امّت اسلامی با هم باشیم. گاهی هم حرفهای بی ربطی میزنند که خوب فلسطینیها سنّی هستند، چنین هستند، چنان هستند. نمیدانند این حضور در دفاع از مسلمان ضمن اینکه یک ارزش اسلامی است، یک وظیفهی اسلامی است، در عین حال همین یک ریلی برای گسترش معارف اهل بیت در عالم است.ای کاش هم فرصت بود، هم مشکل بود که من خیلی از این آمار و ارقامها را برای شما عرض کنم. گاهی ما این آمار و ارقامها را که میبینیم دوستان خانوادهی شهدا، ایثارگران دو، سه نسل بزرگ ما که پای این انقلاب ایستاد مقاومت کرد، تلاش کرد، مجاهدت کرد و سرمایهها را برای انقلاب گذاشت خیال اینها جمع باشد. بله مسائل است، غوغاها است، حرف و حدیث وجود دارد امّا دستآورد شما این انتشار اسلام است، این گسترش معارف الهی است. اینها محقّقکنندهی همان مژدهای است که امام صادق (سلام الله علیه) دادند که علم از قم به همهی عالم انتشار پیدا خواهد کرد. این تحقّق آن مژده است. ملّت ایران باید قدر خود را بداند. در جایگاه بزرگی قرار گرفته است. در شرایط حسّاسی قرار گرفته است. مع الأسف گاهی ما در اختلافات درونی این حقایق بلند انقلاب را نمیبینیم. گاهی چشمهای ما کور میشود تا واقعیّتها را ببینیم. نمیگذارد واقعیّتها را ببینیم. انقلاب اسلامی این ظرفیّت را دارد. مبادا ما یک روز از این مبادی و اصول ناب و اسلام مترقّی و پیشرو و انقلابی فاصله بگیریم. این اسلام در عالم خریدار دارد. مبادا که نسلهای بعدی ما این حقایق ناب را تشخیص ندهند و دور بیفتیم از این راه پر افتخاری که پایهریزی شد. این هم اصل پنجم شما میبینید که وحدت اسلامی در عین تأکید بر ارزشهای اهل بیت و معارف اهل بیت نقطهی جدیدی است که انقلاب اسلامی دنیای اسلام با غرب متفاوت کرد.
6- سیطرهی اسرائیل و غرب بر همهی مقدّرات عالم اسلام بود. هنوز هم خیلی از آن ادامه دارد. امّا قبل از انقلاب و قبل از تجربهی انقلاب و حزب الله و جریانات اسلامی الهامگیرندهی از انقلاب اسلامی حرف اوّل برای اسرائیل بود. خیلی جالب است که شما دوستان جوان تاریخ سه، چهار جنگ اسرائیل را بخوانید. خیلی تاریخ درسآموزی است. هر بار اسرائیل بعد از اینکه اصل آن یک اصل نامشروع است جولان و سینا و بخشهایی از کشورهای مجاور را میگرفت در یک جنگ برقآسا منطقهی وسیعی را اشغال میکرد بعد هم همهی کشورهای اسلامی دست بسته تسلیم میشدند. چه خفت و خاری از این بالاتر!؟ مصر یک کشور کوچکی نیست. مصر از پر جمعیّتترین کشورهای جهان اسلام است. مصر و ایران و ترکیه اینها از کشورهای پرجمعیّت جهان اسلام هستند. ظرف چند روز در یک جنگ برقآسای اسرائیل همه چیز را از دست داد و بخش زیادی از منطقهی خود را از دست داد که هنوز هم دست اسرائیل است. بعد هم هیچ کاری نتوانست بکند و سلسله حوادثی که بعد از پایهریزی اسرائیل رخ داد. دو، سه جنگ است که هر بار یک قسمت از مصر، سوریه، اردن، لبنان اینها را گرفتند. حرف اوّل متعلّق به اسرائیل بود. ایران ما هم، دربار ما هم همراه آنها بودند و قدرتهای منطقهی خلیج هم روشن است و همچنان هم همینطور است. خوب انقلاب اسلامی در این محور ششم همه چیز را تغییر داد. همه چیز را تغییر داد. مگر کسی میتوانست، کسی مثل بنده که پنج، شش سال، هفت، هشت سال قبل از انقلاب و این بحثهای اسرائیل و جهان اسلام را دنبال میکردند میفهمند که یعنی چه، برای اوّلین بار قدرت انقلاب اسلامی در جنوب لبنان خود را نشان داد، سرزمینهای آن را آزاد کرد و اسرائیل را به انفعال کشاند. این سخنان چند روز پیش سیّد حسن نصرالله باید به همهی شما و ما غرور اسلامی بدهد. همهی آنها میدانند حرف زده طبق آن عمل خواهد شد. همین اقدام کوچکی که انجام داد خیلی معنیدار بود؛ یعنی ما اجازه نمیدهیم شما فعّال در صحنه باشید و همه چیز را با تدبیر خود اداره کنید. نه ما تعیین میکنیم که کجا بجنگیم. (تکبیر)
خوب این مطلب کمی نیست. این معادله تغییر کرد. خوب این شش هفت محور بود که من خدمت شما عرض کردم. آنچه که در پایان عرایض خود باید تقدیم بکنم این است که این انقلاب امام داشت. شخصیّت امام، دانش امام، فقاهت امام، عرفان امام، اخلاق امام، مبارزهی امام، روحیهی پرقدرت امام در برابر ظلم و ستم، غیرت دینی امام، اینها چیزهایی است که باید به نسل امروز دانشگاه، حوزه، دانشآموز و طبقات گوناگون ما منتقل شود. اینقدرت روحی امام یک قدرتی بود که عالم را تکان میداد شما این چند جملهی امام را کنار هم بگذارید والله یک قدم برای ریاست برنداشتم. والله نترسیدم. آن وقت هم که مأمورین من را برای اعدام میبردند غریب به این مضمون باز هم من نمیترسیدم آنها میترسیدند. وقتی که امام از پاریس برمیگشتند آن زمان در هواپیما از ایشان سؤال کردند که چطور هستید؟ ایشان فرمودند که عادّی، چیزی نیست. خیلیها آمدند آن وقت در روزنامهها مسخره کردند که ایشان نسبت به بازگشت به کشور خود احساسی ندارد. تمام وجود او احساس بود. او حیات خود را برای ایران اسلامی گذاشته بود. امّا در عین حال این آرامش چیزی بود که در امام وجود داشت. ما امروز هم نیاز داریم آرامش امام، عرفان امام، اخلاق امام، مکتب امام را به دنیا منتقل کنیم. در خود محقّق کنیم. از نقاط مهم انقلاب اسلامی این بود که تئوری و نظریه برای حکومت ارائه داد. شما دیدید در این بیداری اسلامی آمد این تحوّلات و اقدامات وسیع انجام گرفت امّا آخر آن به نقطهی مطلوبی نرسید، چرا؟ برای اینکه تئوری در اینها وجود نداشت. خوب حالا اینها میگویند میخواهیم خلافت اسلامی را احیا کنیم. خوب این خلافت اسلامی یعنی چه؟ چطوری؟ در این دنیای پیچیدهی امروز شما چه نظریهای برای ادارهی جامعه دارید؟ امام نظریه داشت. از همان سال 42 مبنای حکومت اسلامی، ولایت فقیه، چگونگی جمع فقاهت و ولایت فقیه با آراء مردم انتخابات، امام برای همهی اینها تئوری ساخت. این هم قبل از انقلاب نبود امام این تئوری را داد این همان خلعی است که امروز در دنیای عرب وجود دارد و لذا این بیداریها هم به نتیجهی ملموس و روشنی نمیرسد. امام اینجایگاه را دارد.
نکتهی آخر عرض من این است که امام وقتی که از دنیا میروند ممکن است تفسیرهایی گوناگونی از اندیشهی امام به عمل بیاید تفسیر معتبر آن است که ولی امر و فقیه واجد شرایط میگوید. این آن نکتهای است که نباید از آن غفلت کرد. امام مفسّر میخواهد. عین پیامبر خدا که بعد از ارتحال خود مفسّر میخواهد. مفسّر انقلاب اسلامی و اندیشههای نجاتبخش امام رهبری معظم است و إنشاءالله همهی ما بتوانیم پایبند تفسیر ناب از امام توسط رهبری باشیم. از همهی شما عذرخواهی میکنم. إنشاءالله خداوند به همهی ما توفیق قدرشناسی از انقلاب اسلامی را عنایت بفرماید و همهی ما را از سربازان امام زمان مقرر بفرماید (الهی آمین) و همهی ما را در انتشار معارف الهی و پایداری انقلاب اسلامی توفیق روزافزون عنایت بفرماید.
«وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ».